زیربنای سلامت جسم و روان در اجتماع درگرو سلامت افراد است. کمک به در امان ماندن افراد از انحرافات اخلاقی و آموزش حقوق آنها باتربیت مناسب موردتوجه جوامع پیشرفته است. این نوشتار به اهمیت توجه به کودکان در زمان سوگ میپردازد. واکنش والدین در حال تجربه سوگ، توجه به وضعیت کودکان را کم میکند. در این حالت "کودک داغدیده" به شکلی وارد تجربه رویداد سوگ میشود که پیامد آن میتواند تا پایان عمر کودک را با مشکلات روانی روبهرو کند.
پس اهمیت چگونگی برگزاری سوگ و راههای کنار آمدن با آن مهم است. افراد از ابتدای دوران کودکی از والدین خود یاد میگیرند که با دریافت خبر سوگ چه واکنشی نشان دهند. در مراسم خاکسپاری و روزهای بعدازآن چطور رفتار کنند. وقتی والدینشان سوگوار هستند برای گذر از سوگ چه رفتارها یا تنشهایی رادارند. کودک یاد میگیرد در بزرگسالی چگونه رفتار سوگواریاش را مدیریت کند. او در دوران بزرگسالی ممکن است تجربه کننده سوگ باشد. بنابراین داشتن مهارت سوگ برای والدین مهم است تا کودک بتواند با سوگ کنار بیاید. بخش اجتنابناپذیر زندگی "داغدیدگی" ست. فرد داغدیده بهتناسب نسبتی که با متوفی دارد باید موردتوجه اطرافیان قرار گیرد. تحمل داغدیدگی برای کودکان سختتر از بزرگسالان است. چراکه آنها قدرت ابراز احساسات با استفاده از کلمات را ندارند. آنچه در شرایط سخت زندگی میتواند برای افراد نجاتبخش باشد داشتن مهارتهایی مانند: صحبت کردن در مورد عزیزازدست رفته، مرور خاطرات فرد فوتشده، آرام نگهداشتن محیط و... هستند. این رفتارها برای کودک داغدیده امکانپذیر نیست.
اطرافیان کودک داغدیده باید او را تشویق کنند از متوفی صحبت کند و هرگونه عدم مرور خاطرات برای کودک مناسب نیست. وجود افراد آگاه برای سلامت روان کودک آسیبدیده میتواند مؤثر باشد. نگرشهای اشتباه که از طریق اطرافیان به فرد داغدیده القا میشود، مشکل دیگری است که میتواند آسیبهای جبرانناپذیری را به روحیه افراد وارد کند. نگرشهایی ازجمله اینکه بهتراست بچه در مراسم سوگواری شرکت نکند، نباید جلوی بچهها از مرگ صحبت کرد، بچهها سوگ را نمیفهمند، تأکید اطرافیان به اینکه "چون خیلی خوب بود خدا او را برد"، او به یک مسافرت طولانی رفته و... این باورهای افراد بزرگسال در روزهای سوگواری از سوی کودک موردتوجه قرار میگیرد و این جملات کماهمیت، روحیه فرد را تضعیف میکند. فرد باگذشت چندین ماه و سال نمیتواند باغم خود کنار بیاید. مشکل عدم عبور از سوگهای حلنشده منجر به بیماریهای روانتنی نیز میشود. فرار افراد بزرگسال از مواجه با کنجکاوی کودک درباره موضوع مرگ، مهارت لازم را در کودک نسبت به پدیده سوگ ایجاد نمیکند. کودک تلاش بزرگسال برای مخفی کردن و پاسخ ندادن به سؤالاتش را و تغییر خلق بزرگسال را متوجه میشود. این عوامل باعث آشفتگی و پریشانی و کاهش تمرکز کودک از امور مدرسه میشود و ارتباط مناسب با همسالان ایجاد نمیشود . حمایت اجتماعی از فرد داغدیده باعث میشود، فشار فقدان فرد مصیبتدیده کاهش یابد. نباید مدتزمان عزاداری طولانی شود چون تأثیر منفی در فرد باقی میگذارد. درصورتیکه اضطراب از دست دادن در بازمانده به وجود بیاید مثلاینکه اگر متوفی بیمار بوده باشد بازمانده ابراز نگرانی از اینکه "نکند اوتم دچار بیماری شود" یا " زندگی بدون او ممکن نیست "، مواردی هستند که نشانگر سوگ بیمارگونهاند و نیاز به مشاوره و دریافت دارو توسط روانپزشک دارد . بهترین زمان برای آموزش رفتار مواجه با سوگ دوران کودکی است. مرگ حیوانات بهترین موقعیت آموزشی برای درک سوگ و فقدان است. صحبت کردن درمکرد مرگ و چگونگی آن در بالا بردن مهارت سوگ تأثیر بسزایی دارد.
منابع : چگونه کودکان با مرگ عزیزان کنار میآیند؟ لیوئینبرگ کمک به کودکان و نوجوانان برای فکر کردن درباره مرگ . ماریان کارتر مشاوره و درمان سوگ. ویلیام وردن