زمانی که آتش بس ایران و اسرائیل اعلام شد، این احساس عمومی وجود داشت که اسرائیل آتش بس را نقض میکند. آیا میتوان وضعیت فعلی را به معنای صلح تعبیر کرد یا خیر؟ آتش بس را نمیتوان به عنوان صلح تلقی کنیم. وضعیتی پیش آمد که حتی آتش بس هم نبود و یک توقف حمله است. توقفی که هیچ پیوستی ندارد. ترک مخاصمه به شکل مشهود نیاز به پیوست دارد. یعنی اسرائیل دیگر حق نداشته باشد به حریم هوایی ایران تجاوز کرده و در داخل ایران اقدام به ترور کند. آتش بس واقعی حتماً توافقنامههایی در پیوست دارد که ضمانت اجرایی تداوم آن است که ما این توافقات را نداریم. آتش بس به واسطه گری رئیسجمهور آمریکا اتفاق افتاده چون تمرکز جمعیتی اسرائیل در مناطق کوچکی است و تاب آوریاش در برابر جنگ فرسایشی آن هم در برابر کشوری مانند ایران که نه حماس است ونه سوریه و لبنان، پایین خواهد بود. اسرائیل مجبور است جنگ را در کمتر از 20 روز متوقف کند، اما معنایش این نیست که دیگر به ایران حمله نمیکند. صلح با اسرائیل خیال واهی است و موجب تکرار همان غافلگیری میشود که در زمان شروع جنگ هم داشتیم. بنابراین ترویج این تفکر که ما به یک آتش بس طولانی مدت یا به یک آتش بس صلح رسیدهایم، غلط و فریبنده بوده و برای کشور خطرناک است. باید آمادگی داشته باشیم. با توجه به سابقهای که از زمان شکل گیری اسرائیل تاکنون سراغ داریم نباید به هیچ آتش بسی که یک طرفش اسرائیل باشد خوش بین بوده و هر لحظه باید منتظر نقض آتش بس توسط اسرائیل باشیم. اسرائیل در گذشته در تمام آتش بسهایش این کار را انجام داده است. تجربه نشان میدهد اسرائیل به آتش بس پایبند نمیماند. دولت فعلی اسرائیل برای خروج از بحران و تسویه حسابهای داخلی، اتمام موشکها، ضعیف روحیه و حتی بخاطر پوشش محاکمه نتانیاهو و به عبارتی برای بقای خودش دوباره حمله به ایران را آغاز خواهد کرد. بنابراین مهمترین سناریو و راهبرد باید روی این مسئله متمرکز باشد که هر لحظه ممکن است اسرائیل و حتی آمریکا به ایران حمله کنند. باید به سراغ نقاط ضعفی که در این 12 روز شاهدش بودیم رفته و آنها را بازسازی کنیم که بخشی زمان بر است ولی باید در کوتاهترین زمان ممکن این نقاط ضعف را جبران کنیم.
در این مدت اخباری از زبان عالیترین سطح مقامات آمریکایی منتشر و به سرعت از طرف مسئولین ایرانی رد یا تکذیب شده است. به نظر میرسد ایران و آمریکا با چالش جدی گفتوگو مواجه هستند. آیا این تناقض در گفتار در دنیای پیچیده سیاست یک شیوه برای حل مسئله است یا نقصی است که نشان میدهد ما نمیتوانیم با طرف مقابل مذاکره کنیم؟ نباید یک متغیر مهم را فراموش کنیم که ما با موجودی به نام ترامپ طرفیم که نه به جمهوری خواهان و نه به دموکراتها شباهتی ندارد. دیپلماسی ترامپ منحصر به فرد است. متأسفانه در تمام وعدههایی که داده از جمله تعرفهها و جنگ تعرفهها عقب نشینی کرده و فقط در موضوع ایران این اتفاق نیافتاد که این هم یک بدشانسی تاریخی است. ترامپ مقابل چین و کانادا و کشورهایی که جنگ تعرفهای را با آنها آغاز کرده عقب نشینی کرده و فقط در مورد ایران نه تنها از قولهایی که داده بود عقب نشینی نکرد، بلکه بر مطالباتش هم افزوده است. برای خروج از این شرایط و برای اینکه دوباره در وضعیت برزخی نه جنگ، نه صلح و اقتصاد دچار تورم و تحریم؛ گرفتار نشویم، نیاز به اخذ تصمیمات حیاتی داریم. ما از زمانی که ترامپ آمد بیم و امید داشتیم که به جا بود. همانطور که آمریکاییها مذاکره با ما را شروع کردند و در میانه مذاکرات اسرائیل به ایران حمله کرد. این باعث شده که بخشی از طرفداران دیپلماسی در داخل ایران دچار تردید شوند که آمریکا جدی نیست و به دنبال چیزهایی فراتر از این تقاضا است. خروج از چاله برزخی و دایره بلاتکلیفی نیاز به یک راهبرد قوی و فوری دارد. در این شرایط باید مدیران و تصمیم گیران جسور داشته باشیم. چون جایی میبایست عقب نشینی کنیم. نباید به آسانی از هیچ سیگنال مثبت آمریکاییها بگذریم و باید آن سیگنال مثبت را به یک ظرفیت برای منافع ملی تبدیل کنیم. جنگ، مسئله بقا است ما نمیتوانیم با چنین موضوعاتی احساسی برخورد کنیم و نباید اجازه دهیم که بعد از جنگ 12 روزه، سیاستهای راهبردی و کلان کشور باز هم در اختیار اقلیتی تندرو قرار بگیرد که برای شعار دادن دهان گشاد و مغزهای کوچکی دارند. در وضعیت جنگی، عقلا باید تصمیم گیری کنند. کسانی که هوش و ذکاوت بهره گرفتن از فرصتها را دارند و تصمیماتی اخذ میکنند که با منافع ملی در تضاد نیست. ایران میتواند سیگنالهایی به آمریکا و اسرائیل بدهد و زمان بخرد تا فرصت کافی برای بازسازی پدافند و نیروی هواییاش را داشته باشد. ایران باید پیامهای دیپلماتیکی به این کشورها بفرستد و فرصت بازسازی نقاط ضعفش را کسب کند. ما برای آینده به تصمیمات سخت نیاز داریم. برای اینکه کشورمان در آینده دچار چالش نشود، باید امروز تصمیم درست بگیریم. تصمیماتی که لزوماً مطابق میل همگان نخواهد بود. مثلاً خروج اتباع یکی از این تصمیمات سخت اما درست بود و اجرای آن خوب و به جا است.
عالیترین سطح گفتوگو، مذاکره است. آیا چشم انداز روشنی برای آغاز مذاکرات ایران و آمریکا میبینید؟ فراموش نکنیم که عدم به نتیجه رسیدن دیپلماسی منجر به جنگ 12 روزه شد و بنابراین در اینجا دیپلماسی جدیتر، واقعیتر، مهمتر و اولویت میشود. دیپلماسی باید در مرکز راهبرد سیاست خارجی ایران قرار گیرد. با توجه به تجاربی که از جنگهای مختلف کوچک و بزرگ و درگیریها و تنشها داشتیم، میدانیم که نه کشور ما و نه کشوری که حمله میکند از درگیری سود نمیبرد. بنابراین مذاکره باید در صدر رویکرد سیاست خارجی ما قرار بگیرد و حتی اگر در جایی نیاز به عقب نشینی باشد تا کشور را از این وضعیت برزخی خارج کنیم حتماً باید اینکار را انجام دهیم. شاید جنگ 12 روزه بتواند پشتوانهای باشد که اینبار مذاکرات به نتایج ملموستری برسد و مسیر جلوگیری از وقوع درگیری و جنگ بعدی باشد. هر سیاستمداری که در این وضعیت بتواند تصمیمات مهم بگیرد و کشور را از این شرایط نجات دهد در تاریخ قابل ستایش خواهد بود. زمینه و چشم انداز مذاکره هنوز محو نشده و هنوز تاریک و مبهم نیست. ما میتوانیم از برگهای برنده حمایت مردم و پاسخ به موقع به اسرائیل در میز مذاکره جدید استفاده کرده و از مذاکره استقبال کنیم نهاینکه فراری باشیم. یک دیپلماسی قوی، محکم و با برنامه را هماهنگ با دولت آمریکا جلو ببریم حتی اگر سخت باشد و رفتارهای پیش بینی ناپذیر ترامپ و شیطنت نتانیاهودر این مسیر مانعهایی ایجادکند. فراموش نکنیم دستاوردی که در انتهای مسیر منتظر ایران است ارزشش را دارد. باید از این فرصت تاریخی استفاده کنیم. من همچنان چشم انداز دیپلماسی را برای حل مشکلات ایران روشن میبینم. اگر نگاه به رویکرد دیپلماسی نداشته باشیم باید برای یک جنگ آخرالزمانی آماده شویم. بنابراین باید همچنان به دیپلماسی امیدوار باشیم.