کد خبر : 739397 تاریخ : 1404/5/6 - 02:43
حسن فرازمند، استاد دانشگاه و اقتصاددان: اقتصاد عامل کلیدی مسائل اجتماعی است/مگر می شود فقر به افزایش جرم، فساد و ارتشاء منجر نشود؟ کاهش درآمدهای ارزی، وابستگی شدید تولید به واردات و سوءمدیریت در دوران وفور منابع نفتی، ریشه بسیاری از بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امروز، نه‌تنها در کمبود منابع، بلکه در سیاست‌زدگی و نبود حکمرانی علمی و مبتنی بر منافع ملی است. دکتر حسن فرازمند، اقتصاددان در گفت‌وگو با ستاره صبح به بررسی ریشه‌های مشکلات اقتصادی پرداخته و از زوایای مختلف به تحلیل سقوط تدریجی ساختار اقتصادی پرداخته که در ادامه می خوانید:

نقطه شروع مشکلات اقتصادی کجاست؟ چه عواملی منجر به سقوط اقتصاد ایران شده ست؟
اگر از منظر اقتصاد صِرف در این رابطه صحبت کنم که باقی مسائل در پرتو آن خود را نشان می‌دهند، باید بگویم که تا انسان دچار کمبود منابع مالی نشود، مشکلات ناشی از پیامد های این کمبود بروز و ظهور پیدا نمی‌کند. نکته کلیدی این است که تا فردی درآمد بالایی دارد و برای هزینه هایش، با محدودیت در تأمین منابع مواجه نمی‌شود، هیچ وقت با این سؤال روبه‌رو نمی‌شود که به طور مثال پوشاک اش را تأمین کند یا به تغذیه، آموزش یا گردش بپردازد؟ چون منابع کافی برای همه این‌ها در دسترس اش است.
موضوع مورد بحث این است که هر وقت در آمد های ایران به خصوص درآمد های ارزی از حدی پایین تر می‌آید، چالش های اساسی و درونی جامعه نمود پیدا می‌کنند، تحمل پذیری پایینتر می‌آید و در گزارش‌ها و رسانه بیشتر به این موضوع توجه می‌شود. بنابراین تا جایی احساس می‌کنیم در ایران مشکلات کمتری وجود داشته، اما تا پیش از دولت های نهم و دهم و حتی در دولت های هفتم و هشتم هم مشکلات بوده، اما از جایی به بعد حاد شده و تحمل پذیری جامعه کاهش پیدا کرده است.
من عامل اصلی مشکلات را در کاهش درآمد های ارزی ناشی از صادرات که وابستگی بالایی به نفت و گاز دارد می‌بینم. این موضوع عامل اصلی است، ولی باید توجه داشته باشیم که در اقتصاد ایران بخش تولید به طور متوسط بیش از 85 درصد، وابسته به واردات کالاهای سرمایه‌ای و واسطه‌ای است.
بنابراین هر گاه که کشور نتواند درآمد های ارزی لازم را برای واردات کالای سرمایه‌ای یعنی ماشین آلات و تجهیزات تکنولوژیک و امثالهم انجام دهد یا کالاهای واسطه‌ای را وارد کند که جمع اش بیش از 80 تا 85 درصد وابستگی است، چالش های جدی و مشکلات خود را نشان خواهد داد. هر چه این بخش در تنگنای بیشتری قرار بگیرد فشار و مشکلاتی که درون حوزه اقتصادی ایجاد می‌شود بیشتر خواهد بود.
همانطور که می‌دانید مسائل اقتصادی آثار اجتماعی جدی به همراه دارد. مگر می‌شود فقر به افزایش جرم، فساد و ارتشاء و مواردی از این نظیر منجر نشود؟ عامل کلیدی مسائل اجتماعی، اقتصادی است.
متأسفانه علی رغم اینکه در طول دوره های مختلف شعار‌ها و قوانین زیادی در طول برنامه های 5 ساله و قوانین سالیانه بودجه تنظیم کرده‌ایم و گفته شده باید وابستگی خود را به نفت کاهش دهیم ولی هیچ گاه به صورت جدی به این موضوع توجه نکرده ایم. نمونه بارز آن این است که امروزه کمبود منابع ارزی ناشی از محدودیت صادرات منابع نفت و گاز، باعث شده در تولید به رکود جدی دچار شویم.

بررسی شاخص ‌های اقتصادی مانند تورم و رشد اقتصادی نشان می‌ دهد که اقتصاد ایران تا پیش از دولت های نهم و دهم وضعیت قابل قبولی داشت. چه اتفاقات، تصمیمات و عواملی باعث شدند که اقتصاد ایران پس از آن دوره در سرازیری بیافتد؟
وقتی وارد دهه 80 می‌شویم به ویژه در سال های بعد از 1384 و اوایل دهه 90 (دولت احمدی نژاد)، با دوران وفور درآمد های ارزی ایران روبه‌رو می‌شویم که مصادف با دولت های نهم و دهم است. سؤال این است که چرا علی رغم وفور درآمد های ارزی نتوانستیم مشکل را به گونه‌ای مدیریت کنیم که مبنایی باشد یا شاهد شکوفایی اقتصاد ایران باشیم؟
عامل اصلی ابزار است، درآمد های نفت و گاز ابزار هستند. اما موضوع دیگری که باعث می‌شود جامعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی امروز ایران دچار مشکلات و چالش های زیادی شود، مدیریت کلان و لایه های پایین دولتی است.
در سالهایی که منابع کافی در اختیار داریم آیا این منابع را در راستای اهداف بلند مدت کشور برنامه ریزی و هزینه می‌کنیم؟ درآمد نفتی در دهه 80 که قیمت نفت تا بالای 100 دلار رفت و حدود 850 میلیارد دلار درآمد ارزی داشت نتوانست آثار بنیادی برای تغییر جدی ساختار اقتصادی ایران به دنبال داشته باشد. کار به نحو مطلوب انجام نشد که به عقیده من ناشی از ضعف جدی مدیریت در آن دوره بود. گاهی مشکل اصلی کمبود درآمد ارزی است و گاهی مشکل مدیریتی است و گاهی مشکل هر دو است. در بسیاری از دوره‌ها هم زمان با مشکل کاهش درآمد های ارزی و ضعف مدیریت اقتصادی و اجتماعی کلان کشور روبه‌رو بودیم. از این جهت اقتصاد ایران و به تبع آن مسائل اجتماعی و فرهنگی دچار مشکل شد.
وقتی در خصوص موضوعی که مطرح می‌شود، شاخص‌ها و تحلیل‌ها به صورت تخصصی و خارج از تعصب و حب و بغض و صرفا در راستای منافع ملی طرح شود نتیجه به صورت وضعیت امروز نخواهد بود. سیاست زدگی مدیران کلان جامعه و عدم وجود توجه لازم به اهداف و منافع ملی بر مبنای خرد جمعی، باعث بروز مشکلات می‌شود.
بحث تخصصی یعنی قبلا درباره تمام ظرافت ها، مفروضات و ویژگی های مربوط به موضوع فکر و کار شده و بعد اظهار نظر می‌شود. نه این که هر چه به ذهنم رسید بیان کنم. سیاست زدگی، عدم حاکمیت تفکر علمی تجربی و فقدان حاکمیت اندیشه برتر در تصمیم گیری‌ها به تناسب ضعف ایجاد شده، مشکلاتی فراهم می‌کند.