کد خبر : 749855 تاریخ : 1404/6/5 - 04:17
محمد مقصود- کنشگر بازتولید تفرقه در صدا وسیما به جای رسانه ملی سخنان محمدحسین رجبی دوانی در شبکه چهار، که در آن حسن روحانی را «اشعث بن قیس» و محمدجواد ظریف را «ابوموسی اشعری» نامید، بار دیگر پرسشی را زنده کرد: آیا صداوسیما همچنان رسانه‌ای ملی است یا به تریبون گروهی خاص تبدیل شده است؟ «اصل ۱۷۵ قانون اساسی می گوید:...تأمین آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور تأکید می شود...»

نکته اینجاست که در نگاه نخست شاید بتوان گفت چون برنامه به‌صورت زنده پخش می‌شده، امکان مداخله فوری وجود نداشته است؛ اما بازپخش همان گفت‌وگو نشان داد که این اتفاق نه یک خطای ناخواسته، بلکه حاصل تصمیم و اراده‌ای آگاهانه برای تکرار چنین ادبیات تخریبی علیه رئیس‌جمهور و وزیرخارجه پیشین بوده است. این دست از تشبیه‌ها نه نقد علمی و کارشناسی است و نه پاسخی به پرسش‌های جامعه؛ بلکه نوعی برچسب‌زنی و تخریب است که عملاً فضایی از بی‌اعتمادی و شکاف را دامن می‌زند.

در حالی که کشور با تهدیدهای بیرونی و مشکلات داخلی مواجه است، رسانه ملی باید عامل انسجام باشد نه میدان نزاع جناحی. از سوی دیگر، صداوسیما مرجعیت خبری خود را از دست داده است. امروز بخش بزرگی از جامعه برای اطلاع از رویدادها به شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های غیررسمی روی آورده‌اند، چرا که رسانه‌ای که باید منبع اعتماد باشد، به دلیل یک‌جانبه‌گرایی و عملکرد حزبی، جذابیت و اعتبار خود را از دست داده است. رهبر انقلاب، این رسانه را «دانشگاه عمومی» خوانده بودند؛ اما آیا دانشگاهی که باید محل تربیت، گفت‌وگو و ارتقای فهم عمومی باشد، اکنون کارکرد خود را حفظ کرده است یا به ابزاری در خدمت گروهی خاص بدل شده است؟ صداوسیما تنها در عرصه خبر و سیاست با بحران اعتماد روبه‌رو نیست؛ بلکه در حوزه سرگرمی و تولیدات نمایشی نیز جایگاه خود را در حال از دست دادن است. طبق گزارش‌ها، در حالی که سازمان صداوسیما با حدود ۵۰ هزار کارمند، ده‌ها شبکه و بودجه‌ای چند هزار میلیارد تومانی اداره می‌شود، پلتفرم‌های خصوصی نمایش خانگی با نیروی انسانی کمتر و بدون اتکا به خزانه عمومی توانسته‌اند تولیدات مشابهی ارائه دهند و بخش قابل‌توجهی از مخاطبان را جذب کنند.

مقایسه میزان مخاطب سریال‌های اخیر تلویزیون با سریال‌های پربیننده پلتفرم‌ها نیز نشان می‌دهد که جذابیت رسانه ملی برای بخش بزرگی از جامعه کاهش یافته است. در اینکه افراد حق دارند بدون توهین، افترا و تهمت زدن، دیگران را مورد نقد قرار دهند، تردیدی نیست. ولی از منظر حقوقی، پخش چنین اتهاماتی بدون آنکه فرصت دفاع به طرف مقابل داده شود، نقض بدیهی اصل عدالت و حق پاسخ‌گویی است. از منظر اخلاق مذهبی نیز توهین، غیبت و تهمت با ارزش‌های اسلامی ناسازگار است؛ به‌ویژه وقتی این رفتارها از رسانه‌ای سر می‌زند که با سرمایه ملی اداره می‌شود و ادعای دینی بودن دارد. راه‌حل روشن است: صداوسیما باید اصلاحات اساسی را بپذیرد، فضای نقد عادلانه و حضور دیدگاه‌های گوناگون را فراهم کند و به جای بازتاب منویات یک جریان، صدای ملت باشد نه صدای یک جناح خاص. در این صورت است که می‌تواند رسانه‌ ملی و دانشگاهی برای همه باشد.