سقوط ارزشهای اخلاقی ارزشهای اخلاقی طی دو دهه گذشته سقوط کرده و اخلاقیات جامعه افت کرده است. از سوی دیگر خلأ مناسبات اجتماعی به دلیل ناکارآمدی دولتها موجب شده تا آنجا که ممکن است افراد گرد هم نیایند، باهم همکاری نکنند و همدلی و همبستگی در میان آنها وجود نداشته باشد. این مشکلات اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی امروز عمیق و ریشهدار است بهسرعت نمیتوان این مشکلات را برطرف کرد. زیرا در سالهای گذشته دولتها، عملکردشان در راستای تقویتِ نهادهای مدنی و مشارکت مردم و تحکیم اخلاقیات و ارزشهای اجتماعی نبوده است. امروز شاهد یک جامعه ضعیف هستیم؛ جامعهای که قدرت بهاصطلاح تنظیم اوضاع و بهبود را ازدستداده است.
تورم و بیکاری عامل بروز خشونت و بزه ضعف جامعه و ناکارآمدی دولتها ریشه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. یعنی تورم و بیکاری موجب انواع آسیبهای اجتماعی، بزهکاری و خشونت میشود. یک رابطه متقابل میان مشکلات اجتماعی و اقتصادی وجود دارد. به میزانی که در جامعه مشکلات اجتماعی و فرهنگی وجود داشته باشد، مشکلات اقتصادی نیز بیشتر میشود و موجب ناهنجاری، آسیب و جرائم و بزهکاری میشود. این رابطه دوطرفه است. مشکلات در عرصه اقتصاد باعث میشود تا تعادل روحی، روانی، بیقانونی و ناهنجاری در جامعه بیشتر شود. اگر افراد در شرایط عادی، امکان چرخاندن زندگی خود را نداشته باشند، برخی از راههای غیرقانونی برای گذران زندگی خود استفاده میکنند.
عدم تأمین نیازهای اولیه انسانها به جامعه و قوانین آنتن میدهند تا در چارچوب آن نیازهای اولیه خود را برطرف کنند. اگر نیازهای اولیه آنها از طریق قوانین، مقررات، هنجارها و عرف رایج تأمین نشود، آنها به قول «هابل»، گرگ یکدیگر خواهند شد؛ یعنی بر سر منابع باهم خواهند جنگید، غارت خواهند کرد، سرقت و قتل انجام میشود.
فقر؛ عامل بازتولید گروههای گنگستر علت بازتولید گروههای گنگستری در جامعه، فقر فرهنگی و اقتصادی است. این نوع گروههای گنگ را معمولاً در مناطق حاشیهای میبینیم، حاشیهنشینی، افراد را از قواعد دور میکند چون نفعی از آنها نمیبرند. حاشیهنشینی به دلیل عدم وجود ثبات، افراد را از قواعد شهری دور میکند. به قول جامعهشناسان، بهجای فرهنگ اصلی، خردهفرهنگ با قواعد و عرفهای جداگانه شکل میگیرد. این مکانها بستر شکلگیری گروههای گنگستری است. هرچه جامعه از ثبات اقتصادی و اجتماعی برخوردار نباشد، به همان میزان حاشیهها بیشتر از متن میشوند و با افزایش حاشیهها، گروههای گنگستری نیز اعتبار بیشتری پیدا میکنند. علت وقوع این گروههای خاص، حاشیهای شدن آنهاست و بهخصوص شرایطی که باعث میشود هرروز حاشیهنشینان بیشتر از مرزنشینان جدا شوند.
افزایش حاشیهنشینی اکنون در بسیاری از کلانشهرها شاهد افزایش درصد حاشیهنشینان هستیم. بهعنوانمثال در مشهد، آمار نشان میدهد که بالای ۳۰ درصد جمعیت حاشیهنشین شدهاند و وضعیت مشابهی در تهران و دیگر کلانشهرها نیز مشاهده میشود. به میزانی که حاشیهنشینان افزایش مییابند، بزهکاری و خشونت نیز بیشتر میشود.
خشونت علیه خود مشکلات اقتصادی بر خانوادهها تأثیر گذاشته است. وقتی اولین سطح نیازهای افراد، مانند معیشت و امنیت مورد چالش قرار میگیرد، افراد دچار تزلزل روحی و روانی میشوند. وقتی تغییرات و مشکلات زیاد میشود و افراد ارزیابیهای خاص خود را از دست میدهند، عملاً دچار یک وضعیت استیصال میشوند. این وضعیت استیصال به این معناست که فرد هیچ راهحلی برای خروج از مشکل نمیبیند. در این شرایط افراد، تصمیمات نادری میگیرند که ممکن است منجر به خشونتهای سهمگین علیه دیگران و حتی خشونت علیه خود فرد شود. این خشونتها حتی ممکن است منجر به مرگ شود، چه مرگ دیگران و چه مرگ خود. وقتی هنجارها و قواعد دیگر پاسخگو نباشند و افراد احساس کنند، راهحلی برای مسائل خود ندارند، حالت استیصال ممکن است منجر به خشونت شود که حتی نتیجهاش میتواند قتل یا خودکشی باشد. جامعهشناسان بیان میکنند که هرچه فرد احساس پوچی و عدم وابستگی به جامعه کند، احتمال خودکشی بیشتر میشود.
راهکار کشورهای توسعهیافته، با توجه به تمهیداتی که برای افزایش وابستگی فرد به جامعه در نظر گرفتهشده، از قبیل گسترش نهادهای مدنی، توانستهاند خلأ بیگانگی فرد را نسبت به جامعه کاهش دهند. بهبود شرایط اقتصادی نیز به کاهش خودکشی کمک کرده است. در ایران هم به دلیل عدم وجود زمینههای همبستگی اجتماعی و مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، هر از چند گاهی شاهد خودکشی هستیم.