کد خبر : 739127 تاریخ : 1404/4/23 - 03:06
رضا رمضانی خورشیددوست - استاد دانشگاه و عضو انجمن سیستم های ایران ضرورت و فوریت خودنوگری حکمرانی حکمرانی برای اعتمادآفرینی، به عنوان گامی برای خودنوگری- بعنی تلاش برای جوان شدن حکمرانی- در فرآیند و ساختار انتصاب گماشتگان در جایگاه مدیریتی، کارشناسی و اجرایی خود بازنگری بنیادین کند.

اشاره: رمضانی خورشید دوست نماینده دوره اول مجلس از شهر رشت بود. وی بعد از پایان دوره مجلس اول تحصیلاتش را در رشته سیستم‌ها و مدل‌های روز دنیا انجام داد و در مدرنازیسازیون و اتوماسیون سیستمهای قوه قضائیه، گمرک و ... نقش کلیدی داشت. او اکنون استاد دانشگاه و عضو انجمن سیستم‌های علوم ایران است. رمضانی خورشید دوست مشکلات کشور و راه حل‌های آن را از نگاه سیستمی و علمی می‌بیند نه سیاسی. وی در نوشتار پیش رو به حاکمیت پیشنهاد می‌کند به فوریت دست به خودنوگری حکمرانی بزند تا مشکلات رفع و رفاه و آسایش برای کشور ایجاد شود و مهم‌تر اینکه اعتماد از دست رفته احیا شود.
تجاوز 12 روزه اسرائیل به ایران تلخ و پررنج بود. ایران در برابر این تهاجم که با حمایت آمریکا و ناتو قرار بود. یک رویارویی نابرابر که فراتر از یک حمله‌ی نظامی بود قرار گرفت. البته هنوز خطر رفع نشده و ما در حالت جنگی هستیم.
2-در میان رنج و درد، شگفتی‌هایی تجربه شد. در چرخش‌های زمانه گوهرها آشکار شد. صف‌های حامیان ایران و همدستان ایران از هم جداتر و آشکارتر شد. همصدایی در دفاع از تمامیت ایران، فصل مشترک فراگیر بین طیفی رنگین از صدر حاکمیت و حامیان حکمرانی در یک سو تا روشنگران، کنشگران، اندیشمندان مخالف حکمرانی در سوی دیگر شد. همه با «ای ایران» مشترکاً یاد امام وطن کردند. معلوم شد که منافع ملی می‌تواند محور همبستگی شود.
3-همبستگی ملی به دفاع از وطن بسنده نشد، در میان غیرحاکمان بازتاب‌هایی فراتر داش:
*کنشگران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی فرصتی برای یادآوری مشکلات بازمانده از سال‌ها و دهه‌ها یافتند. مشکلات گوناگون است؛ گستره‌ی آن، سازمان‌ها و نهادها را در بر می‌گیرد. بسیاری از مشکلات برخاسته از یک شبکه درهم تنیده و متعامل علل و عوامل مشکل زا است. رویکرد موردی یا مواردی با آن‌ها ممکن است تسکین دهد، ولی درمان نمی‌کند. در اینجا به ذکر مشکلات میدانی که دردمندان با آن دست به گریبان‌اند مانند فقر، بیکاری، گرانی، ناترازی‌ها نمی‌پردازم. زیرا فرض بر این است که کنشگران صدای محرومیت دردمندان هستند.
*اندیشمندان فرصت یافتند تا راهکار بدهند؛ از ضعف‌های حکمرانی بگویند و تهدیدهای در کمین را بنمایانند؛ در بیانه‌ها فهرست بلندی از خواسته‌های ملی، بخشی، منطقه‌ای، تخصصی و فنی مطرح می‌شود. برخی از بیانیه‌ها افزون بر 40 مشکل ریز و درشت - و عمدتاً به جا- از حاکمیت خواسته می‌شود. فهرست تجمعی مشکلات، بی شک به صدها می‌رسد. این بیانیه‌ها و نامه‌ها یادآور سروده‌ی شادروان حمیدمصدق است: "آنچه می‌بینم نمی‌خواهم، وانچه می‌خواهم نمی‌بینم
4-پرسش بنیادی: کنشگران و اندیشمندان با ذکر مشکلات چه انتظاری دارند؟ آیا با ذکر مجموعه‌ی مشکلات در پی روشنگری‌اند تا ژرفا و پهنای کاستی‌ها و کژی‌های وضعیت کنونی دانسته شود؟ یا مشکلات مطرح می‌شود که فراموش نشود؟
5-سال‌ها پیش یک تحقیق راهگشا در دانشگاه هاروارد انجام شد و نتیجه‌اش این بود که اگر موضوعی با بیش از 7 معیار یا شناسه- یا خواسته- مطرح شود، موضوع در هاله‌ای از ندانستن، ناتوانی در برقراری ارتباط مفهومی، درهم تنیدگی داده‌ها و اطلاعات و ناتوانی در تصمیم و اجراء می‌شود. این چنین بود که 7 را «عدد طلایی» خواندند. یعنی اگر صدها خواسته باشد، حتی الامکان در حدود 7 یا کمتر خواسته‌ی کلان تلفیق، مقوله بندی و مطرح شود. حال که موضوع حکمرانی و رفع مشکلات کشور است، موضوع هم پیچیده و هم حساس است. می‌توان صدها خواسته داشت، خود «صدها» مانع بزرگ «نشدنی بودن برآوردن خواسته‌ها» می‌شود.
6-موضوع تحول حکمرانی، وضعیت کنونی را هم باید منظور کرد. هنوز خطر سایه‌ی شوم جنگ از سر کشور و مردم برداشته نشده است. آیا خواست تحول بنیادین ساختاری در وضعیت جنگی با همه‌ی ملاحظات و ملازمات مربوط، خواستی همخوان با منافع ملی است و شدنی است یا خیر؟
با شواهد بسیار می‌توان نشان داد که این خواست در برهه‌ی زمانی کنونی آرمانی است، نه به نفع منافع ملی و نه شدنی است. اگر ایران کنونی نباشد، دعواها هم نخواهد بود. اگر موشک و همبستگی ملی نبود، معلوم نبود با ضد بشری بودن دشمن، چقدر از فاجعه‌ی غزه را تجربه می‌کردیم. البته منطقی است در این وضعیت نغز پرسیده شود: حال که دفاع و همبستگی ملی دو ابزار ضامن تمامیت سرزمینی و بازدارندگی است، مرز خواسته‌های به جا و شدنی از نابه جا و نشدنی کجاست؟ آیا حکومت بر همان سیاق گذشته باید حکمرانی کند؟ اگر شیوه‌ی گذشته راهگشا می‌بود، فهرست مشکلات خرد و کلان کشور به هزاران نمی‌رسید. برای پاسخ به این پرسش‌ها کشور به مبانی نظری به مبانی نظری یکپارچه ساز (integrative) نیاز دارد، وگرنه در وادی خواسته‌ها، گفته‌ها و نوشته‌های نامنسجم، متعارض و متناقض گرفتار می‌شویم و مشکلات و مسائل حل نمی‌شود.
7-مشکل حکمرانی این است که طوری وانمود می‌کند که دردمندان، کنشگران، اندیشمدان و مخالفان منتقد دیرین، در 12 روز دگرگون شده‌اند و به حامیان حکمرانی بر سنت گذشته بدل شده‌اند. امیدوارم که صدر حکمرانی، دولت، قانونگذاران و مدیران ارشد نظام در پنهان چنین نیاندیشند. به لحاظ نظری، فرایندها و نیز سازمان‌ها، نظام‌ها، سیستم‌های مکانیکی، زیستی، اجتماعی بر اثر تحول زمینه و زمانه پیر می‌شوند.
واقعیت این است که هم فرایند انقلاب 57 و هم نظام حکمرانی بر حسب شواهد عدیده علمی پیر شده است. ممکن است برای بسیاری این مدعا تلخ باشد. دانستن تلخی و پذیرش واقعیت و چاره اندیشی یرای آن، برتر از شیرینی توهمات و گرفتاری‌های پسین است. برای جلوگیری از مرگ سازمان‌ها و نظام‌ها، نیاز به خودنوگری (autopoiesis) دارد. ممکن است مناقشه شود که نظام حکمرانی توانایی خودنوگری- یعنی به تدریج جوان شدن- دارد یانه. به نظر می‌رسد که حکمرانی در ایران در صورت وجود خواست، اراده‌ی تحول خواهی، و پذیرش روش‌های علمی، تخصصی و فنی، هنوز توانایی خودنوگری دارد. وجود بسیاری از ذکر خواسته در بیانیه‌ها، نامه‌ها و رهنمودها به طور ضمنی گویای امکان و امید به خودنوگری حکمرای در ایران است.
8-خودنوگری فرایندی طولانی است و تعامل تنگاتنگ با رویکرد سیستمی دارد؛ در فرصتی دیگر باید به آن پرداخت. با رعایت اصل عدد طلایی 7 و مقوله سازی سلسله مند و بهره گیری از نظریه‌های سیستمی، می‌توان گامی در جهت خودنوگری حکمرانی برداشت که چنین است-کلان ترین ویژگی کلی (meta-emergent property) برخاسته از همه‌ی مشکلات کشور چیست؟ به طور روشمند می‌توان نشان داد، بی اعتمادی مردم به حکمرانی است، ببرای نمونه بی اعتمادی به کارایی، بی اعتمادی به توانایی، بی اعتمادی رفع ناترازی، بی اعتمادی به فقرزدایی، بی اعتمادی به رفع فساد و رانت بی اعتمادی به سلامت بخش بزرگی از دیوان سالاری. فهرست این موارد زیاد است. برای برخورداری از حمایت ملی، دفع تجاوز حکمرانی نیاز ضروری و فوری به اعتمادآفرینی ملی دارد.
9-اعتمادآفرینی یک فرایند طولانی است که از زیرفرایند های خودنوگری حکمرانی است. بی اعتمادی عمدتاً ریشه در ناکارآمدی، ناتوانی و فساد دارد. بخش بزرگی از مردم، بر اثر بی اعتمادی، حکمرانی را از خود نمی‌دانند. چرا؟ افراد یا گروه‌های موجود در حکمرانی به سه شیوه «انتخاب»، «انتخاب انتصابی» و «انتصاب» تعیین می‌شوند. بخش بزرگی از نهادهای فنی و تخصصی که در بدنه حکمرانی‌اند، بر حسب صلاحیت‌های کارشناسی و تخصصی انتخاب یا توسط مردم مستقیماً انتخاب می‌شوند. اگر بدانتخاب شده باشند، می‌توان منتخب را بر کنار کنند. متأسفانه عملکرد «منتخبان انتصابی» و «منصوبان» چنین نیستند. افرادی برای ده‌ها سال‌ها بر یک نهاد حکومتی یا ملی نصب می‌شوند. با رفیق بازی، مطیع پروری، زنجیره‌ای از نصب‌ها را تشکیل می‌دهد. در کشوری که حکومت بر حدود 80 درصد اقتصاد نافذ است، آفات انتصاب آغازین و زنجیره‌ی اتنصاب های پسین- را می‌توان دریافت. این چنین بوده است که در طول زمان به تدریج مردم خودرا جدا از منصوبان می‌بینند، به ویژه این که به رغم ناتوانی و ناکارآمدی منصوبان، مردم توانایی و امید برکناری‌شان را ندارند؛ کاستی‌ها و کژی‌های منصوبان از صدر تا ذیل را به حساب حکمرانی می‌گذارند. فزونی فاصله گرفتن مردم، در طول دهه‌ها برای حکمرانی پرهزینه بوده است.
نمونه بارز آن در رسانه ملی است که در دست منصوبانی بوده است که هیچ وقت خودرا به محک انتخاب مردم نگذاشته‌اند. رویگردانی از رسانه ملی، فاجعه‌ی ملی است. در در وضعیت بحرانی جنگی کنونی آفات انتصاب بیشتر عیان می‌شود. رسانه ملی، بدون پاسخ‌گویی به مردم، مواضعی جنگ افروزانه و مغایر مواضع صدر حکمرانی و سیاست رسمی اعلان شده می‌گیرد. بحث آفات انتصاب در حکمرانی منحصر به رسانه‌های حکومتی نیست. بسیاری از منصوبان در جایگاه‌های حکومتی نه بر حسب شایسته سالاری، بلکه به شیوه‌هایی که پیشتر ذکر شد، فرصت‌های ملی را می‌سوزانند و منابع ملی تلف می‌کنند، که صرفاً بر حسب انتصاب است.
10- پیشنهاد: حکمرانی برای اعتمادآفرینی، به عنوان گامی برای خودنوگری- بعنی تلاش برای جوان شدن حکمرانی- در فرایند و ساختار انتصاب گماشتگان در جایگاه مدیریتی، کارشناسی و اجرایی خود بازنگری بنیادین کند. شمار منصوبان به هزاران نفر در سطوح مختلف نظام و در جایگاه مدیریت منابع و مصالح کشور می‌رسد. در این بازنگری از مردم، کنشگران، اندیشمندان منصف، پاکدست و مدافع منافع ملی بهره بگیرد. برای اعتمادآفرینی، لازم است حکمرانی به مردم اعتماد کند. معلوم است که چنین بازنگری، تصمیمی دشوار است. این مهم جز با خواست، اراده و حمایت بی دریع صدر حکمرانی شدنی نیست، یعنی رؤسای قوای سه گانه از پس چنین مهمی بر نمی‌آیند. به هر تقدیر برای تحول تدریجی حکمرانی به سوی جوان شدن و خودنوگری، باید گامی شحاعانه برداشت و به یک جراحی‌های بزرگ در راه شایسته سالاری و حفظ منافع ملی برداشت. این گام بلند اگر امروز برداشته نشود، فردا دیر خواهد بود. خلاصه‌ی کلام، حکمرانی در این نقطه‌ی عطف تاریخ ایران، نباید فرصت خودنوگری را از دست ندهد. بازنگری فوری و اضطراری در منصوبان مدیریتی، کارشناسی و اجرایی در حکمرانی- مانند رسانه‌ها- و حتی الامکان احاله‌ی انتصاب‌های مرسوم به انتخاب مردم، کنشگران و اندیشمندان گامی بزرگ در جهت اعتمادآفرینی و خودنوگری خواهد بود.