مردم برای گذران زندگی معمول هم توان ندارند ولی شعارها وهبجان آفرینی ودامن زدن به احساسات وسخن از دشمن ومقاومت و وعدههای انتقام وتأمین منابع نظامی گروههای گوناگون و بازسازی ویرانیهای لبنان وغزه ذهن و اندیشه مسئولان را از آن خود کرده است. با آن که ناترازیها وکاستیها وکمبودها و بحرانها در برابر همه هست ولی گویا در شهر قصهها زندگی میکنند! هزینه ناکارآمدی وکم توانی وبی خبری و سیاستهای نادرست را مردم میپردازند، توسعه ایران وآزادی مردم وسهم ملت از زندگی را گروگان سیاست و افزایش بحران کردهاند، روزی همه تلاش مجلس نشینان بستن راه بهره گیری از توان نیروهای ایرانی دو تابعیتی است، روزی باقانون اقدام راهبردی راه برگشت به برجام وبهره مندی از مزایای آن را از کشور گرفتند، روزی سهمیه هارا برسر کشور کوبیدند ودانشگاه هارا به مدرسه تبدیل کردند، برای فرار نخبگان راه گشودند، با نظارت استصوابی نخبگان را از میدان راندند، وکسانی را در مجلس نشانیدند که منافع ملی را به درستی نشناخته وبرای آن گام بر ندارند، ازمجلس برخاسته از نظارت استصوابی و شرکت نکردن 50 درصد آگاهانه مردم کسانی به مجلس راه یافتهاند که قانون حجاب و عفاف دسته گل تازهای است که به آب دادهاند. در جنجالهای این چنینی دستبردهای بزرگ رخ میدهد وفرصت ازمردم گرفته میشود. اینها انگار برای جایی و سرزمین دیگری قانون مینویسند و اعتنایی به خواست مردم ندارند. چند نفر نشستهاند بی اعتنا حتی به مجلس گمان میکنند حق دارند به نام مجلس وبه شکل قانون دخالت در سبک زندگی مردم را به روش بد تدوین کنند و برخی از صاحبان قدرت هم پیشنهاد تبعیت از چنین روش موهومی میکنند. داستان سرزمین ما داستان سرزمین عجایب است. از کجا به کجا رسیدهایم؟! چرا هرچه میرویم نمیرسیم؟! چرا هرچه میکوشیم در نقطه نخست گرفتار ماندهایم؟! برای مردم و ایران باید افسوس خورد.