کد خبر : 633780 تاریخ : ۱۴۰۳/۵/۸ - 02:27
رضا رمضانی خورشیددوست - نظریه پرداز؛ باید‌ها، نبایدها و ضرورت‌ها پیش‌روی دولت چهاردهم پیش‌روی دولت چهاردهم هزاران خواسته‌ی ریز و درشت هست و از نظر خواستاران، انجام همه مهم. برخی انتظار یک ابرمرد را دارند، حال آن که وی واقعاً نمی تواند.

پیش‌روی دولت چهاردهم هزاران خواسته‌ی ریز و درشت هست و از نظر خواستاران، انجام همه مهم. برخی انتظار یک ابرمرد را دارند، حال آن که وی واقعاً نمی‌تواند. البته ممکن است که برخی اظهارات کلی وی در مناظرات انتخاباتی، مانند احقاق حقوق مردم، حمایت از محرومان و ستمدیدگان موجب کژتابی شده باشد، یعنی بین آنچه وی می‌گوید و آنچه مردم می‌خواهند، تفاوت باشد. دولت چهاردهم از پس برآوردن همه خواسته های مخاطبان برنمی آید. البته با عدم تحقق هر خواسته، ممکن است افراد و گروه‌هایی که خواسته های خود را محوری بدانند یا نوش داروی تحول ببیند، از پشتیبانی رئیس‌جمهور و دولت دست بکشند و همین پشتوانه «نصف نیمه» توأم با بیم و امید هم ته بکشد. این فاجعه تدریجی در کمین است.

بهره گیری از علم و تجربه

برای جلوگیری از این فاجعه لازم است که به انتظارات و امکانات با رویکرد علمی و تجارب روزآمد پرداخت. فعلاً عمده ترین پرتگاه، «بایدها» است. از تربیت یا فرهنگ یا هر چه هست، بسیاری از مردم عادی و حتی اندیشمندان این دیار، در «عوالم بایدها» سیر می‌کنند و ترجیع بند ذهن و زبانشان این است که «باید فلان کرد یا فلان نکرد». این چنین است که این روزها در سیل نوشته‌ها و گفته‌ها دیده و شنیده می‌شود که «رئیس‌جمهور باید فلان کند و فلان نکند». البته ذکر «بایدها» نشان از مشکل داشتن و برتر خواستن است. به قول حمید مصدق: «آنچه می‌بیند نمی‌خواهد، آنچه می‌خواهد نمی‌بیند».

دل بستن و شیفتگی به «بایدها»ی فردی و گروهی، انواع آفات را در پی دارد و کمترین آن، ناامیدی مزمن از رفع مشکلات است. زیرا بسیاری از «بایدها» آرزوها و آرمان‌ها است، اگر بشود مطلوب است، ولی معمولاً آدم‌ها آرزو و آرمان به گور می‌شوند. البته لازم است «باید شدنی» را از «باید نشدنی» جدا کرد. در این میان پرداختن به «بایدهای شدنی» ماجرای دیگر مورد این بحث است.

ابر پرسش

برای جلوگیری از شکست دولت چهاردهم لازم است همه یاری کنند؛ صدها نوشته، گفت‌وگو، اظهار نظر از مردم عادی تا پژوهشگران و اندیشمندان در سطوح مختلف برپا شود و در تلاش برای پاسخ به این ابرپرسش (meta-question) باشد: «رئیس‌جمهور چه می‌تواند و چه نمی‌تواند بکند؟». در این تلاش، صدها موضوع «می توان کرد» از هزاران موضوع «باید کرد نشدنی» معلوم می‌شود. در گام بعدی یک ابرپرسش بسیار مهم دیگر مطرح می‌شود: از میان صدها موضوع خرد و کلان که «می توان کرد»، «رئیس‌جمهور چه‌ها کند و چه‌ها نکند؟».

رئیس‌جمهور برای تحول وضعیت کنونی با زنجیره‌ای از «دوراهه» و « چندراهه‌» های همزمان و پیاپی برای تصمیم و اقدام روبه‌رو است. انتخاب گزینه های برتر و حتی مناسب برحسب سازش پنهانی- که معمولاً در عالم سیاست رایج است-، از میان هر دو یا چندراهه کاری سنگین و دشوار است:

-برخی از تصمیمات و اقدامات شدنی در یک دوره چهار ساله ابتر می‌ماند.

بهبود تدریجی

- بهبود تدریجی است و در کمتر از یک نسل وصال نمی‌دهد.

-پاره‌ای از دگرگونی‌ها جراحی بزرگ است و نظام جوان نیست و طاقت جراحی بزرگ ندارد. حتی اگر ابرتصمیم‌گیران کشور تن به جراحی های بزرگ بدهند، میان خواستن و توانستن‌شان صدها موانع نهادینه هست موانع قدرت، ثروت و البته انواع اصحاب تخیل و اوهام با صدها بوق و کرنا.

رئیس‌جمهور می‌تواند به بسیاری از بهبودهای اندک و خرده کاری های پراکنده روی بیاورد، البته برای جلب رضایت و پشتیبانی مردمی و فروخفتن اعتراضات مردم اثربخش است. مشکل بزرگ این است که بهبودهای خرد و خرده کاری های پراکنده همانقدر که «زود به دست می‌آید»، در خطر است که «زود از دست برود»؛ به ندای نامیمونی و آه دلواپسانی، با نشستنی و برخاستنی، برگردد و باطل شود. این چنین رشته های بهبودهای خرد پراکنده پنبه می‌شود.

گرداب فروبرنده

حال می‌توان دریافت که رئیس‌جمهور منتخب در چه گردابی حایل پا نهاده است. گردابی فروبرنده با فشار درونی از شش جهت از: هزاران خواسته مردمی، هزاران انتظارات رأی دهندگان، صدها خواسته اندیشه ورزان و روشنفکران، رانت خواسته های اصحاب تخیل و توهم، تبانی های باندهای قدرت، رانت خواهی¬های مافیاهای ثروت. فشارهای خارجی مزید بر این هاست. در این کلاف سردرگم، بی چراغ «نظریه پردازی گذار (theory of transition) » نمی‌توان بی اتلاف توان و زمان ملت، ره به رهایی برد.

به عنوان بخشی از «نظریه پردازی گذار» به تجارب رویکرد سیستمی برای گذار از این مخمصه ملی اشاره می‌کنم.

امید بر این است که مصلحان و ناقدان و دلسوزان، در گذار از وضعیت کنونی به وضعیت برتر در حد توان یاری کنند؛ در این راه نقد و ارزیابی بیشتر به کار می‌آید؛ هتاکی، تندی های کلامی و نوشتاری، زنجیره خواسته های ناصبورانه فوری، داوری های نااستوار و برخوردهای بازتابی، سنگ سنگین در برابر تحول است.