کد خبر : 633848 تاریخ : ۱۴۰۳/۵/۱۳ - 03:07
دلنوشته علی ربیعی در سوگ برادرش سالهاست با از دست رفتن ها خو گرفته ا‌م. وقتی کسی از کنارمان می رود و تنهایی به خاک سپرده می شود، خاطراتش تا همیشه می‌ماند و هرگز فراموش نمی‌شود.

سالهاست با از دست رفتن‌ها خو گرفته ا‌م. وقتی کسی از کنارمان می‌رود و تنهایی به خاک سپرده می‌شود، خاطراتش تا همیشه می‌ماند و هرگز فراموش نمی‌شود.

دیوارها، کوچه‌ها، گذرگاه و هر جایی که با کسی خاطره داشته باشیم، با تو می‌مانند.

ما خانواده‌ای در جنوب شهر، و دو برادر بیشتر نبودیم . هنوز دوران سوم دبیرستان را طی نکرده بود که به مدرسه شبانه روزی رفت. با پشتکار در دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد اما به دلیل فعالیت مذهبی، سیاسی و مبارزه اخراج شد. بعد از انقلاب هم به جهاد و سپاه رفت و تا آخرین لحظات هم در قرارگاه‌ها به سر برد.

علاقه وافری به حوزه آموزش داشت و به دلیل همین علاقه مسئولیت ستاد دافوس را بر عهده گرفت و تا آخرین لحظات فعالیت آموزشی را دنبال می‌کرد. با اینهمه او و امثال او بسیارند که در هیاهوها گم شده و در اکنون‌زدگی‌های این روزها، گذشته‌های پررنج و مشقتشان در قضاوت‌های برساخته فراموش می‌شود.

او مانند بسیاری از هم نسل‌های خود تا به یاد دارم پوتین به پا داشت. در تمام این سالهای بیماری رنج بسیار کشید و من اکنون در سوگ خاطراتم نشسته‌ام.