این دریاچه که روزگاری یکی از بزرگترین دریاچههای آب شور جهان و سمبل طبیعی شمال غرب ایران بود، حالا با کاهش شدید سطح آب و گسترش پهنههای نمکی، با بحرانی جدی مواجه است. دریاچه ارومیه با مساحت بیش از ۵ هزار کیلومتر مربع در گذشته نهتنها منبعی مهم برای تنوع زیستی و آبزیان منطقه محسوب میشد، بلکه نقشی کلیدی در تنظیم آب و هوا، جلوگیری از فرسایش خاک و کاهش ریزگردها داشت. متأسفانه سالها مدیریت نامناسب منابع آب، کاهش بارندگی، برداشت بیرویه آب توسط کشاورزی و احداث سدهای متعدد بر روی رودخانههای منتهی به دریاچه، این اکوسیستم حساس را به مرز نابودی کشانده است. بحران خشکی دریاچه ارومیه پیامدهای اجتماعی و اقتصادی گستردهای نیز داشته است. میلیونها نفر در اطراف دریاچه به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و حالا با کاهش منابع آب، زمینهای کشاورزی به زمینهای شور و بیحاصل تبدیل شدهاند. این موضوع باعث مهاجرت برخی از روستاییان و کاهش فرصتهای شغلی در منطقه شده است. همچنین ریزگردهای ناشی از بستر خشک دریاچه سلامت ساکنان استانهای اطراف را تهدید میکند و مشکلات تنفسی و آلرژیک را افزایش داده است. با وجود هشدارهای کارشناسان محیط زیست، اقدامات عملی در زمینه احیای دریاچه ارومیه محدود و ناکافی بوده است. برنامههای انتقال آب، کاهش مصرف کشاورزی و بازگرداندن جریان طبیعی رودخانهها تنها بخشی از راهکارهای پیشنهادی است، اما بدون یک مدیریت جامع و همکاری بین بخشی نمیتوان انتظار احیای کامل این دریاچه را داشت. دریاچه ارومیه نه تنها یک منبع طبیعی بلکه بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی منطقه است. مردم شمال غرب ایران از گذشتههای دور با این دریاچه پیوند خوردهاند و بسیاری از افسانهها، فرهنگها و آداب و رسوم محلی حول این پهنه آبی شکل گرفته است. از دست رفتن دریاچه، علاوه بر خسارت زیستمحیطی، ضربهای جدی به میراث فرهنگی و اجتماعی منطقه محسوب میشود. امروز دریاچه ارومیه دیگر همان نگین آبی نیست که در تصاویر ماهوارهای و خاطرات مردم میدرخشید. اما هنوز امید وجود دارد؛ با توجه به اقدامات هماهنگ ملی و منطقهای، میتوان شرایط را بهبود بخشید و حتی بخشی از آب و تنوع زیستی دریاچه را بازگرداند. تجربه دریاچههای دیگر در جهان نشان میدهد که احیای اکوسیستمهای خشک شده، اگرچه زمانبر است، اما غیرممکن نیست. برای این کار نیاز به اراده سیاسی، مشارکت مردمی و برنامهریزی علمی دقیق داریم. خشکی کامل دریاچه ارومیه یک هشدار جدی است؛ نه تنها برای محیط زیست ایران بلکه برای همه کسانی که به حفظ منابع طبیعی و پایدار اهمیت میدهند. اگر اقدامی فوری و گسترده انجام نشود، این نگین آبی که روزی قلب طبیعی شمال غرب ایران بود، برای همیشه از نقشه ایران پاک خواهد شد.