بنابراین، تمامیت عرضی و جغرافیای پیرامون ایران موضوعی مرتبط با امنیت ملی(وطن) است و هیچ شخصیت سیاسی، در هر سطح و جایگاهی "مجاز نیست"، نگاهی جناحی به امنیت ملی داشته باشد. به عبارتی، مصالحه بر سر امنیت ملی در راستای اهداف جناحی "عملی نابخشودنی" است. ظاهراً، \"غفلت\" در اتخاذ سیاستها، طرحها و اقدامات کاربردی، در مورد تحولات قفقاز از بعد از فرو پاشی شوروی، ریشه \"گزافه گوییها، توهمات، گستاخی و جسارتهای برخی همسایگان شمالی(باکو، ترکیه و روسیه ) در موضوع گذرگاه زنگزور شده است. بی شک پرداختن به ریشههای ناکارآمدی روابط خارجه فراتر از توان و مجال یک موجز است. بنابراین، در راستای صیانت از امنیت و منافع ملی در موضوع گذرگاه زنگزور، نکاتی کلی و مختصر ارائه میشود. یک، در روابط خارجه پدیدهای بنام دوست وجود ندارد. چراکه، \"فقدان نظم حقوقی به منظور تنظیم مناسبات میان کشورها، فقدان ملاحضات اخلاقی و تضاد منافع\"، سه ویژگی برجسته و کاربردی عرصه روابط بینالملل هستند. بنابراین، اگر نگویم میدان جنگ، اما عرصه روابط بینالملل را باید به مثابه \"یک بازار بزرگ مبتنی بر رقابت بیرحمانه\" تلقی کنیم. بنابراین، \"دوست انگاشتن دیگر کشورها، \"عین انتحار\" است. دو، اگر درک کنیم و بپذیریم که فلسفه وجودی بازار بزرگ روابط خارجه، تبادل انواع نیازهای(کالاهای) ملی(نه جناحی) است، درمی یابیم که در \"روابطی که مبتنی بر تبادل نیازها و تضاد منافع\" است، فضای رقابت و نه دوستی و همکاری و... حاکم است. وابسته بودن به دیگر کشورها در عرصه روابط خارجه با هر هدف و انگیزهای، پیامدی جزء \"پرداخت هزینههای گزاف ملی، برای کسب نیازهای حداقلی\" نخواهد داشت. سه، متولیان، کارگزاران و تصمیمگیران، باید عرصه روابط خارجه را شبیه عرصه بندبازی تلقی کنند. هدف(منافع ملی) بند باز حرکت به جلو است. اینکه حرکت به جلو مستلزم داشتن تعادل است. نکته درخور توجه اینکه تعادل برآیند حرکت بند باز به چپ و راست است. هپچ بندبازی(با هر مقدار توانایی و تجربه) نخواهد توانست، تنها با گرایش به یک سمت به جلو حرکت کند. احتمالاً وضعیت بند باز، اندیشه بنیادین ایجاد \"جنبش عدم تعهد\" در دوران جنگ سرد میان شوروی و آمریکا بوده است. به تعبیری کاربردی، عدم تهد برخی کشورها به شرق یا غرب، همان حرکت به جلو بند باز از طریق حفظ تعادل با حرکت به چپ و راست است. چهار، روابط غیر سودمند و پرتنش با برخی کشورها و نزدیک شدن به برخی کشورهای دیگر از منطق کاربردی و کم هزینه بندباز پیروی نمیکند و در نتیجه، پیامد عدم حفظ تعادل و سقوط، اجتناب ناپذیر میباشد. پنج، «اقتدار» به کلی و کاربردیترین بیان، یعنی درک عینی شرایط پیرامون. اینکه انواع داشتهها و تواناییها(فردی، گروهی و ملی)، محصول، درک عینی شرایط میدان عمل است. بنابراین، \"فهم\" چیستی، اهمت و کارکرد \"منافع ملی\"، بستر \"اقتدار ملی\" است. شش، یکی از دلایل جسارت و گستاخی باکو، روسیه و ترکیه در مطرح کردن دالان زنگزور، عدم توجه به منافع ملی در برخی سیاستها در چند دهه گذشته که منجر به تضعیف اقتدار ملی ما شده، میباشد. به عنوان مثال، رابطه پر تنش با هزینه گزاف با غرب، صرف توجه و هزینههای فراوان برای روایای فلسطین، رابطه نزدیک غیر سودمند با روسیه، خصومت با کشورهای حاشیه خلیج فارس و... میتواند مصادیق سیاستهای تضعیفکننده اقتدار ملی تلقی شود. هفت، اقتدار ملی برایند پیگیری منافع ملی در مناسبات بینالمللی است. نکته در خور توجه اینکه، نمود \"اقتدار ملی\" مبتنی بر \"منافع ملی\"، در جهان خرد، علم، فناوری و اخلاق بنیاد، دیپلماسی است. اینکه دیپلماسی در بیشتر مواقع منجر به ثبات، همکاری، توسعه و... در عرصه روابط بینالملل میشود. هشت، اگر تبیین کلی و مختصر اقتدار ملی منطقی تلقی شود، آنگاه، برای مدیریت موضوع زنگزور و گستاخیها و توهمات باکو، ترکیه و روسیه، ضروری است تا متولیان روابط خارجه از منطق بندبازی که به معنی حرکت به جلو با حفظ تعادل از طریق حرکت به چپ و راست(رابطه بیقید و شرایط با همه کشورها مبتنی بر منافع ملی)، پیروری کنید. نه، متولیان، کارگزاران و تصمیمگیران \"مهین دوست\" باید در نظر داشته باشد که رابطهای علت و معلولی میان جسارت، گستاخی و توهمات باکو، ترکیه و روسیه، با میزان اقتدار ملی وجود دارد.