نگاشت اول سوفیا بیغم - پژوهشگر فلسفه آیا «اقتصاد جایگزین سرمایهداری» ممکن است؟ چه کسی پاسخ را میداند؟ به نظر میرسد حتی کارل مارکس، نابغه بی همتا که در تمرکز بر اقتصاد، عمر خویش را سپری کرد نیز؛ نمیدانست. البته او خود تصور میکرد میداند و ندانسته و ناخواسته، تجربه اسفناکی را بر بشریت تحمیل کرد که هنوز هم پس از گذشت سالها، طعم تلخ این شکست در دل انسانها، امکان دستیابی به جایگزین اقتصاد سرمایهداری را با تردید، ناامیدی و افسردگی مواجه میسازد. جا دارد که باور کنیم فلاسفه و دانشمندان امروز هم نمیدانند و هر یک چیزهایی میگویند که خودشان هم به درستی از عهده توضیحش برنمی آیند.
نهایتا در حیطه عمل و عینیت، هیچ کس سیستمی که بتواند جایگزین سرمایهداری شود را پیشنهاد نمیدهد و این سؤال فربه را همچنان پیش روی ما قرار میدهد؛ چه باید کرد؟ اساسا چه کسی خواهان اقتصاد جایگزین سرمایهداری است؟ عدهای به سرمایهداری علاقهمند هستند؛ عدهای از سرمایهداری راضی هستند و به هر نحو با آن زندگی میکنند؛ عدهای از سرمایهداری متنفر هستند. در این صورت چه کسانی میخواهند اقتصاد جایگزینی داشته باشند؟ واقعیت این است که همه انسانها میتوانند بالقوه خواهان اقتصاد جایگزین باشند! اما این خواست مشروط است به این که اقتصاد جایگزین را در اختیارشان قرار دهند تا آن را تجربه کنند و اگر محسنات تعیین کنندهای دارد، آنها را عملا ببینند و تجربه کنند، نه غرق در هالهای از ابهامات نظری و گمانهها و آرزوهای شیرین، خود را امیدوار نگاه دارند! تا کنون چنین امکانی وجود نداشته است، اما اکنون با وقوع تحولی در ماهیت ارتباطات انسانی، شهامت آن را پیدا میکنیم که صدای تازهای را بشنویم که میگوید: «کلی نگریها و فتواهای نظری نمیتواند اقتصادی برای جایگزینی سرمایهداری تولید کنند.
اقتصاد جایگزین میبایست از کلیات تا جزئیات مدلسازی شود.» امروز تکنولوژی این امر را ممکن ساخته است. طراحان و تئوری پردازان میتوانند سیستم اقتصاد جایگزین را در فضای مجازی مدلسازی کنند و آن را در اختیار مردم قرار دهند بطوری که هر کس بتواند با کامپیوتر شخصی خود به آن سیستم اقتصادی وارد شود و با آن کار کند و به طور ملموس زندگی در آن را تجربه کند. در تهیه چنین مدلی از اقتصاد، تئوریسینها کاری را انجام میدهند که استعداد آن را دارند و مردم هم کاری را انجام میدهند که تخصص و تجربه آن را دارند: یک کارگر ساده لازم نیست که در مورد اقتصاد تئوری پردازی کند، اما او میتواند وارد سیستم کامپیوتری اقتصاد جایگزین شود و با آن کار کند. چنانچه در آن اقتصاد، او قادر به پرداخت هزینهها و کسب درآمد کافی شود و زندگی در آن اقتصاد را بهتر از اقتصاد موجود تشخیص دهد با آن موافق خواهد بود؛ ولی چنانچه مشکلات آن اقتصاد را بیش از اقتصاد سرمایهداری ببیند آن را رد خواهد کرد و بدین ترتیب؛ دست سیاست و تعصب از گلوی اقتصاد کوتاه میشود.