نرخ خودکشی در کشور از میانگین جهانی پایینتر است؛ اما فرایندِ رو به رشدی دارد. در آمارها دیدم که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۱ حدود ۵۱ درصد به میزان خودکشی در سطح کشور افزودهشده است. *گاهی یک پرستار یا پزشک در سن ۳۰ سالگی دچار سکته قلبی شده، یا دست به خودکشی میزند، رزیدنتها سه تا ۵ برابر بیشتر از میانگین جامعه خودکشی میکنند. خودکشی کادر درمان پیام منفی تأثیرگذاری برای جامعه دارد، طوری که جامعه از خودش میپرسد یک پزشک که دارای جایگاه و نقش درمان و التیام دادن به جامعه هست چه شده که خشونت نسبت به خودش اعمال میکند. *سیاستهای سهمیهای که رتبههای ۱۰۰ هزار وارد رشته پزشکی میشوند هر اتفاقی میتواند بیفتد، این وضعیت رزیدنت را به لحاظ روانی دچار مشکل و افسردگی پیدا میکند، یا ممکن است به ناامیدی برسد. *فرهنگسازمانی در بیمارستانهای ما یک فرهنگ خشن، دستوری و تحقیرآمیز است، در این میان اهمیت مسائل معیشتی هم در اقدام به خودکشی کادر درمان نباید فراموش کنیم. در چنین شرایطی فرد دچار یک فرسودگی شغلی میشود، یک جمله از آلبرت کامو هست که میگوید زندگی بدون کار پوچ است. *اشتباهات ساختاری نظام سلامت کشور به سال ۱۳۶۵ برمیگردد، در آن سال رشتههای پزشکی از سایر رشتههای دانشگاهی جدا شد و دانشگاههای علوم پزشکی در یک محیط بسته قرار گرفت، فرصت تعامل با سایر رشتهها از بین رفت درحالیکه امروز در دنیا به میان رشتهایها خیلی اهمیت میدهند، این اتفاق به ضرر آموزش پژوهش و نوآوری خلاقیت تمام شد. بدتر اینکه در طرح سال ۱۳۶۵ شبکههای بهداشت و درمان را در دانشگاههای علوم پزشکی ادغام کردند یعنی مدیریت دانشگاهها دیگر فرصت نمیکنند که به مسائل آموزش و پژوهش و کیفیت بپردازند. *ما در یک جامعهای هستیم که اصطلاحاً موجی است، ازلحاظ سیاسی اجتماعی اقتصادی ناپایدار هستیم، با نابرابری، تبعیض، فقر و آسیبهای اجتماعی مواجه هستیم، این وضعیت تأثیر خودش را بر روی پزشکان میگذارد. *۷۵ درصد رشته پزشکی دانشگاه تهران سهمیه هستند، اینها بر چه اساسی آمدند پزشکی میخوانند، با رتبه ۱۰۰ هزار وارد میشوند و رتبه دورقمی نابغه و مستعد ما نمیتواند وارد دانشگاه شود یا اگر هم وارد شد قانع نمیشود. *طرح اجباری و استثماری خدمت خارج از مرکز که سختتر هم شده یک مشکل است، مگر پزشک بیگار است، انتظار میرود پزشک مدرن هم درمان کند، هم آموزش بدهد، هم مصلح اجتماعی باشد و از حقوق بیمار دفاع کند، پزشک باید بتواند به بیمار آرامش بدهد نه اینکه خودش آنقدر ناآرام باشد که دست به خودکشی بزند. *دلیل مشکلات به ساختار نظام سلامت و محیط کار که خشونتآمیز و تحقیرآمیز است، عامل دیگر را عوامل اجتماعی، همان غلبه خشونت بر عقلانیت و بیثباتی اجتماعی، و آخر هم ویژگیهای فردی است مجموعه این عوامل به یک تراژدی منجر میشود.