قاسمی را نمیشود در یک عنوان خلاصه کرد. هرچند معروف است به «پژوهشگر تاریخ مطبوعات»، اما کار او فراتر از پژوهشهای کتابخانهای است. او را باید بهمثابه یک باستانشناس فرهنگی دید؛ کسی که با دستهای خودش، نه فقط اطلاعات، بلکه معنا، زمینه و پیوندهای تاریخی را از دل لایههای فراموشی بیرون میکشد. او تنها ثبتکننده دادهها نیست، بلکه ذهن و زبان زنده گذشته مطبوعات ایران است. کسی که واژه به واژه، صفحه به صفحه، سال به سال، در بایگانیهای خاکخورده و روزنامههای فسیل شده دنبال سرنخهایی گشته تا بفهمیم رسانه در ایران چه گذشتهای داشته، چگونه شکل گرفته، و چه بر سرش آمده است. قاسمی به رسانه، نه بهمثابه ابزار، بلکه بهعنوان موجودی زنده نگاه میکند. برای همین هم در نوشتههایش، با اینکه دادهها بسیارند، اما هیچچیز خشک نیست. روایت میکند. قصه میسازد. آدمها را از دل تیترها بیرون میکشد. خاطره جامعه را بیدار میکند. کسی که امروز میخواهد تاریخ مطبوعات ایران را به درستی بشناسد، ناگزیر است از کنار آثار او عبور کند.چون قاسمی نهتنها منابع را شناسایی کرده، بلکه آنها را پاکسازی، دستهبندی و با دقتی وسواسگونه در صدها کتاب و هزاران مقاله ارائه کرده است. برای او، فقط مهم نیست که چه چیزی نوشته شده، بلکه مهم است که در چه زمانهای، با چه نیتی، از زبان چه کسی، و در چه بافتی آن مطلب به چاپ رسیده است. همین نگاه ساختارمند، او را از بسیاری دیگر از نویسندگان و حتی تاریخنویسان رسانهای متمایز میکند. او سالها پیش از آنکه مفاهیمی مثل «آرشیو ملی مطبوعات» در دستور کار نهادها قرار گیرد، در خانه خودش یک بایگانی شخصی راه انداخته و مجلات و روزنامه های قدیمی، نسخههای کمیاب، آگهیهای تاریخی، نقدها و مقالهها را برای تحقیق گردآورده بود و چند سال پیش آنها را به کتابخانه های متعددی از جمله کتابخانه آستان قدس رضوی اهدا کرد. سید فرید قاسمی اولین کسی بود که نشان داد میشود از دل یک آگهی دوخطی چاپشده در روزنامهی اطلاعات سال ۱۳۰۸، نکتهای درباره وضعیت اجتماعی زنان آن دوره بیرون کشید. یا از یادداشت سردبیر یک روزنامه محلی در دهه چهل، نشانهای از شکلگیری جریان روشنفکری منطقهای پیدا کرد. او میداند جزئیات را چگونه کنار هم بگذارد تا تصویر بزرگتر دیده شود. و این همان ویژگی مورخ واقعی است؛ نه گردآورنده، بلکه تحلیلگر. قاسمی وسواس عجیبی در انتخاب واژه دارد. آنقدر دقیق است که گاهی فکر میکنی کلمات دارند جلویش صف میکشند تا انتخاب شوند. و این وسواس، فقط مختص نوشتههایش نیست. وقتی درباره تاریخ مطبوعات حرف میزند، کلمات را با احتیاط، با دقت، با احترام کنار هم میچیند. چون برای او پرداختن به تاریخ نوعی مسئولیت است. بخشی از تأثیرگذاری قاسمی در همین احترام به موضوع پژوهش است. او باور دارد اگر ما به مطبوعات گذشته بیاعتنا باشیم، آنها هم آیندهی ما را بیاعتبار میکنند. سید فرید قاسمی تنها یک پژوهشگر تاریخ مطبوعات نیست؛ او حافظه زنده، پردازنده فرهنگی، و مؤلفه بیبدیل در درک تطور رسانه در ایران معاصر است. در دنیایی که همه چیز به سرعت فراموش میشود، کسانی مثل او هستند که به ما بگویند «یاد گرفتن گذشته»، نه کاری روشنفکرانه، بلکه وظیفهای حرفهای است. این جمله سیدفرید قاسمی را بارها باید خواند و در آن تأمل است: «ثبت تجربه، مقدمه نظریه پردازی و پیشینه شناسی، پایه توسعه است.» در پایان این را هم بنویسم که افتخار من در نشر امرود چاپ کتاب های معروف قاسمی با عنوانهای: «روزنامه حزب خران، ترور روزنامه نگار، سیر تاریخی قوانین مطیوعاتی ایران و ایران شناس مجله نگار.» برایش عمر دراز و صحت تن آرزومندم.