کودکان علیرغم اینکه در دنیای هیجانات بزرگ میشوند ولی نکات مهمی را در ادبیات بزرگترهایشان موردتوجه قرار میدهند که ممکن است از دیدگان والدین و بزرگسالان پوشیده بماند، بنابراین ضرورت دقت کافی در بیان مرگ برای کودکان مهم است. صداقت در گفتار زمانی که متوفی در بستر مرگ بوده و اطرافیان باجملاتی سادهانگارانه آن را برای کودک توضیح دادهاند یکی از اشکالات عدم پذیرش مرگ است. کودک به دلیل تمرکز بزرگترها به راین اصل که" از خدا بخواه عزیزمان رو بر گردونه "این باور را برای او به وجود میآورند که اگر چنین نشد پس خدا او را پیش خودش میبرد و این سنگ بنای باوری میشود که مرگ برای کودک، رویدادی وحشتناک شده و تا پایان عمر مشکلات پیچیدهای برای کودک به وجود میآورد.
در حالیکه اگر بزرگتر آگاه بابیان درست مثلاینکه "خدا همیشه و درهرحال کنارت است و به توکمک میکند آنچه برایت رقم خورده را به بهترین وجه ممکن بپذیری وسختیها را چنان آسان میکند که خودت هم تعجب خواهی کرد" میتواند پذیرش واقعیت را امکانپذیر کرده و زمانی که افکار آزاردهندهای که چنین احساسات دشواری را بر کودک مسلط میکنند، او خدا را منشأ فقدانی که بدان مبتلا شده است، نبیند و بپذیرد در تمام لحظات سختی که در حال سوگواری و اشک ریختن برای عزیز ازدسترفته است، خدا شانهبهشانه او را در آغوش کشیده و تابوتوان تحمل این داغ را برای او ممکن کرده است.
استفاده از کلمات عینی و واقعی ابزار دیگری است که میتوان در این مورد از آن کمک گرفت . "همانگونه که گلها و حیوانات میمیرند، انسانها هم میمیرند ." این جمله باوری درست نسبت به مرگ برای کودکان به وجود میآورد درصورتیکه جملاتی اینچنینی " او خوابیده و دیگر بیدار نمیشود . " واقعیت مرگ را تحریف کرده و کودک حتی دیگر پسازاین از خواب خودش هم میترسد چون آن را عاملی برای رسیدن به مرگ میبیند. شکایت از خواب خوب نداشتن در بزرگسالان ریشه در این باور اشتباه دوران کودکی فرد میتواند داشته باشد. بسیاری از آموزههای افراد درصورتیکه بهدرستی و در سن مناسب به فرد گفته نشده باشد و سؤالات بدون جواب در ذهن او انبارشده باشند، ریشه افکار آزاردهنده بعدی میشود .
آنچه عموم افراد، اطرافیان فرد داغدیده را بدان توصیه میکنند، همدلی و مشارکت در احساسات کودک داغدیده است. در میان گذاشتن مصیبت واقعهای غمگین با دیگران و همحسی در چنین شرایطی مهمترین کار میتواند باشد . برونریزی احساسات از فشار درد ترنج میکاهد اما نباید این نکته اساسی که پرداختن به موضوع سوگ در کودکان از مهمترین نکات تربیتی آنهاست مورد غفلت قرار بگیرد و با تمرکز بر جنبهی همدلانه در سوگ، آن را نادیده گرفت. تشخیص این مشکل در روزهای بزرگسالی فرد داغدیده موجبات ناکامی، خشم، کینه و... نسبت به پدیده سوگ میشود. توانمند کردن کودکان پیش از آنکه باتجربهی سوگ مواجه شوند بارویش نای مناسب که به آنها اشاره شد میتواند مداخلهای پیشگیرانه در جهت بهداشت روانی جامعه باشد .