وقت آن رسیده که طرفداران این سیاست در برابر ملت حاضر شوند و بگویند این اقدام آنها چه سودی برای مردم داشته است. مهمتر اینکه توضیح دهند چرا و به چه دلیل سفره خانوارها درگذر زمان کوچک و کوچکتر شده است. پرسش مهمتر اینکه توضیح دهند چرا همچنان این سیاست بیحاصل و پرهزینه را ادامه میدهند و گفتنیهای دیگر. آیا نباید از آرمانگرایی کور بهواقع گرایی تغییر جهت داد و به مردم خدمت کرد؟ 1-قائممقام فراهانی (1158-1214)، قائم مقام فتحعلی شاه بود. او و عباس میرزا به برتری روسها نظامی به ایران آگاه بودند، اما روحانیون فتوای جهاد دادند و فتحعلی شاه هم پذیرفت. قشون ایران شکست خورد و روسها تا نزدیکی زنجان آمدند. قائممقام برای اینکه رژیم پادشاهی و تهران سقوط نکند بر سر میز مذاکره رفت و قرارداد ترکمانچای را به ناچار امضاء کرد تابا این دیپلماسی بقیه کشور به تصرف روسها درنیاید. 2-بعد از جنگ جهانی دوم متفقین ایران را اشغال کردند. فرقه دموکرات چپ گرا و طرفدار روسیه در سالهای 1324 و 1325 جمهوری خودمختار به مرکزیت تبریز تشکیل داد. کشورهای غربی از ایران خارج شدند؛ اما شوروی ماند. احمد قوام نخستوزیر نامدار و ملی از رئیسجمهور وقت آمریکا کمک خواست. ترومن به شوروی اولتیماتوم داد تا خاک ایران را ترک کند. روسها ترسیدند و رفتند. بعدازآن فرقه دموکرات هم تارومار شد و تبریز آزاد شد. در این واقعه دیپلماسی از تجزیه ایران جلوگیری کرد. 3-محمد مصدق در ماجرای ملی شدن صنعت نفت به دیوان بینالمللی لاهه شکایت برد و در آنجا با استدلال حقوقی و خواندن این بیت: «ما بدین در نه پی حشمت و جا آمدهایم/ از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم» استدلال کرد و بر استعمار انگلیس پیروز شد، زیرا دادگاه بینالمللی لاهه به نفع ایران و به ضرر انگلیس رأی داد و نفت ملی شد. در اینجا نیز مذاکره و دیپلماسی نتیجه داد. 4- سال 1367 سال پایانی جنگ اوضاع اقتصادی ایران وخیم شده بود. میرحسین موسوی نخستوزیر طی نامهای به فرمانده کل قوا نوشت که کشور از نظر مالی دیگر توان جنگ با عراق را ندارد. بنیانگذار جمهوری اسلامی قطعنامه 598 شورای امنیت را پذیرفت. خطر تجزیه از سر ایران دور شد و جنگ پایان یافت. در این جا هم دیپلماسی به جنگ پایان داد نه خط و نشان و تهدید و... 5- کشور در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد ذیل بند 7 منشور سازمان ملل قرار گرفت. این موضوع یعنی ایران برای صلح جهانی تهدید بهحساب میآمد و هر آن امکان حمله به ایران نیز وجود داشت. محمدجواد ظریف که هم به لحاظ طبیعی زبان انگلیسی را و همزبان دیپلماسی را میدانست با حدود 20 ماه مذاکره با گروه 5+1 به ویژه آمریکا برجام را به سرانجام رساند و افتخار بزرگی برای ایران خلق شد و کشور در سالهای 94، 95 و 96 رشد اقتصادی مثبت را تجربه کرد. اینجا نیز بهجای تن دادن به تحریم و جنگ گزینه دیپلماسی پیروز شد و ایران از ذیل بند 7 منشور ملل متحد خارج شد. حاکمان بهویژه کمونیستها براین عقیده بودند که قدرت و صلح از لوله تفنگ بیرون میآید، بعد معلوم شد قدرت، صلح، رفاه، زندگی خوب با انتخابات آزاد، رشد اقتصادی، پول ارزشمند، بهرهگیری از قاعده هزینه-فایده (Cost Benefit)حاصل میشود. دیپلماسی و دیپلماسی رسانهای ابزار کارساز در روابط کشورهاست. واقعیت این است که دو اتفاق یکی حمله حماس به اسرائیل (15 مهر 1402) و دیگر حمله روسیه به اوکراین (5 اسفند 1400) ایران را سیبل کرده است و آنها دارند برای ایرانی آش میپزند. قرار بود مذاکرات پنهانی ایران و آمریکا روز 17 مهر 1402 آغاز شود موضوعی که میتوانست از سطح تنش بکاهد. این موضوع که نشد بماند ایران و اسرائیل به خاطر حماس و حزبالله وارد جنگ هم شدند. با آمدن ترامپ دنیا تغییر کرده است. رابطه ترامپ و پوتین عمیق است. رابطه ترامپ به خاطر پوتین با اروپا بههمخورده است، بهگونهای که رئیسجمهور فرانسه و نخستوزیر انگلیس ترسیدند و دیدار ترامپ رفتهاند. مذاکرات وزرای خارجه آمریکا و روسیه در ریاض مهم از آن بود. به نظر میرسد پیام سفر سرگئی لاورف به تهران این بوده که ایران شرایط ترامپ برای مذاکره و مصالحه را که کنار گذاشتن فعالیتهای هستهای است، بپذیرد. پوتین طی سخنرانی در جمع اعضای ارشد سرویس امنیتی فدرال روسیه گفت: «مهم است شرکای امروز ما کلیشههای ایدئولوژیک را کنار بگذارند که نهتنها نظام بینالملل، بلکه خود جامعه غربی را نیز تضعیف میکند.» به هر حال اوضاع پیچیده و خطرناک شده و توپ هم در زمین ایران است. یا باید با دیپلماسی مشکل را حل کند یا در انتظار تحریم بیشتر و درگیری احتمالی باشد.