در پی اظهار نظر نرجس سلیمانی درباره عملکرد زاکانی و انتقاد او از شهردار تهران روزنامه همشهری موضع گیری کرد. این روزنامه نوشت: عرف نیست رسانه مدیریت شهری در نقد عملکرد مدیران شهر بنویسد، اما در برخی موارد پای حق بزرگتری در میان است که سکوت در قبال آن اگرچه عرف است، خلاف شرع مسلم است. مگر ممکن است رسانهای وابسته به انقلاب و مردم باشد و در بزنگاهها سکوت کند؟ رسانهای که بهخاطر وابستگی تشکیلاتی یا سیاسی و اداری مقابل حق سکوت کند، در دنیا مقابل مردم و در قیامت باید به امام امت پاسخگو باشد.
سخن بر سر خطاهای مکرر در شورای شهر است. روز یکشنبه صحن شورای شهر شاهد حوادث تلخی بود، اما متأسفانه باید گفت این نخستینبار نیست. پیشبینی میکردیم با تذکر پدرانه و دلسوزانه رئیس شورای شهر یا تغییر شرایط سیاسی کشور و ضرورت همبستگی بیشتر بین نیرویهای انقلاب، اینقبیل رفتارها اصلاح و جبران شود، اما ماجرا بازهم به نحو دیگری رقم خورد.
سؤال این است که با کدامین حجت؟ با کدام حجت بعد از جشن مشارکت مردمی در انتخابات اینطور کام مردم را تلخ میکنیم؟ از این بالاتر هنوز چند صباحی از تذکر صریح و شفاف رهبر انقلاب درباره رعایت اخلاق و تقوا به مجلس شورای اسلامی نگذشته است؛ با کدامین حجت اعتنا نمیکنیم؟
وظیفه شورای شهر نظارت است، نقد است، گلایه است، تذکر و حسابرسی است. حق هم همین است. مردم نیز همین را انتظار دارند. اما نظارت با مچگیری فرق دارد، نقد با تخریب متفاوت است؛ تذکر، حرف گوشهدار و تندی و طعنه نیست، گلایه حرف غیرمنصفانه و خلافواقع نیست. این تفاوتها را نمیبینیم؟ اگرچه ایندست رفتارها منحصر به انگشتشمار و معدودی از نمایندههای محترم است، اما مردم این بداخلاقی را به کلیت شورای انقلابی منتسب میکنند.
اگر واقعا تفاوت نقد مشفقانه و تذکر دلسوزانه و گلایه مسئولانه با بداخلاقی و بیانصافی روشن نیست به اثر رفتارها توجه کنیم. ببینیم چرا ضدانقلاب اینقدر خوشحال میشود؟ ببینیم چرا سوت و کف میزند؟ چرا تشویق میکند؟ رفتار ما چه آوردهای برای دشمنان خبیث انقلاب داشته است؟
تنها برای نمونه، روز یکشنبه گفته شد طی ۳ سال گذشته مدیریت شهری هیچ دستاورد مهمی نداشته است؛ واقعا نداشته است؟ این نقد است؟ نظارت است؟ یا تکیهکردن به دروغ آشکار مجازی که از بیخ و بن تکذیب شده است و آنرا نشانه ضعف مدیریت شهری دانستن، اخلاق است؟ تقواست؟