* ویتنام 20 سال (1975-1955) با آمریکا در جنگ بود. حاصل این جنگ سه میلیون کشته و چهار میلیون زخمی برای ویتنام و 58 هزار کشته برای آمریکا بود. شوروی و چین هم که از کمونیستهای ویتنام حمایت میکردند در این جنگ هزار کشته دادند. در نهایت رهبران ویتنام به این نتیجه رسیدند که جنگ با ابر قدرت اول جهان جز ویرانی و کشتار فایده دیگری ندارد. بنابراین سازش و مصالحه را بر جنگ ترجیح دادند. پس از آن ویتنام در مسیر توسعه قرار گرفت و اکنون با رشد اقتصادی بیش از 6 درصد در سال مسیر توسعه را در پیش گرفته است و مردم ویتنام به رفاه و آسایش دست یافتند. ویتنام که نه نفت دارد و نه گاز در سال 2024، فقط 110 میلیارد دلار صادرات به آمریکا داشته است. اگر ویتنام جنگ و مرگ بر آمریکا را ادامه میداد آیا میتوانست به داخل خانه دشمن نفوذ کند و در آن جا کسب منفعت کند؟ * ژاپن در جنگ جهانی دوم مقابل آمریکا ایستاده بود و رهبران این کشور سازش را ننگ میدانستند. کار به جایی رسید که آمریکا مرتکب جنایت جنگی شد و شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را با بمب اتم ویران کرد و بیش از 200 هزار نفر در این دو شهر قتل عام شدند. ژاپن وقتی دید هوا پس است از در سازش درآمد و با بهره گیری از توان ملی و استفاده از تکنولوژی پنجمین کشور صنعتی جهان شد. * آلمان در جنگ جهانی دوم مغلوب آمریکا و شوروی شد و برلین به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شد. آلمان غربی ستیز با آمریکا و شوروی را کنار گذاشت و به توسعه و صنعت روی آورد و اولین کشور صنعتی اروپا شد. در مقابل آلمان شرقی به همراه متحد اصلیاش شوروی که مرگ بر سرمایهداری سر میدادند، در سال 1991 فروپاشیدند و از نقشه جهان حذف شدند. *سه کشور اروپایی فرانسه، انگلیس و آلمان تا 9 شهریور به ایران مهلت دادند که یا توافق کند یا مکانیزم ماشه را فعال خواهند کرد که در این صورت تحریمهای سازمان ملل به صورت خودکار بازخواهندگشت. اگر این اتفاق بیفتد همانند جنگ است، وقتی مکانیزم ماشه فعال شود قابل برگشت نیست و حتی اعضای دائمی شورای امنیت مثل چین و روسیه که متحد ایران هستند هم نمیتوانند آن را وتو کنند. اگر چنین شود ایران ذیل بند 7 منشور سازمان ملل متحد قرار خواهد گرفت که بیرون آمدن از آن کار کرام الکاتبین خواهد بود. * اعضای پارلمان در کشورهای غربی بدون فیلتر انتخاب میشوند. از آنجا که دولتها منتخب پارلمانها هستند تصمیمات پارلمانها روی دولتها و افکار عمومی اثر میگذارد. آمریکا سال 2019 سپاه پاسداران را در فهرست گروههای تروریستی قرار داد، پارلمان اروپا و پارلمان کانادا هم سپاه را در لیست گروهای تروریستی قرار دادند، نروژ نیز به تازگی سپاه را در فهرست گروههای تروریستی قرار داده است. این فرایند برای سپاه و کشور خطرناک است، زیرا کشورهای غربی دارند علیه ایران یارگیری میکنند. فقدان دانش سیاسی در کشور باعث شده تا «تصمیم سازی» و «تصمیم گیری درست» در شرایط بحران گرفته نشود. اجماع نظر مسئولان و کنشگران این بود که ترامپ اهل معامله است و اهل جنگ نیست ولی دیدیم که او معامله نکرد و جنگ کرد. اشتباه محاسباتی دیگر آن بود که وقتی ترامپ به ایران نامه نوشت و گفت 60 روز وقت دارید که یا توافق کنید یا جنگ، نامه جدی گرفته نشد و تحلیل این بود که جنگ نمیشود. اگر تحلیل درست انجام میشد مصلحت ایجاب میکرد در همان 60 روز با ترامپ توافق شود و به مراکز اتمی که متعلق به همه نسلهاست حمله نمیشد و سالم میماندند. اشتباه دیگر این است که وزیر خارجه و تندروها همان حرفهای قبلی را تکرار میکنند و میگویند کوتاه نمیآییم. اگر غنی سازی از سر گرفته شود چه تضمینی وجود دارد که دوباره آمریکا و اسرائیل به آنجا حمله نکنند؟ شرایط به گونهای پیش رفته که فرصتها از دست رفته و چارهای جز مصالحه و سازش وجود ندارد. هزینه سازش برای مردم کمتر از جنگ است. هر چند در گذشته تهدیدها جدی گرفته نشد اما اکنون که تهدید وجود دارد و آنها میگویند یا جنگ یا توافق باید آن را جدی گرفت و با تدبیر و مصلحت اندیشی از جنگ فاصله گرفت.