ستاره صبح، فائزه صدر: اکثریت پدران و مادران عقیده دارند فرزندانشان با نسل آنها تفاوت زیادی دارند. حتی اگر فرزند جوان نداشته باشید، کافی است روی صندلی پارک بنشینید و با فاصلهای به بازی بچهها یا گفتمان نوجوانان و گعده های جوانان توجه کنید. به خوبی متوجه میشوید که نسل جوان چه تفاوت های معناداری با میانسالان دارند. این نسل با موعظه میانه خوبی ندارد و گفتوگوی یک طرفه را بر نمیتابد. دین گریزی در میان جوانان پر رنگ است به طوری که به معضل خانوادهها تبدیل شده. ستاره صبح در گفتوگو با رحمت اللهیاری، روانشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه میخوانید.
دین گریزی جوانان در جامعه امروز ایران محصول کدام پدیده است؟ آیا باید تفاوت نسلی را عامل پدید آمدن این وضعیت بدانیم یا چالش های سیاسی و اجتماعی موجب به وجود آمدن چنین شرایطی است؟ به عقیده من بخشی از شرایط جدید محصول تغییر پارادایم است و نمیتوان گفت تنها تغییر نسلی مسبب چنین وضعیتی است. تغییر پارادایم، تغییر نگرش ها، فناوری های نوین جهانی و ارتباطات همگی در ایجاد وضعیت جدید تأثیر گذار هستند. همانطور که جامعه بشری نیاز های فیزیولوژیکی دارد، نیاز های معنوی نیز وجود دارد. تغییرات نسلی و تغییرات فرهنگی به صورت یک نیاز دیده میشوند.
بزرگانی که در این حوزه اندیشه ورزی کردهاند و ایدئولوژیهایی که در این بخش وجود دارد در نگرش انسانها تأثیر گذار بوده است. اگر اندیشمندان نتوانند برای پرسش های حوزه فناوری های نوین پاسخ درستی ارائه کنند از این حرکت پر شتاب جا میمانند. اگر بخواهیم اصول و معیاری داشته باشیم باید بر واقعیت های جهان امروز اشراف داشته باشیم.
نسل جدید فرصت است نه تهدید. نسل جدید رک و بی تعارف است و حرف اش را راحتتر میزند. برخورد ما تعیین میکند که بیان آنها با پرخاشگری و تندخویی باشد یا با صراحت و شفافیت صحبت کنند. ما هم در نوجوانی و جوانی خواستههایی داشتیم ولی نمیتوانستیم بیانشان کنیم. این نسل میخواهد و خواسته اش را به زبان میآورد. با انها نباید به صورت یک تهدید روبهرو شد بلکه باید این نسل را یک واقعیت و یک امر واقع محترم بدانیم و تحملشان را داشته باشیم. این تحمل نباید از روی اجبار باشد بلکه باید از روی تأمل، فکر و اندیشه باشد.
اگر انتخاب کنیم که باید با این نسل تأمل کرد، پس میتوانیم با آنها حرف بزنیم. نسل نو بسیاری از سدها را شکانده و پیش آمده است. شما از عبارت دین گریزی استفاده میکنید اما من میخواهم بگویم دین ستیزی میکنند. اما این دین ستیزی ناشی از آن نیست که معنویت را نمیخواهند، نوع گفتمان ما را قبول ندارند. جای یک فصل مشترک، باور و احترامی درونی بین این نسل و ماها خالی است. هدف یک بحث است و روش رسیدن به هدف بحث دیگری است. باید مشخص کنیم که میخواهیم با چه روشی با این نسل وارد گفتوگو شویم. بدون احترام و بدون باور نمیتوان با نسل نو وارد تأمل شد.
آیا شرایط ویژه ایران و وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور فاصله بین میانسالان و نسل جوان را تقویت میکند یا خیر؟ من تأثیرات اجتماعی را میبینم و انکار نمیکنم. زیرا اگر با روش مناسبی با این جوانان گفتوگو میشد بچه های خوبی هستند اما متأسفانه با تهدید، تحقیر و با تکرار "تو نمیفهمی" و "عقل تو نمیرسد" با آنها برخورد شده است. جوانان با چنین رفتاری فراری میشوند و حتی مقاومت میکنند یا پرخاشگر میشوند. به عنوان یک استاد وقتی وارد کلاس میشوم و از بالا به این بچهها نگاه میکنم نتیجهای نمیگیرم. زمانی اینکه استاد بیشتر از دانشجو بداند، یک واقعیت بود. اما امروز این بچهها با تلفنی که در دستشان دارند سر کلاس سرچ میکنند و چه بسا خطای استاد را کشف کنند. اگر نتوانیم با این نسل وارد گفتوگویی هم تراز بشویم، جواب نمیگیریم. باور کنید که این بچهها به اندازه ما و چه بسا در بخشهایی بیشتر از ما میدانند. در حوزه تصمیم گیر و در نگاه کلان، به نسل جوان اینطور نگاه نشده است. روش گفتوگو با جوانان جامعه در دانشگاهها در حوزه در مدارس بر این اساس نبود و در جذب جوانان موفق عمل نشده است. شاید به صورت مقطعی بتوان با زور جوانان را در چهارچوب دلخواه قرار داد، اما چنین شیوهای در دراز مدت شکست خورده است.
آیا در فاصله گرفتن نسل جوان از دین و به تعبیری دین گریزی و دین ستیزی، میتوان سهمی برای مدارس و تندروی برخی از مجموعه هات قائل شد یا نه؟ در نظام آموزشی که عدالت آموزشی در آن برقرار است میتوان سهمی برای این امور در نظر گرفت ولی در مدرسهای که عدالت آموزشی نداشته باشد معلم جایگاه ارزشی و مرجعیت ندارد زیرا معلم در چنین مدارسی درگیر مشکلات معیشتی است. مرجعیت از معلم و استاد دانشگاه گرفته شده و به سلبریتیها و کسانی سپرده شده که ماشین مدل بالا سوار میشوند و امکانات بهتری دارند. مدارس طبقاتی نمیتوانند آموزش مفیدی ارائه بدهند.
زیرا دانشآموزان در این مدارس دچار پارادوکس میشوند. تکلیف مدل حکمرانی آموزشی باید مشخص شود ما استراتژی آموزشی و مدل آموزشی نداریم. سند تحول و سند توسعه و سند فلان و... روی کاغذ نوشته شده و در اجرا نقشی ندارند. شرافت معیشت معلم تعیین میکند که دانشآموز از آموزش درست و کافی بهره مند شود یا خیر. مدرسه باید فضای مناسبی داشته باشد امروز باید امکانات آموزشی و ابزار و تکنولوژی کافی در مدارس وجود داشته باشد.
اینها حداقلها هستند تا در نهایت آموزش و تربیتی کافی ارائه شود. هزینه کرد در حوزه آموزش و پرورش، سرمایهگذاری است. ما مدارس مناسب که بتوانند الگو های مناسب ارائه کنند، نداریم. نقش مدرسه با وجود مدارس خوب قابل درک است.