علیاکبر صالحی، وزیر پیشین امور خارجه و رئیس اسبق سازمان انرژی اتمی گفت: دو نگاه میتوانیم داشته باشیم، یک اینکه در فاصله دو، سه سال آینده کاری کنیم که صلح و صفا شود ما هم تلاش میکنیم این اتفاق بیفتد. وزیرخارجه ما هم به اغلب کشورهای منطقه سر زده است و صریحا اعلام میکند که نمیخواهیم دامنه جنگ گسترده شود. این موضع ایران است. ولی از طرف دیگر اسرائیل، ایران را دشمن موجودیت خودش میداند و میگوید تا ایران پابرجاست نگران موجودیت خودم هستم. از طرف دیگر آمریکا میگوید چنانچه در خاورمیانه ایران دارای نفوذ گسترده و نقش آفرین باشد، تسلطم بر این منطقه کامل نخواد بود. هر دو متفقا میخواهند ایران را درگیر کنند. البته تحلیلی وجود دارد که آمریکا نمیخواهد ایران بپاشد اما قصد دارد ایران را نحیف و ضعیف کند تا بتواند از این طریق استفادههای خودش را ببرد. اما اسرائیل میخواهد ایران را بپاشاند. به هر حال اینها میخواهند ایران را درگیر کنند.
به گزارش شفقنا، علیاکبر صالحی، وزیر پیشین امور خارجه و رئیس اسبق سازمان انرژی اتمی معتقد است: آمریکا موجودی را به نام اسرائیل خلق کرده است. اسرائیل عامل امریکا برای ایفای نقش کنترل خاورمیانه شده است. اسرائیل را میخواهند تبدیل به هاب منطقه از حیث تبادل منابع انرژی و نیز انتقال تکنولوژی کنند. به عبارت دیگر تبدیل به مجموعهای شود که خطوط مختلف ترانزیت شرق و غرب از اسرائیل بگذرد و آمریکا ماندگاری خود را از طریق اسرائیل در خاورمیانه تضمین کند لذا برخی براین باور هستند که اسرائیل ایالت پنجاه و یکم آمریکاست.
وی میگوید: آتش بس بین اسرائیل و غزه بستگی به نفس حماس دارد. اگر حماس بتواند این شرایط طاقت فرسار را همچنان تحمل کند، یقینا به اذن خدا اسرائیل از نفس میافتد چون آستانه تحمل آنها خیلی کمتر از مردم بیپناه غزه است که دیگر چیزی ندارند از دست بدهند.
وی پیش بینی نسبت به تحولات نظامی در آینده دارد و بیان میکند: در یک جنگ گسترده منطقهای با توجه به تجارب گذشته امریکا در جنگ با عراق و افغانستان، صحنه نظامی بیشتر در دریا خواهد بود تا در آسمان و زمین.
در ادامه متن کامل گفتوگوی با علی اکبر صالحی را میخوانید:
*لطفا توصیفی کوتاه از نظم جهانی گذشته، حال و آینده ارائه دهید؟
توصیف وضعیت جهانی کار دشواری است. بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکاییها با طرح مارشال که در اروپا اجرا کردند، نظم جدید جهانی به وجود آوردند که آمریکا در آن تقریبا فعال مایشاء بوده است. درست است اتحادجماهیر شوروی آن زمان بود ولی علیرغم وجود جماهیر شوروی، آمریکا وزنه سنگینتری بود. آمریکا نمیتوانست ببیند رقیبی به نام اتحاد جماهیر شوروی دارد و بالاخره تکلیف آن را روشن کرد و اتحاد جماهیر شوروی فروریخت. با مجموعه بحرانهایی که برای اتحاد جماهیر شوروی به وجود آورد بدون اینکه خود شورویها متوجه این بحرانهای تصنعی شده باشند، به قدری هوشمندانه این بحرانها را به وجود آوردند که شورویها اصلا متوجه نشده بودند. اصولا راهبرد امریکا ایجاد بحرانهای تصنعی و مدیریت آن است مانند اینکه سوار قطار شوید و کنار لوکوموتیوران باشید و کم کم جهت قطار را عوض کنید بدون اینکه متوجه شود. نگاه دیگر این بود؛ دنبال نقاط ضعفشان گشتند و اتحاد جماهیر شوروی را مثل خرس بزرگ در نظر گرفتند و یک رگ کوچکش را زدند بدون اینکه متوجه شود. وقتی از رگ کوچک خون برود خرس به سادگی از پا درنمی آید ولی در طول زمان خرس ضعیف و بیحال شده و در آخرین لحظه با یک تلنگر از پا در میآید.
بالاخره اتحاد جماهیر شوروی را با تدابیر پیچیده از سر راه برداشتند و آمریکا تبدیل به یک قدرت مطلقه شد. این وضعیت جهانی بود و هست و آمریکا میخواهد قدرت مطلق همچنان باقی بماند. در حال حاضر امریکا دو رقیب جدید دارد. اولین رقیب نظامی جدی به نام روسیه است که در این چندسال روسیه خود را بازیابی کرد و پوتین توانست روسیه را دوباره به جایگاه قدرتمند حداقل نظامی برساند. اگرچه در حوزه نفت و گاز هم اقدامات خوبی کرده است و توانسته جایگاهی خوبی را پیدا کند و تبدیل به اهرم انرژی و اقتصاد شود. ولی بزرگترین اهرم این کشور وسعت کشور و قدرت نظامی آن است. آمریکا همیشه به دلیل نزدیکی و همسایگی روسیه با اروپا نگرانی از قدرت نظامی روسیه دارد و میخواهد روسیه را همانطور که اتحاد جماهیرشوروی را از هم پاشاند و تبدیل به چند کشور مستقل شد میخواهد روسیه را هم بپاشاند تا جمهوری های خودمختار را جدا کنند. تا زمانی که روسیه یک قدرت نظامی قبال قبولی دارد آمریکا آرام نخواهد نشست.
یکی دیگر از رقبا اصلی امریکا، چین است. چین به عنوان قدرت اقتصادی در مقابل امریکاست و امریکا میخواهد این کشور را هم مهار کند. امریکا در وضعیتی است که میخواهد دو رقیب خود را که یکی قدرت نظامی و دیگری قدرت اقتصادی است را مهار کند. امریکا زمانی میتواند اوج بگیرد که از دو بال سالم و بدون رقیب نظامی و اقتصادی برخوردار باشد. پس باید روسیه و چین را مهار کند.
*اتفاقاتی که امروز چه در خاورمیانه و چه در جهان میافتد، محصول چیست؟
خاورمیانه منطقه مهمی است. خاورمیانه هارتلند (Heart Land) دنیاست. مرکز ثقل دنیا در طول تاریخ خاورمیانه بوده است. در دورانی ایران و رم همیشه بر سر خاورمیانه جنگ داشتند. در حال حاضر هم اهمیت دارد و دلیل این اهمیت وجود گاز و نفت و محل عبور و مرور شاهراههای مهم اتصال شرق و غرب و شمال و جنوب است. منطقه خاورمیانه به مفهوم غرب آسیا و شمال آفریقا منطقه مهمی بشمار میآید. هر کسی تسلط بر این منطقه داشته باشد اهرم عمدهای برای اداره دنیا دارد. امریکا برای مهار دو رقیب خود یعنی چین و روسیه باید تسلطش بر خاورمیانه را حفظ کند. برای مهار چین که نمیتواند بجنگد، خودش هم آسیب میبیند. چین عطش انرژی دارد. تأمین کننده عمده انرژی دنیا، خاورمیانه است. از قطر گرفته در گاز تا عربستان در نفت.. کل تولید نفت جهان حدود 107 میلیون بشکه در روز است که بخش قابل توجهی از آن در خاورمیانه تولید میشود. لذا خاورمیانه وزن بسیار مهمی بشمار میآید. آمریکا اگر بر خاورمیانه تسلط داشته باشد با اهرم خاورمیانه میتواند بر چین فشار بیاورد.
یکی از همسایه های بزرگ روسیه، ایران است. خیلی از کشورهای اطراف روسیه که اروپای شرقی بودند مثل لتونی و استونی جزو ناتو شدهاند. ناتو خودش را به روسیه نزدیک میکند و اوکراین یکی از مواردی است که میخواستند به ناتو بچسباند که روسیه در این باره پیش دستی کرد. با توجه به چنین چیدمانی ایران تنها تنفسگاه قدرتمند روسیه بشمار میآید. ایران یک همسایه قدرتمند و مستقل سیاسی در خاورمیانه است و میتواند نقش آفرین باشد. اگر آمریکا تسلط بر خاورمیانه داشته باشد و بتواند ایران را مهار کند در حقیقت کمربند دور روسیه را سفتتر میکند.
*با توجه به تمایل امریکا به خارومیانه سؤالی که بوجود میآید این است آیا امریکا میتواند بر خاورمیانه تسلط یابد؟
فرضیه های گوناگونی در این باره وجود دارد. آمریکا موجودی را به نام اسرائیل خلق کرده است. اسرائیل عامل امریکا برای ایفای نقش کنترل خاورمیانه شده است. اسرائیل را میخواهند تبدیل به هاب منطقه از حیث تبادل منابع انرژی و نیز انتقال تکنولوژی کنند. به عبارت دیگر تبدیل به مجموعه ای شود که خطوط مختلف ترانزیت شرق و غرب از اسرائیل بگذرد و آمریکا ماندگاری خودرا از طریق اسرائیل در خاورمیانه تضمین کند. برخی براین باور هستند که اسرائیل ایالت پنجاه و یکم آمریکاست.
نگاه دیگر به این موضوع، به تاریخ صهیونیستها برمیگردد. اگر خوب نگاه کنید همیشه در طول تاریخ در اقلیت بودند به همین جهت به دلایلی در جاهایی که زیر ذرهبین بودند زندگی میکردند. مثلا انگلیس هزار سال پیش شروع به بیرون کردن یهودیها میکنند یا اسپانیا هفتصد سال پیش شروع به بیرون کردن یهودیها از اندلس میکنند. وقتی از اندلس رانده میشوند به مراکش و مصر و شام مهاجرت میکنند و زمانی که از انگلیس رانده میشوند به خاورمیانه میآیند. همیشه خاورمیانه مامن یهودی های رانده شده بود.
یهودیها همیشه همه جا را رصد میکردند که ببینند قدرتی که در دنیا در حال شکل گرفتن است کجاست. در زمان ایران باستان و قدرتی که در پادشاهی کوروش بود به ایران نزدیک میشدند و در قدرت آنجا نفوذ میکردند. یهودیان در طول تاریخ این کار را میکردند. در قرن جدید قدرت را دست آمریکا دیدند. شش میلیون یهودی در امریکا داریم که البته همه شان صهیونیست نیستند. ولی در امریکا قدرت دارند حدود هفده الی هجده میلیون یهودی در جهان وجود دارد.
باتوجه به قدرت های نو ظهور مثل چین و هند یهودیان طبق سنت تاریخی خود در حال نفوذ در دستگاه های حاکمیتی این کشورها هستند. بنابراین، در این کشورها نفوذشان را بیشتر میکنند که روزی این نفوذ حتما بکارشان خواهد آمد. این نکته را عنوان کنم که بین صهیونیسم و یهودیان فرق قائل هستیم. مثل داعش که ادعای مسلمانی دارد و اگر تشابه ایجاد کنیم صهیونیسم داعش یهودیان است. همانطور که داعش بخش افراط گونه به ظاهر اسلام طلبی میباشد. صهیونیسم هم بخش افراط گونه یهودیان تلقی میشود. همه یهودیان صهیونیست نیستند.
به هر حال حقیقت این است که جهان در حال پوست اندازی است. آمریکا از طرفی میخواهد چین و روسیه را مهار کند. فلذا اسرائیل را به عنوان عامل نیابتی خودش در خاورمیانه گذاشته است. اما از سوی دیگر اسرائیل طبق رویه تاریخی قوم یهود همانطور که در بالا بدان اشاره کردم، همه تخم مرغ های خودش را در سبد آمریکا نخواهد گذاشت. در حال حاضر چین و روسیه روز به روز قدرتمندتر میشوند. ایران در خاورمیانه نقش آفرینی بیشتری میکند. اینها در شکل گیری نظم آینده جهان بی تأثیر نیست. صهیونیسم هم در این میان تلاش میکند ادامه حیات داشته باشد، همانطور که پیشتر گفتم از طریق نفوذ در حاکمیت کشورهای نوظهور مثل چین و هند. البته در روسیه همین الان نفوذ چشمگیری در حاکمیت دارند و یکی از موانع جدی نزدیک شدن روسیه به ایران میباشند.
*با توجه به چنین وضعیتی که حاکم شده است، ایران باید چه استراتژی داشته باشد؟
به نظر من، باید تحلیل درست داشته باشیم. واقعیت های علی الارض را خوب درک کنیم و درست مثل زمان حضرت رسول (ص) برنامه ریزی کنیم. باید تدبیر و تعقل و ارزیابیها از واقعیتها درست باشد و بر اساس احساسات و عواطف عمل نکنیم. «انسان تدبیر میکند، خدا مقدر میکند». شرایطی را از جهان ترسیم کردم که جهان، جهان رقابتی و زر و زور و تزویر است و جهان اخلاق نیست. در طول تاریخ براساس زر و زور و تزویر عمل میشده است. تا جایی که پیامبر (ص)می فرمایند: ” آخرین چیزی که از دل یک مومن خارج میشود حب جاه است.” یعنی دوست داشتن مقام است تا چه رسد به انسانهای عادی دیگر. باید براساس واقعیات تحلیل کنیم. بدانیم آمریکا، روسیه، چین و صهیونیسم بینالملل دنبال چه چیزی هستند و راهبردشان چیست؟ بدانیم ظرفیت و توانایی ما چقدر است و چه ابزارهایی داریم؟ سپس نقشه راه خود را تدوین کنیم.
*آیا دولتها تا به امروز توانستهاند تحلیل درستی از واقعیت خاورمیانه ارائه دهند؟
اگر منظور دولت های کشورمان است باید متأسفانه عرض کنم که اغلب تحلیلشان خیلی دقیق و مطلوب نبوده است چون اکثرا متاثر از احساسات و تعصبات ذهنی بوده است. از طرفی کشورهایی در اطراف داریم که قدرتمند هستند ولی سیاست اصولی ندارند. شب یک سیاست و روز یک سیاست دارند. شاید بگویید زرنگی است و منافع ملی شان را تأمین میکنند اما دنیا میفهمد که اینگونه نیست. برای دشمن هم عقل و فهمی باید قائل باشید، نادان که نیستند. بالاخره آنها هم باهوش هستند. ایران در این ۴۵ سال بعد از انقلاب در بُعد سیاسی پایبند به یکسری اصول بوده است. شاید برخی رأی شان نسبت به این موضوع خلاف این امر باشد ولی سیاست جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی و در بعضی موضوعات همواره پیروی از اصولی بوده که به آن پایبند بوده است. ازجمله قضیه فلسطین.
جمهوری اسلامی پایبندی خود را در این ۴۵ سال علیرغم هزینه های زیاد نشان داده است. پایبندی به اصول سیاسی زود بازده نیست بلکه دیربازده است. مثل استقلال طلبی میماند. کشوری که بخواهد خودش را از زنجیرهایها وابستگی رها کند باید هزینه بدهد. جمهوری اسلامی؛ بزرگترین دستاوردی که تا به امروز داشته استقلال سیاسی بوده ولی باید این موضوع را لحاظ کنیم که در قبال این استقلال سیاسی خیلی هزینه داده است. بسیاری از کشورهای دیگر میخواهند استقلال سیاسی داشته باشند اما ندارند.
زمانی که نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی بودم. نماینده یکی از کشورهای شرق آسیا گفت، به شما غبطه میخورم، وضع اقتصادی و تکنولوژی کشور ما عالی است ولی متأسفانه استقلال سیاسی نداریم. آمریکاییها هر کاری که دوست دارند در کشور ما میکنند ولی ما نمیتوانیم اعتراضی کنیم اما شما این استقلال سیاسی را دارید. مانند پرندهای است که در قفس طلایی گذاشتهاید و بهترین غذا را به آن میدهید اما دیگر در طبیعت نیست که آزادانه پرواز کند. اگر از این پرنده بپرسید دوست داری در این قفس زیبا باشی یا دوست داری در فضایی مثل جنگل باشی و با همنوعان خودت تماس داشته باشی حتی ممکن است طعمه شوی، قطعا دومی را میپسندد. آن سفیر در ادامه صحبت هاش گفت که از همه مواهب مادی برخورداریم ولی افسوس که در قفس طلایی هستیم و صدایمان نمیتواند در بیاید. میگفت وقتی شما در شورای حکام حرف میزنید پیش خودم میگفتم کاش من هم میتوانستم مثل شما در شورای حکام انقدر راحت مسائل بینالمللی را شفاف بیان کنم. این امتیاز بزرگ ناشی از استقلال سیاسی است و مردم عزیزمان کلی هزینه دادند که آن را به دست آورند.
* در این ۴۵ سال با تمسک و پایبندی به سیاست اصولی خود، آیا همیشه درست عمل کردیم؟
پایبندی به سیاست های اصولی بالاخره یکسری ابزار هم لازم دارد که این سیاستها درست پیاده شوند مثلا ابزار رسانه. آیا در پیام رسانی از طریق رسانه های ملی موفق عمل کرده ایم؟ اشتباه پشت اشتباه داشتیم. یکی میگوید پیجرها را ما خریدیم و به حزب الله دادیم بعد این حرف نقض میشود و گوینده را قوه قضائیه احضار میکند. این تضادها و ندانم کاریها اوضاع را بدتر میکند و منجر به سلب اعتماد از جامعه میشود. ما ابزارهای پایبندی به سیاست اصولی خودمان را نتوانستیم خوب مهیا کنیم. با نداشتن انسجام داخلی و نداشتن وحدت فرماندهی در اینگونه امور که هر کسی اجازه دارد هر حرفی بزند و در مورد مسائل سیاسی اظهار نظر کند اوضاع را برای ما بدتر میکند. مثلا فردی در وزارت خارجه نیست، در ارگان دیگری است اما درباره مسائل سیاسی که از دانش آن کم بهره هست اظهار نظر میکند. بنابراین، تا کنون در روایت پردازی و تصویر سازی مؤثر و مورد قبول افکار عمومی ضعیف عمل کرده ایم. ما نتوانستیم این پایبندی به اصول سیاسی خودمان را که در حقیقت خود نوعی بر آمده از اخلاق سیاسی است (political ethics )را حتی به مردم خودمان خوب تفهیم کنیم.
شاید برخی بگویند مگر سیاست اخلاق دارد؟ بله. قبل از فاجعه غزه وقتی بامسئولین غربی صحبت میکردیم دائم دم از حقوق بشر میزدند. در صورتیکه الان اگر با یک مسئول غربی روبهرو شوید میتوانید چشم در چشمش بیندازید و از او بپرسید لطفا حقوق بشررا برایم تعریف کنید، حقوق بشر چیست؟ اگر وجدان داشته باشند قطعا خجالت خواهند کشید. به این اخلاق سیاسی میگویند که بی تأثیر نیست و برای مثال افکار عمومی الان میفهمد که صهیونیسم بینالمللی چه پدیده زشتی است.
حق را نمیتوان برای همیشه کتمان کرد، چون ذات حق پنهان پذیر نیست. سیاست اصولی ما مبتنی بر حق است، ما از حقوق حقه مردم فلسطین که سرزمین شان غصب شده است و آن سرزمین برای ما مقدس است و اینها برادران مسلمان و خواهران مسلمان ما هستند دفاع میکنیم. کار بدی نکردیم.از مظلوم در مقابل ظالم دفاع کردن البته با تدبیر عین انسانیت است. آیا ایستادگی و مقاومت مردم فرانسه در مقابل اشغالگران آلمانی فرانسه درست بود یا اشتباه؟ آیا الجزایر که یک میلیون کشته داد تا استقلالش را از فرانسه بگیرد کار درستی کرده بود یا اشتباه.اگر الجزایر استقلال خود را نگرفته بود که فرانسه الجزایر را به زور تصاحب کرده بود. ولی یک میلیون کشته داد. قضیه فلسطین به همین صورت است. در حال حاضر یک وزیر اسرائیلی با کمال وقاحت در شبکه های اجتماعی گفته، باید دو سوم عربستان و عراق و سوریه و لبنان را بگیریم.
اینگونه شواهد، اهداف آنها را نشان میدهد. اگر جمهوری اسلامی دارای مواضع اصولی سیاسی است باید آن را تکریم کرد. در حال حاضر حقانیت ایران برای وجدان های بیدار جهان کاملا رو شده است و در مقابل وحشی گری صهیونیستها برای همه روشن شده است. دیگر نیاز نیست با عبارات گوناگون درباره این وحشی گری در خصوص لبنان و غزه صحبت کنیم. حتی برخی از کشورهای غربی و دانشجویان و اساتید دانشگاه های آمریکایی در این باره اعتراضات خود را به صراحت بیان میکنند علیرغم اینکه به راحتی اجازه اعتراض داده نمیشود. اگرکشتارهایی که اسرائیل انجام میدهد کشور دیگری انجام میداد چه غوغایی بر پا میشد. ولی در عوض متأسفانه شاهد سکوت مرگبار امریکا و غرب در قبال این اقدامات شرم اور اسرائیل هستیم. نه فقط سکوت بلکه حتی تشویق نیز میکنند. خوشبختانه وجدان عمومی دنیا بیدار شده است که همین موضوع ضربه مهلکی به اعتبار صهیونیسم بینالملل و آمریکاست. آمریکا اعتبارش را فدای صهیونیسم بینالملل کرده است.
آمریکا صهیونیسم را به وجود آورده که عاملش باشد اما از سوی دیگر صهیونیسم از آمریکا استفاده میکند تا نفوذش و سیطره اش را در جهان برای آینده تضمین کند. بسیاری بر این باورند که اگر کشورهای عربی علی الخصوص عربستان بخواهند میتوانند موجب آتش بس شوند چرا تا به امروز که یکسال از جنگ غزه و اسرائیل میگذرد شاهد چنین موضعگیری نبودیم؟
دولت کشورها اگر برآمده از اراده ملتهای شان باشد نه دولتی تحمیل شده بر ملت ها؛ آن زمان قضایا فرق میکرد. در ایران ممکن است بسیاری راجع به انتخابات و دولت اختلاف نظر داشته باشند اما حقیت این است که دولت های ما در ایران برآمده از اراده ملتمان هستند. آقای پزشکیان را مردم انتخاب کردند. مرحوم آقای رئیسی، آقای خاتمی ،آقای احمدی نژاد، آقای روحانی را مردم انتخاب کردند. ممکن است درون ایران نسبت به یک رئیسجمهور اختلاف نظر داشته باشیم. وقتی دولتها برآمده از اراده ملت باشند، دولت احساس پشتیبانی ملی خود را حس میکند و احساس قدرت میکند و ترس در وجودش نیست که حرف حق را بزند.
آقای محمد البرادعی (مدیرکل پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی) حرف زیبایی در زمانی که نماینده ایران در آژانس بودم، زد. ایشان را به ایران آوردم و با آقای خاتمی جلسهای داشتند. آقای البرادعی بعد از این دیدار گفتند؛ خوش به حال شما، حداقل هر چهار سال یکبار انتخابات دارید و فرد رئیسجمهورتان در اثر انتخابات تغییر میکند.
*به نظر شما سکوت این کشورها تا چه زمانی ادامه دارد؟
بحران های جهانی را با مقیاس های زمانی طول عمر من و شما نباید ارزیابی کرد. زمانی که جنگ تحمیلی با صدام بود مردم میگفتند خدایا این همه ظلم را میبینی پس چرا صدام را نابود نمیکنی؟ هشت سال جنگ طول کشید اما دیدید آخرش چه شد، صدام را از کجا بیرون آوردند، وضع ما چه شد و وضع عراق چه شد. در این بحرانها تصور مردم این است که با راه حل معجزه آسا در اسرع وقت همه چیز حل شود، صلح و صفا بشود. بحران های جهانی با این مقیاس های زمانی حل نمیشود. به کشورهای عربی اشاره کردید، ابتدا دولت های کشورهای عربی را بررسی کنید که آیا برآمده از اراده ملت هاشان هستند؟ اگر نیستند در نتیجه در دو سه دهه آینده در کشورهای عربی مشخص نیست چه اتفاقاتی بیفتد. چون مردم هوشیارتر میشوند و با شبکه های اجتماعی فهیم تر میشوند و درک و استنباط شان گسترده تر میشود و به حقوق مدنی خود واقفتر.
دو نگاه میتوانیم داشته باشیم، یک اینکه در فاصله دو، سه سال آینده کاری کنیم که صلح و صفا شود ما هم تلاش میکنیم این اتفاق بیفتد. وزیرخارجه ما هم به اغلب کشورهای منطقه سر زده است و صریحا اعلام میکند که نمیخواهیم دامنه جنگ گسترده شود. این موضع ایران است. ولی از طرف دیگر اسرائیل، ایران را دشمن موجودیت خودش میداند و میگوید تا ایران پابرجاست نگران موجودیت خودم هستم. از طرف دیگر آمریکا میگوید چنانچه در خاورمیانه ایران دارای نفوذ گسترده و نقش آفرین باشد، تسلطم بر این منطقه کامل نخواد بود. هر دو متفقا میخواهند ایران را درگیر کنند. البته تحلیلی وجود دارد که آمریکا نمیخواهد ایران بپاشد اما قصد دارد ایران را نحیف و ضعیف کند تا بتواند از این طریق استفاده های خودش را ببرد. اما اسرائیل میخواهد ایران را بپاشاند. به هر حال اینها میخواهند ایران را درگیر کنند.
*به نظر شما اسرائیل به چه صورت به ایران حمله میکند؟
فکر میکنم تا قبل از انتخابات امریکا، اسرائیل یا کاری نمیکند یا اگر حمله کند حمله ضعیفی خواهد کرد تا برای انتخابات امریکا مشکلی پیش نیاید. تصور بنده این است که این فشار از طرف امریکا به اسرائیل خواهد آمد. در صورتی که اسرائیل بخواهد واکنشی نشان بدهد، از دید اسرائیل چون آمریکا مشغول تحولات داخلی خود است و نمیتواند کاری کند، آزادی عمل اسرائیل الان بیشتر است. اما از آن سو آمریکا نمیخواهد درون خودش آشفتگی ایجاد شود. به گمان بنده تصور دولت امریکا این است که اگر درگیری با ایران ایجاد شود ممکن است آرای کامالا هریس پایین بیاید و بگویند در زمان دمکراتها جنگ راه افتاد.
اگر قبل از انتخابات امریکا، اسرائیل اقدامی نکرده باشد، یقینا بعد از انتخابات امریکا با این تصور که دولت جدید هنوز مستقر نشده است وارد عمل خواهد شد و دولت امریکا را در مقابل عمل انجام شده قرار خواهد داد. علت اینکه امریکا بر خلاف اسرائیل نمیخواهد دامنه جنگ گسترده شود. اول، عواقب آن روشن نیست. دوم، اینکه شرایطش در خاورمیانه غیر قابل پیش بینی خواهد شد و سوم اینکه چین و روسیه دو رقیب اصلی آن این فرصت را برای اهداف خودشان مغتنم خواهند دانست.
دومین فرضیه این است که اسرائیل فهمیده بازدارندگی ایران جدی است. بازدارندگی ایران خیلی نمایان بود و این ممکن است اسرائیل را به فکر فرو ببرد و اقدام خیلی جدی و خطرناک انجام ندهد. ضمن اینکه حزب الله و حماس علیرغم ضربه های جدی که به آنها وارد شده هنوز نفس قوی دارند. هنوز از نفس نیفتادهاند. یادی کنیم از شهید یحیی سنوار واقعا ایشان تا آخرین لحظه حیات خود قهرمانانه جنگید و تبدیل به اسطوره جهانی شد. به هر حال ایران باید خودش را برای بدترین سناریو آماده کند.
*آتش بس بین اسرائیل و غزه به وجود میآید؟
بستگی به نفس حماس دارد. اگر حماس بتواند این شرایط طاقت فرسارا همچنان تحمل کند، یقینا به اذن خدا اسرائیل از نفس میافتد چون آستانه تحمل آنها خیلی کمتر از مردم بی پناه غزه است که دیگر چیزی ندارند از دست بدهند. همین الان کسری بودجه اسرائیل و مهاجرت از اسرائیل و پناه گرفتن اسرائیلیها در پناهگاهها را شاهدیم. مردم غزه چیزی برای از دست دادن، ندارند. فرد پدر و مادر و خانه اش را از دست داده و تازه میگوید من هم شهید شوم بهتر از این زندگی است.
*اگر جنگی فراگیر در بگیرد نوع آن را چگونه میبینید؟
بنده تخصص نظامی ندارم ولی تصورم این است که در یک جنگ گسترده منطقهای با توجه به تجارب گذشته امریکا در جنگ با عراق و افغانستان، صحنه نظامی بیشتر در دریا خواهد بود تا در آسمان و زمین. ضمنا این را بدانید وقتی اراده ملتی بر کسب حیات طیبه باشد یقینا دست تقدیر با آن همراه خواهد بود.
***یادآور میشود؛ مصاحبه با علی اکبر صالحی در هفته گذشته انجام شده است.