کد خبر : 675042 تاریخ : ۱۴۰۳/۸/۳ - 14:09
محمدرضا تاجیک نظریه‌پرداز و استاد دانشگاه در ستایش شقاق بخشی از یادداشت محمدرضا تاجیک، نظریه‌پرداز و استاد دانشگاه درباره‌ی سیاست وفاق: ضرورتِ سیاستِ راستین کدامین وفاق است:

وفاقی مبتنی بر سوژه‌های دگرآیین یا سوژه‌های خودآیین؟ وفاقی که به یک هستی منبسط و یک جوهر همه، بی‌سر و بی‌پا، آن سر همه، و بی‌گره و صافی همچو آب»، دلالت می‌دهد که در پیکرۀ آن جز کلیتی یگانه و با خود اینهمان، یا «همه در یکی و یکی در همه» مشاهده نمی‌شود، یا وفاقی که متضمن به‌رسمیت‌شناختن «تفارق»، با هدف نمایاندن و رویت‌پذیرکردن تفاوت‌ها و کثرت‌ها در قاعدۀ هرم جامعه، معنا می‌یابد؟ پیتر سجویک، در کتاب مروری بر فلسفۀ اروپایی، می‌نویسد:

«جمله‌هایی هستند که نمی‌توانند در چارچوب سبکی خاص، صدای خود را به گوش برسانند. جمله‌هایی از این دست، جمله‌هایی هستند که می‌توان عنوان «قربانی» را به آن‌ها اطلاق کرد. براساس این دیدگاه، قربانی کسی است که آن‌دسته از قواعد موجدِ سبک، موجب خاموشی‌اش می‌شوند.

قربانی، نمی‌تواند علایق خود را توصیف کند، چراکه چنین علایقی در محدودۀ آن سبک خاص به‌رسمیت شناخته نمی‌شوند. در جامعۀ امروز ما، برای پرهیز از جایگزینی آدمیان به‌جای جمله‌های محذوف و قربانی، تنها باید به «وفاق در عین شقاق» یا «دگرآیینی در عین خودآیینی» اندیشید. تنها آن وفاق که از ترک و فارس و کرد و بلوچ و … – بدون آنکه متعرض تفاوت و تخالف آنان شود – پدید آید، می‌تواند نوعی انتظام در پراکندگی یا نوعی وحدت در کثرت پویا و پایدار ایجاد نماید.

اما هر جمله‌ای دربارۀ این‌نوع «وفاق» در جامعۀ امروز ما، توسط وفاقی از نوع دیگر، یا شکلی از پیوستگی و همبستگی تاکتیکی و معطوف به بقا که قدرت می‌کشدش سوی دلخواهش، قربانی می‌شود. از یک منظر پشت‌شناختی، در پس و پشت آن وفاق که موضوع میل و ارادۀ اصحاب قدرت امروز ماست، نوعی شقاق از جامعۀ مردمان نهفته است: بدین‌معنی که این اصحاب قدرت غافلند از اینکه آن وفاق تاکتیکی و مبتنی بر توزیع ناعادلانه قدرت در بالا، نه تنها لزوما و ضرورتا ره به وفاق میان هویت‌های متکثر اجتماعی، فرهنگی، قومی، جنسی، زبانی و مذهبی نخواهد برد، بلکه دیری نخواهد پایید که از ترک و فارس و تازیان، وفاقی پدید خواهد آمد، که بر عمق و گسترۀ شکاف و شقاق دیرینۀ میان مردم و حکومت خواهد افزود.