جنگ یعنی پریشانی، یعنی خراب کردن زندگی نسل امروز و فردا. نکته قابلتأمل اینکه تمام جنگها از طریق «دیپلماسی»، بده و بستان، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن پایانیافته ولی خسارتهای معنوی و مادی آن ماندگار شده است. مردم پس از پایان جنگ به تدریج خوش زندگی را حس میکنند. تاریخ جنگی را سراغ ندارد که سودش بیشتر از هزینهاش باشد. پس به مصلحت است که همه از جنگ دوری کنند و به صلح و زیست مسالمتآمیز روی آورند. آنچه میتواند باعث جنگ شود آرمانهای نشدنی، هیجانی و احساسی است، اما منطق، عقل، تدبیر، شاهکلید خوشبختی و سعادت بشر است. 1-اسرائیل به کمک غرب و با زور پول یهودیان در سال 1948 ایجاد شد. از آن زمان تاکنون 76 سال سپریشده است. کشورهای عربی در حداقل سه جنگ بزرگ نتوانستند از پس اسرائیل برآیند. در نهایت شعار نابودی اسرائیل را کنار گذاشتند و به مصالحه رویآوردند و اکنون هم در مقابل کشتار مردم غزه و لبنان سکوت اختیار کردند!... 2- سیاست اسرائیل «مشت آهنین» و استراتژیاش «حمله» است. در قالب این سیاست تاکنون هزاران فلسطینی بیگناه را به خاک و خون کشیده و چند میلیون فلسطینی را نیز آواره کرده است. مهمتر اینکه اسرائیل در غزه و لبنان مشغول نسلکشی است و کسی هم جلودارش نیست؛ بلکه تقویت هم میشود. به همین دلیل است که این رژیم میخواهد پای ایران را به جنگ بکشاند. 3-لبنان کشوری است که به دلیل اختلافات درونی رئیسجمهور ندارد. نخستوزیرش هم موقت است. یعنی به لحاظ سیاسی موقعیت متزلزلی دارد. تورم در این کشور در سال جاری میلادی 67/59 درصد بوده و نرخ بیکاری هم بالاست. اسرائیل از این وضعیت بد و فقر مردم استفاده میکند و با پول، مأموران دولتی یا اعضای گروههای سیاسی را میخرد تا به مخفیگاه رهبران حزبالله و دیگر گروهها پی ببرد. اگر قرار است جلوی نفوذ گرفته شود باید اوضاع اقتصادی لبنان بهتر شود. 4-تورم در ایران در پنج سال گذشته هرسال حدود 40 درصد بوده است. یعنی در طول این مدت حدود 200 درصد تورم به اقتصاد و زندگی مردم تزریقشده است. نرخ بیکاری در کشور 13 درصد است. آیا تداوم چنین وضعیتی موجب تضعیف موقعیت کشور نخواهد شد؟ تندورها بگذارند دولت چهاردهم مشکلات اقتصادی را با تعامل با غرب حل کند. 5-سالهاست جنگ پنهان یا نانوشته بین ایران و اسرائیل جریان دارد. جنگ پنهان اکنون به جنگ پینگ پُنگی تبدیلشده، یعنی یکی اسرائیل میزند یکی ایران. تداوم جنگ نقطهای یا جنگ پینگپنگی میتواند به جنگ تمامعیار تبدیل شود که خسارت آن نامعلوم و غیرقابلکنترل است. آنچه مسلم است جنگ راهحل مناقشه نیست. کشورهای عربی و غربی ایده تشکیل دولت مستقل فلسطینی را دنبال میکنند و بر اجرای قطعنامههای شورای امنیت از جمله قطعنامه 242 که از اسرائیل میخواهد به پشت مرزهای سال 1967 برگردد تاکید دارند. این یک راه حل برای پایان مناقشه است. واقعیت این است که اسرائیل به دنبال کشاندن پای ایران به جنگ است. ایران هم نشان داده که میتواند با موشک تمام سرزمینهای اشغالی را هدف قرار دهد. مانع آنجاست که کشورهای عربی حاضر نیستند با اسرائیل وارد جنگ شوند و آمریکا و کشورهای اروپایی هم تمامقد پشت سر اسرائیل ایستادهاند. بنابراین جنگ تمامعیار بین ایران و اسرائیل یک جنگ نابرابر و پرهزینه خواهد بود. نقطهضعف اسرائیل بهبود رابطه ایران با غرب بهویژه ایالاتمتحده است. اگر رابطه ایران و آمریکا حل شود، ترمز اسرائیل کشیده خواهد شد و منطقه بهسوی صلح پیش خواهد رفت. هر چند قدرت موشکی برای کشور مهم است، اما قدرت دیپلماسی و بهرهگیری از دیپلماسی رسانهای هم مهم است.