کد خبر : 664281 تاریخ : ۱۴۰۳/۶/۲۶ - 03:29
نادر صادقیان، جامعه شناس در گفت و گو با ستاره صبح مردم نقشی در فقر ندارند فقر به آن ها تحمیل شده است فقر از طرف ساختار قدرت به مردم تحمیل شده است. مردم سهمی در پدید آوردن فقر ندارند. مردم نمی توانند با تلاش و کوشش بیشتر این سطح از نابرابری را مرتفع کنند.

ستاره صبح، علی فریدونی : فقر آنگونه که در کتاب های درسی و تعلیمات دینی آموخته بودیم، موقعیت همنشینی با اولیای خدا را ایجاد نمی‌کند و چهره لطیفی از خود نشان نمی‌دهد. اگر فرزندان را ارزشمندترین دارایی هر خانواده بدانیم، فقر با معضلاتی که برای نسل جدید ایجاد کرده، فرزندان را در معرض انواع آسیب و بزه قرار داده یا با مهاجرت روبه‌رو کرده است. بنابر آمار های رسمی یک سوم جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند. از این رو این ابهام قدیمی با قوت بیشتری برایمان مطرح می‌شود که آیا در فقر، خیری وجود دارد یا نه؟ و چرا برای رفع این معضل کاری جدی و موثر صورت نگرفته است؟ ستاره صبح برای جست و جوی پاسخ این پرسش، گفت‌وگویی با ناصر صادقیان، جامعه‌شناس انجام داده که در ادامه می‌خوانید:

کتاب های درسی در گذشته تصویری خوب از فقر نشان می‌دادند و فقرا همنشین اولیای خدا بودند. امروز آنچه از فقر در جامعه می‌بینیم تاریکتر از آن است که بتوان شان و منزلتی برای فقر قائل شد. تصویر واقعی فقر چگونه است و جامعه را به چه سمت و سویی خواهد برد؟
فقر مبحث مفصلی دارد. اما فقری که عامل همنشینی انسان با اولیای خداست، فقر در برابر ذات الهی است. فقر اقتصادی موضوعی عکس این ماجراست و افتخار ندارد.
گاهی فقر به معنای فروتنی است و با به کار بردن آن می‌خواهیم معنایی برعکس خود بزرگ بینی را نشان بدهیم. در واقع انسان را در مقابل قدرت الهی فقیر نشان می‌دهیم. این تعریف از فقر برای نشان دادن بی چیز بودن انسان در برابر خداست.
انقلاب برای عدالت خواهی و برای عدالت اجتماعی بود. یکی از بزرگترین معضلات دوران گذشته ایجاد لایه اجتماعی از ثروت و تعمیق فاصله طبقاتی بود. امروز شاهد این وضعیت هستیم به ویژه در دو دهه اخیر روند طبقه ثروتمند مقابل طبقه فقر در جامعه شکل گرفته است. تورم بالا، چند برابر شدن قیمت ها، گرانی، تبعیض و بی عدالتی در یک سو و در مقابل شکل گرفتن کوه‌هایی از ثروت و رفاه در سمت اقلیتی اشرافی؛ تصویر فقر را در جامعه گسترش داده است.

با توجه به تبعات تورم و فقیر شدن تعداد بیشتری از مردم آیا می‌توان با استناد به معضلاتی که فقر ایجاد می‌کند به دنبال راه حل گشت؟
شرایط بحرانی است و بحران بزرگتر را در دل خود دارد. شهرها مستعد یک نارضایتی اجتماعی هستند. زمان و بهانه این اتفاق معلوم نیست، ولی ظرفیت‌ها و حداقلهایی که در تمام شاخص‌ها و آمار‌ها وجود دارد از جمله تورم، مسکن و...
در کمتر جامعه اینچنین به سمت فقر و موثرترین طبقه اجتماعی خود نرفته است. ایران این مسیر شوم را با سرعتی بالا طی کرد و باید در انتظار عواقب اش باشد. مگر اینکه تصمیم گیر ان به خود بیایند و تغییراتی موثر ایجاد کنند. با مراجعه به آمارهای رسمی می‌توان نشانه های بحران را دریافت کرد.
30 میلیون نفر در کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند.
پیامبر فرمود: كادَ الفَقرُ أن یَكونَ كُفرا این حرف بالاترین شخصیت جهان اسلام است که می‌گوید فقر که آمد کفر هم به دنبالش می‌آید. آمار‌ها در زمینه بزه و آسیب های اجتماعی نشان دهنده معنای فرمایش پیامبر است. کفر به معنی اینکه دیگر کسی خدا را در نظر نگیرد. به این معنی که فرد دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.
این وضعیت نامطلوب اجتماعی نیازی به علت یابی ندارد، چرا کهخ دلیل مشخص است. به اندازه کافی در رابطه با وضعیت موجود صحبت شده و توصیف ارائه شده است. این مباحث حداقل دو دهه است که صد‌ها بار تکرار شده است، اراده اصلاح امور باید وجود داشته باشد.
مسئولی که باید بداند در مملکت چه خبر است، می‌داند. پس عدم آگاهی و عدم اشراف روی مسئله وجود ندارد. راه حل‌ها نیز مشخص هستند، مسئله اصلی اقدام موثر است که متأسفانه در این مرحله تعلل می‌کنند.

کشور های دیگر برای برچیدن معضل فقر چه الگوهایی را اجرا کرده اند؟
کشور های مختلف در حوزه خدمات اجتماعی، ارتقای رفاه، آموزش و ... کار کرده‌اند. اجرای این برنامه‌ها به ساختار قدرت سیاسی بر می‌گردد. در کشور ما به میل و براساس سلیقه کار شده و اجرای طرح‌ها و برنامه‌ها استمرار نداشته است.
تکثر گرایی وجود نداشت و تمرکز بر یک گروه باعث شد تمام قدرت، ثروت و اختیارات در حیطه یک اقلیت قرار بگیرد و آنها بر تمامی شئون و سرنوشت مردم و دیگر جریان‌ها حق پیدا کنند. بین فرهنگ، اقتصاد و سیاست رابطه وجود دارد و این بخش‌ها بر هم تأثیر متقابل دارند. با دستکاری سیاست، اقتصاد هم دچار تغییر می‌شود.
با قاطعیت می‌گویم تا زمانی ساختارها اصلاح نشوند، امیدی به اصلاح نیست. تأثیر گذاری سیاست در بخش‌ها بالا و مقدم است.
فقر از طرف ساختار قدرت به مردم تحمیل شده است. مردم سهمی در پدید آوردن فقر ندارند. مردم نمی‌توانند با تلاش و کوشش بیشتر این سطح از نابرابری را مرتفع کنند.
ساختار قدرت به نوعی است که میزان تلاش فرد تعیین کننده جایگاه وی نیست بلکه تقرب یا میزان دوری از اقلیت سیاسی حاکم تعیین کننده است. در چنین شرایطی فرصت‌ها از آن اقلیت است و اکثریت فرصت به دست نمی‌آورند تا با کار و تلاش، کوشش و تحصیل به جایی برسند.