نیلی بر این عقیده است که تأثیر ناترازی های موجود در کشور از جنگ بدتر و پر هزینه تر است. نیلی در یادداشت پیش رو دو نگاه متفاوت را بررسی میکند و نتیجه میگیرد که نگاه ستیز با ظلم در عرصه بینالمللی برای کشور هزینه داشته و باید در این نگاه تجدید نظر شود. نگاه دیگر مردم سالاری یا دموکراسی است که در این نگاه باید مردم آزادانه انتخاب کنند و در تعیین سرنوشت خود نقش ایفا کنند. مهم تر اینکه نیلی میگوید واژه توسعه غربگرایی ارزیابی میشود و اقتصاد در گرو سیاست و نگاه ستیزه جویانه با جهان است. این یادداشت در ادامه میآید:
تمدن ایران، معلمی صبور ۱۲ روز پرالتهاب گذشت و ایران بازهم تلاطم امواج را از سرگذراند و ماند تا به ما نشان دهد که چقدر برای این ملت عزیز است. خورشید ایران در چهارم تیر، برای مردم این سرزمین، طلوع متفاوت داشت. با دلبری سر برآورد و گویی میخواست درسهای برآمده از تلخ و شیرین سرگذشت این میهن کهن را بار دیگر برایمان بازگو کند. تمدن دیرپای ایران، معلمی صبور و متواضع است؛ هرچند ما شاگردانی بازیگوش و بیزار از درس و مدرسهایم. درسهایی در مورد کشورداری و کشورگشاییها، سرکشیها، کینهتوزیها، خود مطلقانگاریها و یادآوری اوجهایی که به حضیض افتادهاند و نامهایی که نماد آبادانی یا ننگ ویرانی این سرزمین شدهاند.
تعیین سرنوشت ۱۲روز جنگ، برگی متمایز از تاریخ کشور محسوب میشود. عدهای میگویند، به این آتشبسها نمیتوان اعتماد کرد و روزهای تلخ و توام با اضطراب پایانی خرداد ۱۴۰۴، بازهم تکرار خواهد شد. پاسخ نویسنده آن است که شاید چنین باشد، اما همهچیز بستگی به این دارد که ما از این ۱۲روز چه آموخته باشیم. سرنوشت کشور ما را، نه نقض آتشبسها یا پایبندی به آن، بلکه نوع نگاه خودمان، به جهان و داخل تعیین میکند.
شکاف میان دو نگاه متضاد هماوردی ما بیش از آنکه بیرونی و در مقابل بیگانگان باشد، درونی است و میان خودمان. دو نوع نگاه متفاوت، طی سالهای گذشته، در مقابل یکدیگر و در عرصه حکمرانی در برابر هم، اما در جاگیری سیاسی، بهصورت تناقضآمیزی، بعضی در کنار یکدیگر، مشغول امور مُلک و ملت بودهاند. شکاف بزرگ میان این دو نگاه متضاد را درآمدهای نفتی پر میکرد. نگاه اول، عمدتاً غالب و نگاه دوم -هرچند به شکل منسجم خود، مدافع جدی در ساختار سیاسی نداشته- اما تنها در بحرانها و بهاجبار، به کار گرفته میشده است.
نگاه اول، ظلمستیزی یک نگاه (نگاه اول)، حکومت را میدان درگیری و عرصه مبارزه تعریف میکند. نمود این مبارزه در بُعد روابط خارجی، درگیری فعال با قدرتهای بزرگ غربی بهعنوان یک وظیفه است. هرچه قدرت خارجی بزرگتر، این وظیفه هم سنگینتر. این نگاه، نبود یا ضعف عدالت در عرصه بینالمللی را توجیه تکلیف خود در دفع ظلم و بیعدالتی در هر نقطه از جهان میداند. از این منظر، حاکمان کشورها، عمدتاً یا ستمگرند یا نوکران این ستمگران. وجود این دستهبندی هم کفایت میکند تا همواره در عرصه مبارزه با ستمگران و تلاش برای کنار زدن نوکران، حاضر باشد. این نگاه، خود را تنها پرچمدار ظلمستیزی میداند و هرگونه محاسبه توازن قدرت و نتیجه گرایی را در میدان دشمن قلمداد میکند. نگاه معتقد است خیل عظیم کشورهای درحالتوسعهای که ظرف ۴ دهه گذشته موفق شدهاند از جرگه فقرا خارج شوند و به رفاه و آسایش دست یابند، استقلال خود را معامله کردهاند و نوکری غرب را پذیرفتهاند. این نگاه، داخل را همپشت جبهه مبارزه مقدس جهانی و منطقهای میبیند.
توسعه نگاه به رفاه و اقتصاد و معیشت، دستوری و از بالا به پایین و درونگرا و مبتنی بر خودکفایی بیقیدوشرط است. رسالت اقتصاد را تقویت پشت جبهه داخلی در مبارزه بیرونی میداند و نگاهی را که به رفاه همگانی اصالت میدهد، دونپایه میداند. در این نگاه، واژه توسعه یک واژه غربی و تداعیکننده پارادایم وابستگی است. پس باید از گفتمان حکمرانی بومی حذف شود. در عرصه فرهنگی هم، جامعه باید نمایشگاهی یکدست و یکپارچه برای این مبارزه به چشم بیاید. مبارزه بیرونی بهاندازهای مهم و تعیینکننده است که اعمال انواع محدودیتها در داخل توجیهپذیر است. هسته خودی هرچه هم کوچک، باید مرتب پالایش شود و درجه خلوصش افزایش پیدا کند و بالا رفتن درجه خلوص، اهمیتی بهمراتب، بیشتر از گستره دایره خودی دارد. غافل از اینکه این رویکرد، جامعه را چون مخروط بلند ارتفاعی که سروته ایستاده، ناپایدار میسازد. این نگاه، با خود حق پنداری جزماندیشانه، از محاسبه و تحلیل هزینه فایده که به درجاتی از نتیجهگرایی پایبند است، دوری میجوید.
نگاه دوم، مردمسالاری نگاه دوم، حکومت را ناشی از اراده مردم میبیند. جامعهمحور است و حکومت به اموری میپردازد که جامعه یا نمیتواند انجام دهد یا اگر انجام دهد، پرهزینه است. هزینه اداره کشور را مردم با تنوعی که دارند، میپردازند. پس با همین تنوع، حقدارند حاکمان را برحسب میزان صلاحیتشان در ارائه خدمات، انتخاب کنند و مورد ارزیابی و کنترل قرار دهند. صلاحیت حکمرانان را هم با معیارهای رونق و عدالت که به رضایت عمومی میانجامد، میسنجد. معیار رونق و رفاه، رشد اقتصادی و معیار عدالت، رفع فقر، بهبود توزیع درآمد و فراهم کردن فرصتهای برابر و غیر رانتی برای همه است که مجموعه اینها، از لوازم رضایت عمومی محسوب میشود.
حکمرانی پاسخگو از نظر نگاه دوم، حکمرانی باید کاملاً علمی، شفاف و پاسخگو باشد حداقل به این دلیل که با منابع عمومی متعلق به جامعه اداره میشود. از این منظر، تعامل جهانی با وابستگی یکجانبه مترادف نیست. چین وابسته به آمریکاست همانطور که آمریکا وابسته به چین است. چین در زمره مستقلترین کشورهای دنیاست هرچند دومین واردکننده بزرگ کالا و خدمات از جهان و بهویژه از آمریکا است. در این نگاه، صلح یک اصل است و مترادف با پذیرش ظلم نیست. در این نگاه، داده و محاسبه و تحلیل متکی به آن، حرف اول را میزند. باید روی زمین و در عرصه واقعیتها زندگی کرد. هرچه در عرصه تحقق عدالت جهانی بیپرواتر و ابزاریتر اقدام کنیم، از عرصه عدالت داخلی دورتر میشویم.
درگیری غیرمصلحتاندیشانه اهمیت این نوشتار ازاینجهت است که احتمال پررنگتر شدن و تسلط کامل رویکرد و نگاه اول، پس از جنگ ۱۲روزه، شاید بیشتر شده باشد. بر طبل مبارزه بیرونی محکمتر نواخته شود. هلمنمبارز بیپرواتری فریاد شود و دشمن درندهخو مجدداً تحریک شود و دوباره درگیریها آغاز شود. درندهخو بودن، فاسد بودن، متجاوز بودن و بسیاری صفات زشت و ناروای انسانی برخی از حکمرانان در جهان نمیتواند توجیهگر درگیری غیرمصلحتاندیشانه ما با آنان شود. توجه کنیم، ما نا ترازیهای بنیان برافکن داریم که قویتر و مخربتر از هر دشمن خارجی میرود تا کشور را به نابودی بکشاند. همه میروند، آنچه میماند، ایران، مردمش و نام نیک خیرخواهانش است. برگرفته از: ایرنا