کد خبر : 698421 تاریخ : 1404/2/31 - 02:07
محمود جامساز - اقتصاددان پیوند ناترازی ها با روند مذاكرات ابعاد ناترازی‌ها به‌ویژه در حوزه انرژی بزرگ‌تر می‌شود. انرژی خون جاری در رگ‌های صنعت است. خاموشی‌ها نه تنها فعالیت صنایع بزرگ و کوچک را مختل کرده‌، بلکه زنجیره تأمین را هم فلج نموده‌ و به تشدید رکود تورمی منجر شده‌اند. علت‌یابی این بحران‌ها بدون اشاره به سوءمدیریت، فساد، و سرمایه‌گذاری ناکارآمد ممکن نیست.

بی برقی و کم آبی، مضاف بر تورم و کاهش قدرت خرید، حداقل رفاه خانوارها را زائل ساخته و فاصله بی اعتمادی با دولت را افزون کرده است. سرمایه اجتماعی ازبین رفته و دولت قادر به باز سازی آن نیست. این اشکال بحران خطرناک است.

*ترمیم آن، سال‌ها زمان می‌برد و با برخورد یا تبلیغات جبران‌پذیر نیست. بی‌اعتمادی فی الواقع مشارکت در انتخابات، پرداخت مالیات، رعایت قانون و حتی همکاری در بحران‌ها (مثل صرفه‌جویی در مصرف انرژی) را کاهش می‌دهد.

* تورم زندگی روزمره مردم را تخریب کرده و چنانچه مهار نشود چون بختک گلوی دولت را خواهد فشرد و به گفته جان مینارد کینز اقتصاددان شهیر، “نقل به مضمون”، تورم شالوده و ساختار نظام اقتصادی - سیاسی كشورها را در هم خواهد شکست. اما دولت‌های گذشته و دولت مستقر انگار تورم را برای ادامه بقاء خود تولید کرده‌اند! این هشدار تهدید آمیز را درک نکردندو همچنان به اتخاذ سیاست‌های تورم زا دل بسته‌اند.

*دولت‌ها نزدیک به ۲۰۰۰ میلیارد دلار درآمدهای نفتی را طی بیش از ۴ دهه به امور غیراقتصادی با اهداف سیاسی و ایدئولوژیك اختصاص داده‌اند و به تأسیس زیرساخت‌های اساسی اقتصادی، اجتماعی و دیگر حوزه‌ها نپرداخته‌اند. هزینه‌های نظامی و ایدیولوژیک جای سرمایه‌گذاری در زیر ساخت‌ها را گرفته‌اند و رانت خواران و اولیگارشی اقتصادی - امنیتی منابع کشور را به هدر داده‌اند.

*اینک به واسطه تحریم‌ها و سوء سیاستها، ثروت ملی حیف و میل و با خزانه خالی روبه‌رو شده‌اند، به جای یافتن راهكار علمی و مطمئن برای مهار ناترازی‌ها، از جمله برق و آب، مصارف روزمره مشترکین اعم از افراد حقیقی و حقوقی را با اعمال جرائم محدود کرده مضاف آنکه با اعمال چند ساعت قطعی آب و برق، علاوه بر تحمیل صدمات روانی و اقتصادی، آسایش و رفاه آنان را زائل ساخته‌اند. شگفت آنکه مردم را به شیوه زندگی قدیم ارجاع داده و آنان را از استفاده از وسایل مدرن رفاهی منع کرده‌اند. توصیه به استفاده از بادبزن و آفتابه که آن هم از چین وارد می‌شود طنز تلخی است که در قرن بیست و یکم برای شهروندان تجویز شده که توهین به شعور یک ملت است.

*همزمانی بحران‌ها با فشار تحریم‌ ترامپ و کشاندن جمهوری اسلامی به میز مذاکره در خصوص توقف پروژه غنی سازی و موشکهای بالستیک و دیگر قضایا، ایران را در رویارویی با دو چالش داخلی و خارجی قرار داده است.

*پس از ۴ دور مذاکره به نظر می‌رسد واگرایی مواضع طرفین بیشتر شده است. ترامپ چند بار در زمان حضور خود درسه کشور عربی خاورمیانه به وضوح از برچیدن پروژه غنی سازی اورانیوم ایران خبر داده. این خواست ترامپ که در گستره جهان وایرال شد، موضعی است که تغییر نخواهد کرد به ویژه ویتکاف در تقویت این موضع از عدم پذیرش حتی ۱ درصدی غنی سازی در جمهوری اسلامی سخن گفته است.

* عراقچی و سایر مقامات واکنش جمعی نشان دادند و غنی سازی را حق مسلم جمهوری اسلامی دانسته و بر ادامه آن تاکید کردند. به ویژه بیانات رهبری هر گونه شک و شبهه‌ای را درمورد توقف غنی سازی مرتفع کرد. با این وصف ایران برای گریز از وقوع حمله نظامی پیگیر تداوم مذاكره است به نظر می‌رسد مذاكره را برای مدیریت زمان می‌خواهد نه رسیدن به توافقی كه به شكست انجامد. تیم آمریكائی هم در اجرای منویات ترامپ، مذاكره را به مثابه " ابزارتسلیم" دنبال می‌کند نه مصالحه. لذا نتیجه‌ای جز بن بست و وقوع جنگ متصور نیست و تبعات آن دامان هر دو طرف را خواهد گرفت، برای ترامپ شكست دیپلماتیك و هزینه‌های سنگین نظامی را در پی دارد و موقعیت وی را در انظار مالیات دهندگان آمریکایی تضعیف خواهد کرد، اما برای جمهوری اسلامی نه فقط اقتصاد، بلكه امنیت ملی را هم در معرض تهدید قرار خواهد داد.

*ترامپ و تیمش با وقوف کامل به خط قرمز جمهوری اسلامی دقیقاً به دنبال رساندن ایران به لحظه انتخابی تاریخی هستند که هر دو گزینه‌، نظام را با چالش روبه‌رو خواهد کرد.

ضمن آنکه وقوع جنگ بر شدت ناترازی می‌افزاید و شرایط را سخت خواهد می‌کند.

*اما در صورت توافق غیرمحتمل هم که منجر به آزاد سازی قطره چکانی سپرده‌های مسدود شده ایران خواهد شد، معضل کمبود منابع در راستای مهار ناترازی‌ها و بحران‌ها همچنان باقی خواهد ماند.

زیرا رفع ناترازی‌ها مستلزم حد اقل ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیارد دلار منابع مالی است که شرایط کشور جاذب سرمایه‌های خارجی نیست.

*گرچه بازار بزرگ ٨٥ میلیونی ایرانی با سطح مصرف بالا و موقعیت جغرافیایی راهبردی، وجود منابع طبیعی غنی از جمله نفت و گاز، معادن و نیروی كار جوان و تحصیل كرده، در صورت توافق هسته‌ای و رفع تحریم‌ها، جذابیت اولیه‌ای برای شركت‌های چند ملیتی ایجاد می‌کند، اما موانع بسیار جدی‌ترند.

*ریسك بالای سرمایه‌گذاری در ایران ناشئ از نبود ثبات در سیاست خارجی و داخلی، احتمال بازگشت تحریم‌ها به هر دلیل، تغییر پذیری مداوم قوانین اقتصادی و تجاری، جذب سرمایه خارجی را ناممكن می‌کند.

پیشنهاد جمهوری اسلامی در مورد سرمایه‌گذاری ۱۰۰۰ میلیاردی آمریکا در کشور نیز موهوم است، چنین عددی نه با منطق اقتصاد تطابق دارد و نه با واقعیت ژئوپلیتیک.

هیچ سرمایه‌گذاری در کشوری که با بی ثباتی اقتصادی روبه‌روست سرمایه‌گذاری نمی‌کند، زیرا سرمایه‌گذاری واقعی پایدار نیاز به:

-تضمین حقوق سرمایه‌گذاری خارجی.

-رفع تحریم‌های بانكی و دلاری.

-عضویت در FATF و کنوانسیون‌های مرتبط.

-اصلاح نظام حقوقی، كاهش فساد، و اطمینان از حقوق مالكیت دارد که در کشور فراهم نیست. البته احتمالاً"در صورت توافق در کوتاه‌مدت، امكان ورود سرمایه‌ آمریکایی "محدود "و با هدف صادرات کالا یا خدمات فنی وجود دارد. اما جذب سرمایه‌های کلان توهمی بیش نیست.

بدین ترتیب نه تنها ناترازی‌ها مهار نمی‌شود بلكه افزوده می‌شود.

*طرفه آنكه نظم نوینی در خاورمیانه شكل گرفته كه ایران دیگر بازیگر کلیدی آن نیست، بلكه عربستان، تركیه، مصر و اسرائیل درحال شكل دادن به معادلات جدید با پشتیبانی ایالات متحده و چین هستند. جمهوری اسلامی در موقعیت تدافعی، نسبت به اقدامات تهاجمی اسرائیل، پاسخ متقابل خواهد داد و احتمالاً" سیاست ایذائی و تنش زائی منطقه‌ای را نیز در پیش می‌گیرد كه بیش از آنكه بازدارنده باشد، موجب انزوا و مشروعیت بخشی، به پروژه ایران هراسی خواهد شد. در چنین حالتی اقتصاد رو به وخامت خواهد رفت و فقر بیشتر خواهد شد و کشور در مرحله بحرانی قرار خواهد گرفت كه با مسکن‌های مقطعی درمان پذیر نیست.

تنها با تحول بنیادین در رویکرد حاکمیتی نسبت به سیاست‌ خارجی و داخلی، اصلاح ساختار اقتصادی و بازسازی اعتماد عمومی که پیش شرط بقای یک کشور است، می‌توان به مهار ناترازی‌ها و نجات کشور دل بست.