کد خبر : 664139 تاریخ : ۱۴۰۳/۶/۱۹ - 01:54
به مناسبت سالگرد درگذشت آیت الله طالقانی حجاب اجبار نیست؛ مسئله چادر هم نیست ستاره صبح: آیت الله طالقانی مخالف پوشش حجاب اجباری برای زنان بود و آن را اختیاری می دانست. ایشان در مصاحبه با روزنامه اطلاعات (۲۰ اسفند ۱۳۵۷) درباره حجاب نقطه نظرهایش را بیان کرد که به مناسبت سالگرد درگذشت ایشان بازنشر می‌شود.

گفتنی است که به ابتکار آیت‌الله طالقانی تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورای سال 57 در تهران برگزار شد که بستر را برای سقوط نظام پادشاهی فراهم کرد.
وی در مصاحبه‌ گفت: «ساخته من و فقیه و دیگران نیست؛ این نص صریح قرآن است. آن قدری که قرآن مجید بیان کرده، نه ما می‌توانیم از حدود آن خارج شویم و نه زنانی که معتقد به این کتاب بزرگ آسمانی هستند، اسلام، قرآن و دین می‌خواهند شخصیت زن حفظ شود؛ این حرکت انقلابی است. کی در این راهپیمایی‌ها، خانم‌ها، خواهران و دختران ما را مجبور کرد که با حجاب یا بی‌حجاب بیایند؟ خودشان با احساس مسئولیت اسلامی که این لباس یکی از شعارهای اسلامی و ایرانی است، اصالت خودشان را نشان دادند.
هو و جنجال راه نیندازند. همان‌طور که بارها گفتیم، همه حقوق حقه زنان در اسلام و در محیط جمهوری اسلامی محفوظ خواهد ماند و از آن‌ها خواهش می‌کنیم که با لباس ساده با وقار، روسری هم روی سرشان بیندازد به جایی برنمی‌خورد. اگر آن‌هایی هم که می‌خواهند موی شان خراب نشود، اگر روی مویشان روسری بیندازند، بهتر است و بیشتر محفوظ می‌ماند. خطری که حس می‌کنیم این است که زن‌ها دوباره به ابتذال برگردند. حجاب حکم ضروری دین است. منظور امام و علما این نیست که زن خانه نشین باشد. حتی برای زن‌های مسلمان هم نیست. چه اجباری؟ امام نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت می‌کند راهنمایی اش می‌کند که شما این جور باشید به این سبک باشی بهتر می‌توانی روح اسلام و سنت ایرانی‌ات را متجلی است
ما اسلام قران و مراجع دینی می‌خواهند زنان ما شخصیتشان حفظ بشود اصل مسئله این است. اجباری در کار نیست و مسئله چادر هم نیست.

پیامبران برای آزادی آمده‌اند

از نگاه طالقانی سلب آزادی در جامعه، به هر وسیله‌ای باشد، موجب ظهور استبداد می‌شود و صفات نیکو از آن جامعه رخت بر می‌بندد و مردمان آن سامان برده و بنده حاکم خواهند شد. طالقانی در بحث آزادی، ارتباطی وثیق میان آن و توحید ایجاد می‌کند و آزادی را در بستر مباحث توحیدی دنبال می‌کند و توحید عین آزادی و مانع از ایجاد نظام ارباب و رعیتی است.

توحید
توحید تنها یک عقیده قلبی و درونی نیست که انسان را در معابد متوقف سازد و در انجام وظایف عبادی در محیط مساجد نگه دارد و تنها یک بحث فلسفی و حکومتی نیست که چون با دلیل برهان اثبات شد، در گنجینه کتب بایگانی شود، بلکه حقیقی است که باید در فکر و خلق و عمل تحولاتی پدید آرد و جهت سیر زندگی و خط مشی اجتماعی را برگرداند.
طالقانی آزادی را در ادیان توحیدی و اکمل ادیان، یعنی دین اسلام جست و جو می‌کند و معتقد است که پیش از هر مکتب و مسلک، این ادیان توحیدی بوده‌اند که ندای آزادی افراد بشر را سر داده‌اند و ارسال رسل نیز برای این کار بوده است.
طالقانی ارتباطی که بین توحید و آزادی برقرار می‌کند، آزادی را نیز در این راستا تعریف می‌کند و آن را در مقابل استبداد و به بند و بردگی کشیدن قرار می‌دهد.

نفی اجباری
تحمیل عقیده و جبر را د رزمینه شناخت و ایمان غیر ممکن می‌شود و قرآن این مطالب را با جملاتی چون لااکراه فی الدین15 روشن می‌سازد که عقیده و ایمان قابل اجبار نیست و این خود بشر است که باید بخواهد و راه صحیح را از میان راه های دیگر انتخاب کند و به کار بندد.

آزادی عقیده و اندیشه
طالقانی اعتقاد دارد که در اسلام تحمیل عقیده روا داشته نشده است و قدرت حق تحمیل عقیده، بر کسی را ندارد و انسانها آزادند که هر عقیده‌ای را که خود می‌پسندند، اختیار کنند و این مطلب با عنصر اختیارگرایی شیعه کاملاً تطابق دارد.

آزادی سیاسی
طالقانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی درباره دخالت مردم در سرنوشت خویش معتقد است که لازمه جمهوری اسلامی دخالت مردم در سرنوشت خود هست: وقتی که ما نظام جمهوریت اسلامی را حق همه مردم می‌دانیم و باید همه مردم در سرنوشتشان دخالت داشته باشند.
در جای دیگر برای تداوم اصلاحات که به وسیله انقلاب پدید آمده است، اعتقاد دارد که مسئله انجمن های ایالتی و ولایتی باید در تمامی شهرها و روستاها اجرا شود و مردم با آزادی سیاسی در سرنوشت خود دخالت و روحانیت و سایر اقشار نظارت کنند: «مردم واقعاً باید به حساب بیایند. مردم ما واقعاً باید سرنوشت خود را به دست گیرند. مردم باید بتوانند راهی برای زندگی خود پیدا کنند و این مسئله‌ای است که علمای ما هفتاد و چند سال با آن مواجه هستند. به نظر من انجمن های ولایتی و ایالتی در هر شهر، در هر روستا و هر دهکده باید به وجود بیایند و افراد مورد اطمینان مردم به وسیله خود مردم انتخاب شوند و سرنوشت خود را با نظارت خودشان به دست گیرند... این مردم هستند که می‌بایست حاکم باشند و لاغیر، حکومت باید در خط و مشی مردم پیش برود. روحانیت با همه نظارت خود، به درد مردم برسد»