روزی نیست که بدون چک کردن گوشی، وارد شبکههای اجتماعی نشویم. نوتیفیکیشنها، پستها، استوریها، ویدئوهای کوتاه و اخبار لحظهای ما را جذب میکنند. ابتدا قرار است تنها چند دقیقه سر بزنیم، اما ناگهان میبینیم ساعتها گذشته و کاری نکردهایم جز اسکرول کردن و نگاه کردن به زندگی دیگران. این مشکل، صرفاً حاصل بیبرنامگی ما نیست؛ بلکه نتیجه طراحیهای دقیق و هدفمند پلتفرمهاییست که با استفاده از علم روانشناسی، ما را به ماندن بیشتر ترغیب میکنند. الگوریتمهایی که طوری محتوا را به ما پیشنهاد میدهند که ترک کردنشان دشوار باشد. شبکههای اجتماعی دیگر ابزار نیستند؛ به بخشی از سبک زندگی ما تبدیل شدهاند، آن هم سبکی که در آن مصرف بیپایان جای تفکر، مطالعه، خلوت و خلاقیت را گرفته است. عوارض این وقتکُشی فقط به کاهش بهرهوری محدود نمیشود. فضای مجازی با ایجاد مقایسههای سطحی و غیرواقعی، حس ناکامی، اضطراب، افسردگی و کاهش اعتماد به نفس را نیز افزایش میدهد. ما در حالی که تصور میکنیم در حال ارتباط با جهان هستیم، بیشتر از همیشه از خودمان دور میشویم. در چنین شرایطی، اولین گام برای رهایی، آگاهی است. باید تشخیص دهیم که چه میزان از حضور ما در فضای مجازی مفید است و چه میزان تنها وقتکُشیست. محدود کردن زمان استفاده، خاموش کردن نوتیفیکیشنها، حذف اپلیکیشنهای کمفایده و جایگزینی آنها با فعالیتهای عمیقتر مثل مطالعه یا پیادهروی، میتواند راه نجات باشد. فضای مجازی اگر درست استفاده شود، فرصت است؛ اما اگر کنترل آن از دست برود، تبدیل به زندانی بیدر میشود که عمرمان را در آن تباه میکنیم. وقت آن است که کنترل را پس بگیریم.