کد خبر : 698121 تاریخ : 1404/2/14 - 03:10
محمدرضا تاجیک-استاد علوم سیاسی آنچه در بندر سوخت، اندکی تدبیر وقایع دهشتناکی همچون انفجار بندر شهید رجایی، سیاست و مدیریت و به‌تبع مقبولیت و کارآمدی نظم سیاسی مستقر را به تعبیر «هوسرل و اپوخه» (فیلسوف جمهوری چک در قرن بیستم) قرار داده و آن را به تعلیق درمی‌آورند.

سیاست سرمایۀ اعتباری و حیثیتی است. شبانی که گله‌اش را گرگ‌ها خورده یا تاجری که کالایش را دریا فروبرده، در این حالت، سیاست از خود تهی می‌شود و امکان سیاست ورزی را از دست می‌دهد. این وضعیت از یک منظر، «رکود تورمی» نامیده می‌شود که هرچقدر بی‌اعتباری‌ سیاست افزون می‌شود، امکان بازتولید سرمایۀ حیثیتی‌، مشروعیت و کارآمدی آن کاهش می‌یابد. این وضعیت از نگاه «ژاک دریدا» ( فیلسوف الجزایری‌تبار فرانسوی و محقق در فلسفه واسازی )شرایط «فقدان تصمیم و تدبیر» یا «فقدان سیاست»، و از منظر «ژاک لکان» (فیلسوف و روان پزشک فرانسوی در قرن بیستم)، «اختگی سیاست» می‌نامند. سیاستی که سرمایۀ سیاسی‌اش را ازدست‌داده، سیاستِ سر در گریبان، رنجور با نغمۀ ناجور است. چنین سیاستی هرگز ره نبرد سوی خویش و رنج افزون می‌کند. در پرتو چنین سیاستی، روزگار مردم همواره زمستان است به گفتۀ ناپلئون بناپارت، تاریخ دروغی است که کسی اعتراضی به آن ندارد، سیاست دروغی است که همگان به آن اعتراض دارند. چنین سیاستی، رهزن راه خود و عدو حیثیت و اعتبار خویش است.

رویا
عالی‌مقامان اهل تصمیم و تدبیر، باور کنید مردمان این سرزمین را از شما غیر از سیاست تمنایی نبوده و نیست. اما ای عالی‌مقامان، اکنون‌که این مردمانِ ساده‌دل کودک در خیال و رویای آن روز شیرین که با آنان آشتی باشد، بار دیگر تجربه را تکرار کردند و وظیفۀ تأمین و حفظ امنیت خویش را به دولتی جدید تفویض کردند هوشیار‌ گردیده‌اند که این «تمنا» هم رویا بود و رویا بس فریبا بود.

حادثه‌ای درراه است؟
ای حکمت‌گزاران، این تدبیر است؟ آخر آن‌چه به‌نام سیاست، مدیریت می‎کنید، چیست؟ بس کنید. گفتید ما آمده‌ایم که نه دری و دروازه‌ای بلکه روزنه‌ای به روی فردای متفاوت شما بگشاییم، ما به آن‌چه می‌گفتید چشم امید نداشتیم، اما چرا آن‌چه بعد از یک حادثۀ دهشت آفرین می‌بینید را نمی‌بینید و نمی‌گویید؟ چرا هرگاه در اثر بحران یک رگتان هوشیار می‌شود. چرا تلاش نمی‌کنید از ‌ژرفنای صغارت مدیریت خویش خارج شوید و از نشانه‌ها تشخیص دهید که حادثه‌ای درراه است؟ چرا مردمان این سرزمین همواره باید از هول آینده‌ای مجهول، دلشان بر خویش بلرزد؟

بس کنید!
عالی‌جنابان این نمایش تکراری پس از هر واقعه را بس کنید. نمایش «علت‌شناسی»، «مقصرشناسی»، «مسئولیت‌شناسی»، «تنبیه‌شناسی» و... آن‌چه نمی‌بایست. بشنوید و بنگرید که در هر مهلت مدیریتی‌تان، باور مردم را سرد می‌کنید و امید در نگاه‌ آنان را می‌خشکانید. بنگرید که در نزد بسیاری از مردمان، هر راه‌ به‌سوی اطمینان و اعتماد به تدبیر شمایان، خود را در تیرگی رها می‌کند. احساس مهجوری و بیگانگی و استیصال در ساحات زندگی آنان نوحه‌خوان شده‌اند.

قطره‌ای تدبیر
عالی‌مقامان، تا بادی برنخاسته و سایه را به نفی و انکار نجنبانده، بس کنید. قطره‌ای تدبیر شوید و به خود آیید و چراغ خاموش تدبیرتان را به خروش آرید، شاید برخیزد و بر رخش رویین برنشیند و با حوادث بندر رجایی‌ها راه‌آورد. بزرگان اهل تدبیر! قبل از آن‌که هزاران اشباح تحلیلی و تحریفی فضای افکار عمومی را تیره نداشته‌اند، صادقانه به مردم بگویید در این بندر چه گذشت، چرا گذشت، چگونه گذشت، به قصور و تقصیر چه کسان و نهادهایی گذشت و قرار است اکنون چه بگذرد؟ برگرفته از: جماران