به گزارش ایسنا، اعتماد نوشت: در شرایطی که برخی تحلیلگران تصور میکنند، توپ برقراری رابطه با امریکا بهطور کامل در زمین ایران قرار دارد و ایران با یک اشاره میتواند این ریسمان از هم گسیخته را دوباره برقرار سازد، اما گروهی از تحلیلگران معتقدند که این امریکاست که در مسیر برقراری یک رابطه سالم، عادلانه و سودآور برای دو طرف مانعتراشی میکند. در واقع به اعتقاد چهرههایی چون سعید شریعتی، امریکا مایل به برقراری رابطه با ایران مدنظر خود است نه ایرانی که در عرصه واقعیت جهانی کنشگری میکند. به اعتقاد شریعتی این تفاوت در برداشتها، ریشه اصلی همه تعارضاتی است که میان ایران و امریکا وجود دارد. ایران دکترین خاص خود را دارد و حاضر نیست به خاطر امریکا یا هر قدرت دیگری خود را تغییر دهد. شریعتی اما به نکته ظریفی در میانه این معادله اشاره میکند و آن، اینکه اگر قرار باشد، تغییری در دکترین ایران به وقوع بپیوندد نه بر اساس خواسته امریکا، بلکه در راستای تحقق مطالبات مردمی است که طی ۴۵ سال گذشته همه فشارها، محرومیتها و محدودیتها را دوش کشیده و دم برنیاوردهاند. در نقطه مقابل شریعتی، علی باقری به گونهای متفاوت با این بحث روبهرو میشود. باقری از ضرورت واقعگرایی در مواجهه با نامعادله رابطه با امریکا سخن میگوید. به اعتقاد باقری ایران امروز به جای رویکردهای خوشبینانه یا بدبینانه نیازمند مواجهههای واقعگرایانه با مسئله برقراری رابطه با امریکا یا حتی مذاکره با امریکاست. این فعال سیاسی معتقد است مهمتر از برقراری رابطه، کاهش تنشها و مدیریت چالشها با امریکاست. او تاکید دارد هیچ ایرادی ندارد ایران از دیپلماسی پنهان و سایر ابزارهای موجود برای ایجاد یک فهم مشترک با امریکا بهره ببرد. باقری مرحله پس از مدیریت تنشها را توافقسازی و مرحله پس از آن را عادیسازی روابط ارزیابی میکند.
سعید شریعتی: زمان تغییر در دکترین ایران فرا رسیده است
سعید شریعتی، فعال سیاسی اصلاحطلب یکی از چهرههایی است که معتقد است، زمان تغییر در دکترین راهبردی ایران فرا رسیده است و ایران باید ذیل کشورهای مشمول تحریم و محدودیت در شمار کشورهای کنشگر در مناسبات پویای جهانی قرار بگیرد. شریعتی در گفتوگو با «اعتماد» با اشاره به بحثهایی که در خصوص شکلدهی به مناسبات ارتباطی تازه با ایالات متحده مطرح میشود، میگوید: «برخلاف بسیاری از تحلیلگران که موضوع برقراری یا عدم برقراری رابطه با امریکا را مرتبط با اراده و خواسته جمهوری اسلامی ایران میدانند، معتقدم مانع اصلی در برقراری رابطه، استراتژی و سیاستهای کلان ایالات متحده امریکاست. به عبارت روشنتر، اینگونه نیست که اراده برقراری رابطه با امریکا در ایران وجود نداشته باشد، بنابراین رابطهای شکل نگیرد، بلکه این امریکاست که موانعی جدی پیش روی برقراری رابطه قرار میدهد. همانطور که در آغاز قطع رابطه با امریکا در سال ۵۹ این امریکا بود که رابطهاش را با ایران قطع کرد، طی سالهای اخیر هم بهرغم رخدادهای بزرگ و کوچکی که در این مسیر شکل گرفته، ایالات متحده است که به هر دلیلی تمایلی به برقراری رابطه با ایران نشان نمیدهد.»
شریعتی صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «اینگونه نیست که فردا ایران تصمیم به برقراری رابطه بگیرد و امریکا با شور و شوق این رابطه را برقرار و آغوش خود را به روی ایران باز کند. دلیل عدم برقراری رابطه برابر، سازنده و عادلانه میان دو کشور این است که امریکا مایل نیست چنین شکل و صورتی از رابطه را برقرار کند. در واقع الگوی فکری، اندیشهای و ساختاری جمهوری اسلامی ایران در تضاد با رویکردی است که امریکا در مناسبات جهانی میپسندد، طبیعی است که اگر قرار باشد یک ارتباط سازنده و برابر بین دو کشور ایجاد شود، باید تغییراتی در الگوی رفتاری یا گفتمانی یا ساختاری جمهوری اسلامی رخ دهد.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب یادآور میشود: «متوجه نمیشوم که این همه فشار از سوی نخبگان و تحلیلگران ایرانی به حاکمیت جمهوری اسلامی برای برقراری رابطه با امریکا چه معنا و مفهومی دارد؟ اساسا تصور کنید ایران فردا اعلام کند به دنبال برقراری رابطه با امریکاست! آیا همه مسائل حل میشود؟ قطعا خیر؛ اگر ایران میخواهد امریکا را متقاعد کند تعاملی با ایران مانند سایر کشورها برقرار کند، باید ببیند چه مقدماتی را باید فراهم کند. امریکا حاضر به ایجاد یک رابطه عادلانه و سازنده نیست.»
شریعتی در پاسخ به این پرسش که با چنین مفروضاتی ایران چگونه میتواند منافع ملی خود را که به بحث رابطه با امریکا گره خورده، تأمین کند؟ میگوید: «اختلافنظرهای اساسی در این بخش وجود دارد.رهبران سیاسی کشور و رهبران جریانهای سیاسی کشور اختلافنظرهای جدی دارند. عدهای معتقدند ایران برای اینکه منافع ملی خود را تأمین کند باید استانداردهای یک کشور فعال و مورد اعتماد جامعه جهانی را در خود نهادینه کند. از نظر امریکا شاید لازم باشد ایران در برخی سیاستهای خود تجدیدنظر کرده و تغییراتی در حوزه سیاست خارجی، سیاستهای منطقهای، مسائل هستهای و...ایجاد کند تا امریکا، ایران را از لیست کشورهای بهزعم خود نامطلوب خارج کند. اینگونه است که امریکا در گام نخست تحریمها را برداشته و پس از آن به سمت یک تعامل ایجابی و اثباتی و سازنده گام برخواهد داشت.» او ادامه میدهد: «نگرش بعدی میان تحلیلگران ایرانی معتقد است، اساسا ایران چرا باید بر اساس نیازی که به برقراری رابطه با امریکا دارد، تغییر رفتار و تغییر الگو دهد و از آرمانهای خود دست بکشد؟ توجه داشته باشید، آنچه در این کشاکشها دارای اهمیت است، فهم و مطالبه جامعه ایران است. باید ببینیم اکثریت مردم ایران که ولینعمتان کشور و مسئولان هستند و سیاستها باید بر اساس خواسته آنان شکل گیرد، پس از ۴۵ سال تجربه حرکت در یک مسیر و شنیدن و دیدن این دوگانه چه نظری دارند؟» شریعتی در پاسخ به این پرسش که نظر خود شما درباره این دوگانه چیست؟ میگوید: « شخصا معتقدم به سود منافع ملی ما و آینده ایران است که پس از ۴۵ سال، دکترین منافع ملی خود را به گونهای تعریف کند که از شمول کشورهای تحت تحریم خارج شود. استانداردهایی را اعمال کند که نهایتا منجر به بازشناسایی ایران به عنوان یک بازیگر موثر و فعال و دارای نقش قوام یافته شود.» این تحلیلگر مسائل سیاسی خاطرنشان میکند: «امروز قدرتهای جهانی درست یا غلط، ظالمانه یا منصفانه چنین داوریهایی در مورد حکومت ایران دارند و بر اثر این نگاه شرایط دشواری را به ایران تحمیل کردهاند. شرایطی که ضرر اصلی و فشار زایدالوصف آن را مردمی متحمل میشوند که هر روز با گرفتارهایها، تنگناها و کاستیهای فراوانی دست به گریبان هستند و فقر و محرومیت و محدودیت را با گوشت و پوست و استخوان خود درک میکنند.»
علی باقری: تلاش برای کاستن از عمق تنشها باید در دستور کار قرار گیرد در شرایطی که سعید شریعتی با شکلدهی به یک دوگانه فکری کلان تلاش میکند تصویری از مطالبات واقعی مردم ایران ارائه کند، علی باقری دیگر تحلیلگر حوزه سیاسی ایران از منظر متفاوتی به بحث ورود کرده و مهمترین اقدام دولت را در شرایط فعلی مدیریت چالش با طرف مقابل ارزیابی میکند. باقری در گفتوگو با «اعتماد» در خصوص راهبردی که ایران در شرایط فعلی برای مواجهه با امریکای مدل ترامپ باید در پیش بگیرد، میگوید: «همانطور که مسئول حوزه سیاست خارجی کشور و برخی دیگر از دیپلماتهای کشور اشاره کردهاند، من هم معتقدم پیچیدگیها و چالشهای رابطه ایران با امریکا که این روزها ابعاد وسیعتر و پیچیدهتری به واسطه جنگ اسرائیل با غزه و لبنان همچنین پس از روی کار آمدن دولت ترامپ پیدا کرده، امکان شکلدهی به یک رابطه عادی مانند سایر کشورها میان ایران و امریکا را بسیار دشوار میسازد. در واقع عادیسازی روابط ایران و ایالات متحده پروسهای زمانبر و طولانی است تا نهایتا دیوار بلند بیاعتمادی و چالشهای عدیده نیم قرنی میان دو کشور را به حالت عادی بازگرداند.» او یادآور میشود: «به اعتقاد من آنچه مهم است و مبنای سیاست دولت دکتر پزشکیان هم محسوب میشود، مدیریت این تنشهاست. مدیریت به مفهوم جلوگیری از وخیمتر شدن و پرچالشتر شدن رابطه میان دو کشور و همینطور تلاش برای بهبود، تنشزدایی و کم چالش کردن روابط. فکر میکنم، هدفگذاری میانمدتی که در خصوص روابط با امریکا میتوان از دولت آقای پزشکیان انتظار داشت از این دست سیاستهاست. این توقع قابل قبولی است که از دولت انتظار داشته باشیم، خصومت میان دو کشور را مدیریت کند.» باقری با تاکید بر اینکه ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به رویکردهای واقعگرایانه نیاز دارد، میگوید: «این مطالبه در خصوص مدیریت چالشها نه بلندپروازانه و تخیلی است و نه مبتنی بر بیعملی و بیتعهدی است. همانطور که سید عباس عراقچی هم اعلام کرده، مسیری که در دولت چهاردهم در خصوص رابطه با امریکا طی خواهد شد، همین مسیر خواهد بود. مسیر مدیریت چالشها و تلاش برای کاستن از عمق تنشها.» او میگوید: «بر این مبنا به نظرم کلیه راهها و ابزارهای موجود و در دسترس ایران در حوزه دیپلماسی، از کمک خواستن از دوستان مشترک گرفته تا توسعه ارتباطات منطقهای و جهانی و...میتواند در دستور کار قرار بگیرد. قطعا یکی از مهمترین نوع این ابزارهای ارتباطی، دیپلماسی پنهان است. منظور از دیپلماسی پنهان به معنای کلاسیک موضوع است نه اقدام پنهان، یواشکی و غیرشفاف که پشت پرده سیاست خارجی و دور از چشم نهادهای مسئول و قانونی انجام شده باشد. دیپلماسی پنهان به مفهوم اقدامات پیشزمینهای برای برطرف کردن موانع موجود برای مدیریت روابط مدنظر است.» باقری با اشاره به اینکه معتقدم دولت چهاردهم این رویکرد و این راه را در پیش میگیرد، خاطرنشان کرد: «مبنای این ایده تحقق منافع ملی خواهد بود. پایههای چگونگی انجام آن هم روی اصل توافقسازی قرار دارد. این حرکت بدون تردید بر مبنای توافقسازی دولت با سایر قسمتهای حاکمیت خواهد بود. لذا امیدوارم که این تنشها در روابط که منافع ملی ما را تهدید میکند و تداوم آن قطعا به نفع منافع ملی و امنیت ملی ایران نیست و نباید از تداوم آن استقبال کرد با تدبیر دولت پزشکیان و چهرههای متخصص حاضر در کابینه این روند متوقف شده و با مدیریت تنشها، زمینه دستیابی به منافع ملی در وضعیت حداکثری آن فراهم شود.»