روشن است که نمیتوان دولت چهاردهم را پدیدآورندهی انبوه مشکلات درهم تنیدهی کنونی دانست. در این وضعیت، دولت با تأکید بر وفاق در پی دست یابی یا نزدیکی به کدام اهداف است؟ به نظر میرسد که اظهارات رئیس دولت پاسخی به این پرسش باشد که «دولت چهاردهم ایجاد وفاق را مبنای کار خود قرار داد تا با غلبه بر اختلافات، همهی ظرفیتها و توانمندیهای کشور را در مسیر حل مشکلات همافزا کند.» در دستگاه نظری «هدف-وسیله» میتوان دریافت که وفاق، صرفاً وسیله برای تحقق دو هدف است: «حل مشکلات کشور» و «هم-افزایی همهی ظرفیتها و توانمندیهای کشور». در این میان صراحتاً معلوم نشده است که طرفهای وفاق کدامند. ولی از حرکات و سکنات دولت میتوان طرفهای بالفعل و بالقوهی وفاق را میتوان دریافت. «وفاق» در برابر «خلاف» و اساساً متناظر با «توافق» در برابر «تخالف» و اختلاف است. با موافقان، وفاق هست، وفاق مورد نظر دولت چهارم با مخالفان موضوعیت مییابد. فرض به این است که وفاق درون ملی و طرفهای آن مورد نظر باشد، نه طرفهای فراملی، البته همین فرض خدشهی بزرگ بر وفاق وارد میکند. زیرا بخش بزرگی از مشکلات از تعاملات فراملی است. از منظر اثرگذاری بر گذار، طرفهای وفاق درون ملی در سه دسته زیر است: - متنفذان، - مخالفان، - مردم. این دستهها در عین تفاوتهای عمده، همپوشانی دارند، یعنی برخی از متنفذان مخالفاند و جمع بزرگی از مردم هم در در دستهی مخالفان. با در نظر گرفتن حالات ترکیبی دستهها، این همپوشانی موجب خدشه به شناخت وضعیت نمیشود.
وفاق با متنفذان متنفذان لزوماً مخالف دولت نیستند ولی آرای فائقه در حوزهی نفوذ رئیس قوه مجریه دارند و برخی تصمیمات و اقدامات بنیادین دولت موکول به نظر و آرای ایشان است. ممکن است در بسیاری چیزها نظر یا موضعی مخالف نظر دولت داشته باشند؛ شاید از بد حادثه به دولت پزشکیان تن در دادهاند، اگر عالم و آدم بر وفق مراد میبود، دولتی دیگر میطلبیدند، ولی پزشکیانی همراه میطلبند. در رویارویی با چنین وضعیت، برخی پرسشهای بنیادین مطرح است: اگر اهداف و وسیلههای مورد نظر متنفذان، مؤثر یا پدیدآورندهی مشکلات درهم تنیده کنونی باشد و متنفذان کماکان بر آن مواضع خود باشند، وفاق چه معنا دارد؟ آیا میتوان گفت که در اینصورت وفاق با متنفذان، جز «تسلیم» یا «سازش» نیست؟ مرزی بین سازش و تسلیم از یکسو و وفاق هست؟ آیا بدون برخورداری از پشتوانهی نظری میتوان، دچار تسلیم یا سازش منفعلانه نشد؟ آیا رئیسجمهور و دولتیان از چنین پشتوانهای برخوردارند؟ آیا از تصمیمات و اقدامات رئیسجمهور و دولت چنین غنایی دیده میشود؟ خلاصه، وفاق با این چیستی نامعین در تعامل با متنفذان ره به جایی خواهد برد؟
وفاق با مخالفان مخالفان انتخاب و تصدی رئیسجمهور طیفی رنگین است شامل متنفذان مخالف، ویژه خواران، مخالفان مردم سالاری، غرب ستیزان، شرق باوران، اصلاحطلبان رادیکال، براندازان، امیدورزان یا وابستگان به دخالت خارجی و بالاخره گروه «دولت به-اصطلاح سایه». امکان وفاق با این طیف رنگین شدنی نیست. یعنی وفاق به هر معنایی با براندازان، امیدورزان به دخالت خارجی و وابستگان به قدرتهای خارجی شدنی نیست. چارهای جز گزینش از میان این طیف نیست. از اظهارات رئیسجمهور بر میآید که در پی وفاق با گرداننده و گروه «دولت به اصطلاح سایه» (دباس) است. نمونههای عدیده برای این مدعا هست و آخرین آن، درخواست اخیر از گردانندهی «دباس» برای تصدی مدیریت در دولت چهاردهم است و در صورت موفقیت، رئیسجمهور قول داده است که در انتخابات بعدی به نفع وی کنار برود. وفاق با گردانندگان و گروه دباس، نمونهی مهمی برای ارزیابی ساختاری و رفتاری و تبیین معنایی «وفاق در دولت چهاردهم» است. گردانندگان دباس متنفذان مخالفاند؛ گروه دباس با «میزان رأی مردم است» در اول انقلاب، سر سازگاری ندارد؛ غرب ستیز اند؛ همسویی نظری با شرق (چین و روسیه) دارند؛ یکی از مرشدان گروه آشکارا ضدتوسعه است و میگوید که به طرفداران توسعه در انتخابات مجلس رأی ندهید، حتی اگر نصف مردم عالم در جنگ مومنان با کفار کشته شوند پذیرفتنی است. جالب این که در دوران انتخابات ریاست جمهوری، فهرست طولانی از اقدامات منجر به نابودی منابع و مصالح کشور توسط آقای پزشکیان و یک نامزد دیگر به گردانندهی دباس منتسب شد که سر به صدها میلیارد زیان ملی میزند، اگر هزاران میلیارد نباشد.