فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ضمن هشدار نسبت به وضعیت صندوقهای بازنشستگی کشور با بیان اینکه اگر شیوه های فعلی اصلاح نشوند، چالش های بزرگتری در راهند، گفت: در نظام تصمیم گیری ما افرادی هستند که شخصا آدم های محترمی هستند اما صلاحیت تخصصی در زمینه اقتصاد توسعه ندارند. آنها با مافیای رسانهای شان از ضعف اندیشهای افراد کارشناس استفاده میکنند و میگویند ما را با کشورهای صنعتی مقایسه میکنند و میگویند آنها هم اصلاحات پارامتریک و افزایش سن بازنشستگی هم دارند. ولی نمیگویند نرخ مشارکت نیروی کار در آن کشورها بین 70 تا 80 درصد است.
به گزارش جماران، دکتر فرشاد مومنی که در نشست مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد و با عنوان «بررسی رویکردهای نظری و تجربی در استقرار نظام ارزیابی صندوق های بازنشستگی کشور» سخن میگفت، با تاکید بر فوریت حل بحران این صندوق ها، این بحرانها را ناشی از سیاستهایی مانند تعدیل ساختاری اقتصاد ایران و نگاه چرتکهای به این صندوقها دانست و از فساد و مدیران نالایق در این صندوقها انتقاد کرد.
دکتر فرشاد مومنی - استاد تمام اقتصاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه - با تاکید بر اینکه اگر قرار باشد در نحوه مواجهه نظام تصمیم گیری با مسئله صندوقها بازنگری بنیادی نشود و با همین شیوه های موجود وضعیت پیش رود، از این ناحیه نظام ملی در معرض چالشها و تهدیدهای خیلی جدی قرار خواهد گرفت.، خاطرنشان کرد: در این شرایط، چالشهایی که بسیار فراتر از آنچه که اکنون تصور میشود، پدیدار میشود.
او افزود: شاید یکی از منصفانه ترین و در عین حال بی طرفانه ترین مواجهه در چارچوب قرائت رسمی از بحران صندوق های بازنشستگی، گزارشی است که چند روز پیش در کادر بررسی بخش دوم لایحه بودجه سال 1403 توسط مرکز پژوهش های مجلس مطرح شد که نشان میدهد دغدغه محوری، وجه مالی مسئله است. من اسم این رویکرد را نگرش چرتکهای به مسائل اداره کشور گذاشته ام..
مومنی گفت: خلاصه این نگرش این است که میگویند به هر دلیلی با چشم انداز مالی بحرانی دچار شدهاند و در این چارچوب بر اساس لایحه بودجه سال 1403 به جز تأمین اجتماعی همه صندوقها دچار ورشکستگی تقریبا تمام عیار شدهاند و این ورشکستگی بار مالی اش بر اساس لایحه بودجه 1403 چیزی بالغ بر 453 هزار میلیارد تومان از منابع دولت را به خود اختصاص میدهد. میگویند این روند نمایانگر غرق شدن در باتلاق است. این رویکرد درستی نیست که بدون اینکه مسئله به صورت اصولی مورد فهم و حلوفصل قرار گیرد، مرتب سهم پوشش منابع مورد نیاز برای حل ورشکستگی صندوقها از کل بودجه دولت افزایش یابد.
او افزود: گفته میشود در سال 1396 کل منابعی که برای پوشش این ورشکستی صرف شده 11 درصد بودجه عمومی کشور بوده است و الان به 16 درصد رسیده است و این رقم یک رقم هیولایی است و بعد گفته میشود که هیچ چارهای هم برای آن ندارند و به سمت یک راهکار کوته نگرانه دیگر میروند که نامش را اصلاحات پارامتریک گذاشتهاند که در واقع بیان محترمانه نقض عهد حکومت نسبت به تعهداتش در مورد بازنشسته هاست. دولت طی سالها سهم خود از حقوق حقوق بگیران را گرفته و حالا به دلیل بی کفایتی و فساد و ندانم کاری با بحران روبهرو شدهاند و در برابر گرفتاری بازنشستهها نسبت به تورم و مشکلات اقتصادی فقط ابراز همدردی میکنند و میگویند تعهدی ندارند. از دل این سخنان استنتاج رها سازی مستمری بگیران میشود. این که اینها را به امان خدا رها کنند.
مومنی در ادامه گفت: بحث ما این است که میگوییم این طرز نگاه ادامه آن نگاه منحط تعدیل ساختاری است که کل سیستم را دچار بحران کرده است. این نگاه در نظام تدبیر ملی ما طی بالغ بر سه دهه گذشته همواره آزموده شده و همواره هم شکست خورده ولی چون عزیزان مایل یا قادر نیستند که سطح بحث را بالاتر ببرند و کانون اصلی ماجرا را شناسایی کنند، مسئله را ریشه یابی نمیکنند.
رئیس مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد با انتقاد از سخنان اخیر رئیسجمهور گفت: در شبکه های مجازی نطق قدیمی آقای رئیسجمهور فعلی را میبینیم که میخواهد به دولت قبلی طعنه بزند و خطاب به دولت قبل میگوید «شما کاری کردید که قیمت دلار به 5 هزار رسیده است» ولی الان وقتی قیمت دلار را میبیند، چه حالی میشود؟ گزارش بدهد که چه تحویل گرفته، چه وعده داده و کارنامه اش چیست؟
این استاد دانشگاه گفت: اهل خرد و دانایی، به ویژه کارشناسان شرافتمند علوم انسانی و اجتماعی باید به نظام تصمیم گیری های اساسی کشور بگویند که در برابر مسائلی مانند بحران صندوق های بازنشستگی آن نگاه که این بحران را ایجاد کرده، راهگشای حل مشکل نیست و باید بنیادی تر به مسئله نگاه کنند. فردریک لیست، اقتصاد دان آلمانی قرن هجدهم، در کتاب «نظام ملی اقتصاد سیاسی» این بحث را مطرح کرد که بازی با قیمت یا نظریه قیمت محوری اداره کشور یک نظام اندیشهای است که به تولید، کمتر از مصرف اهمیت میدهد و به چشم انداز بلند مدت نظام های ملی بی اعتناست و مسئله اساسی اش هم این است که میخواهد مسئله اقتصادی را مستقل از عناصر شکل دهنده به نظام حیات جمعی بررسی کند.
او ادامه داد: «فردریک لیست» میگوید این دیدگاه منحط است و در 1840 به رهبران وقت آلمان میگوید اگر شما تولید را کنار بگذارید و اولویت را به تحریک مصرف بدهید و ابزار یگانه سیاستی تان هم بازی با قیمت باشد، بدون تردید دست نشانده قدرتهایی میشوید که از سطح بالایی از بنیه تولیدی برخوردار هستند.
مومنی گفت: اندیشمندان توسعه میگویند رویکرد قیمت محور، تولید را متزلزل میکند و در مقابل برای یک حکومت توسعه گرا تولید باید در کادر نظام حیات جمعی دیده شود برای چنین حاکمیتی امنیت حقوق مالکیت و ثبات اقتصاد کلان و کیفیت نظام پاداش دهی در جهت فعالیت مولد است نه مفتخوارگی و فساد. در غیر این صورت، این طور نمیشود که قباحت فسادهای بزرگ را از بین ببرید و طوری شود که اگر در تبلیغات رسمی بگویند دزدی گرفتهاند که 100 میلیارد تومان دزدی کرده، مخاطبان احساس ترحم میکنند و بگویند بدبخت !می توانست خیلی بیشتر دزدی کند، اما به 100 میلیارد قانع بوده است!
رئیس مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد در ادامه افزود: ماجرا این است که هر چقدر که از نخستین موج انقلاب صنعتی تا به امروز میآییم، قابلیت خلق کالای تولید فناورانه، به طرز اعجاب آوری افزایش مییابد و در گامهای نخستین از دوره ربع پایانی قرن 18 به این سو تغییرات به صورت درصدی بود، بعد این تغییرات درصدی درشت تر شد و نام آن را تصاعد عددی گذاشتند و اکنون گفته میشود که قابلیت خلق کالای تولید فناورانه، خصلت نمایی پیدا کرده است. به طور خلاصه مسیری که طی شده، از تولید کارگاهی به تولید انبوه و سپس تولید ناب، قابلیت های غیرقابل تصوری را پدید آورده است، چون این طور است نظم تولید محور دائما خلق تقاضاهای جدید میکند و اگر غفلت کنید وابستگی ذلت آور به قدرت های بزرگ پیدا میکنید.
او در ادامه گفت: فکر میکردند میتوانند جلوی ویدیو و ماهواره را بگیرند اما الان اگر نتوانند گوشی تلفن همراه برای شهروندان یا لپ تاپ برای دانشجویان فراهم کنند، مشروعیت خود را از بیخ و بن از دست دادهاند و آنها که فکر میکنند از طریق خام فروشی نمیتوان کشور را اداره کرد، بدانند که از 200 سال پیش تاکنون دیگر نمیشود.
مومنی افزود: مهمترین مسئله کلیدی تولید فناورانه این است که نابرابریها را هم افزایش میدهد و برای این افزایش نابرابریها اگر مواجهه خردورزانهای مبتنی بر ارتقای بنیه تولیدی تدارک دیده نشود، هم درون کشور دائما بی ثباتی و بی مشروعیتی و هرجومرج را بازتولید میکند و هم در ارتباط با قدرتهای دیگر بحران امنیت ملی پدیدار میکند. در کتاب «اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری» تاکید کردهام که نظریه اداره اقتصاد ملی بر محور بازی با قیمت، بنا به مسائل خاص اقتصاد سیاسی بینالمللی و در چارچوب بحران بدهیها به عنوان زورگویی و باج خواهی به کشورهای در حال توسعه تحمیل شد. از جنبه اندیشهای این برنامه به اعتبار اینکه روی رویکرد قیمت محور استوار بوده طبیعتا نگرشش فرد محور و تحلیل هایش منحصرا در سطح خرد است.
مومنی در ادامه سخنان خود گفت: بر اساس نگرش سطح خرد نگاه به تولید و مصرف به صورت کاملا انتزاعی و مجزا از نظام حیات جمعی و مجزا از ملاحظات اقتصادی بینالمللی و بی اعتنا به تاریخ و فلسفه وجودی به نهادهای پشتیبانی کننده مثل تأمین اجتماعی و صندوق های بازنشستگی نگاه میکند. در چارچوب این نگاه کل ماجرا این است که شکافی بین منابع و مصارف وجود دارد و برای حل آن راه حل های مجزا از سایر مشکلات راهی پیدا کرد در حالی که بحران های ایجاد شده در واقع معلول است و ریشه در بحران های زاییده برنامه تعدیل ساختاری دارد.
این استاد دانشگاه گفت: مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی و در مقطع مجلس ششم، نتایج مطالعهای که انجام داده بود را به دولت و مجلس، تقدیم کرد. آن زمان نیمه دوم دهه هفتاد بود و در آن گزارش تاکید کردیم که که این بساطی که پس از جنگ به نام برنامه تعدیل ساختاری ایجاد شده کمر نظام ملی را خواهد شکست و یک روز چشم باز میکنید و میبینید که با بی شمار بحران روبهرو هستید و یکی از بحرانها مشکلات صندوق های بازنشستگی بود که اشاره کرده بودیم.
او با بیان این که «وقتی به نظام تأمین اجتماعی چرتکهای نگاه میکنید و میگویید پول نداریم پس تعهدات را رها کنیم بدیهی ترین دستاوردهای تمدن بشری را منکر میشوید» افزود: حقوقی که جامعه جهانی و منشور حقوق بشر با آن همه مرارتهایی که جامعه بشری متحمل شد و آن همه تجربههایی که به دست آورد و به نیروی کار تعلق گرفته را یکی یکی از بین میبرید.
مومنی با هشدار نسبت به پدیده حاکمیت زدایی از حکومت به دست حاکمان، گفت: این برآیند آن بلایی است که تعدیل ساختاری بر نظام تدبیر ملی آورد، از دریچه این موضوع شما ببینید که گزارش های رسمی که بنا به تعریف، محافظه کارانه ترین و خوشبینانه ترین برآوردها را میدهد میگوید 58 درصد نیروی کار شاغل در بخش صنعت ایران را غیر رسمیها تشکیل میدهند. با عنوان اصلاحات پارامتریک از جیب حقوق بگیران سرقت و جیب بری میکنند در حالی که طبق قرارداد هر ماه از حقوق او سهم بیمه برداشت میکنند. در حالی که طبق آموزه های دینی مومن باید به عهد خود وفادار باشد. نمیشود از کل ماجرای دینانت به زلف و ریش و آستین کار داشته باشیم و به تعهدات مصرح خودمان که مکتوب و قانونی هم هست پشت پا بزنیم این قابل قبول نیست. وقتی که قباحتها ریخته میشود همه باهم میریزند.
او افزود: وقتی در گزارش های رسمی میگویند، 58 درصد نیروی بازار کار در بخش غیر رسمی است یعنی هر قاعدهای بگذارید دو سوم نیروی کار را شامل نمیشود و اگر غیرت و شرافتی مبنا شود معلوم میشود که داده های مطالعاتی مستقلی وجود دارد که برآوردهایشان از اندازه واقعی بخش غیررسمی از 80 درصد هم بالاتر است، ببینید چه خبر است!
مومنی خاطرنشان کرد: دو سال پیش مرکز پژوهش های مجلس گزارشی منتشر کرد و در آن نوشته بود که با پدیده بی سابقه جدیدی روبهرو هستیم و آن هم غیر رسمی سازی نیروی کار به دست حکومت در شرکت های دولتی است. یعنی اگر روزی بازیگران و شاغل های بخش غیر رسمی در کارگاه های چند نفره غیررسمی استخدام میشدند، الان در شرکت های غول پیکر دولتی و شبه دولتی هم این کار را میکنند و تا آنجا که زورشان برسد از تعهداتی که ایران در چارچوب سازمان بینالمللی کار پذیرفته و در قانون کار کشور نسبت به کارگرانن داده، طفره میروند. عین این مسئله در بازار پول و سرمایه و نرخ ارز و بازار کالا هم هست.
او با بیان این که «برای یک حکومت چقدر قباحت دارد این عجزی که ابراز میکنند و میگویند دلمان نمیخواهد نرخ ارز بالا برود ولی بالا میرود، گفت: بر اساس گزارش بانک مرکزی در سی و چند سال اخیر بیش از 400 میلیارد دلار از منابع بین نسلی کشور را صرف این بازی زشت کردهاند و تبلیغ هم میکند که از افزایش قیمت ارز ناراحت هستند.
مومنی در ادامه گفت: مسئولان شرم نمیکنند و راحت میگویند که از افزایش نرخ ارز سود نمیبریم و نقشی در آن هم نداریم. چطور میشود؟ آیا تصادفی است که هر گاه کف گیر خزانه به ته دیگر میخورد دستی از غیب میآید و نرخ ارز را بالا میبرد! این چه حرفهایی است که میگویند.
او افزود: از این دریچه باید گفت که بحران صندوقها و بحران نظام تأمین اجتماعی ایران مانند اکثریت قریب به اتفاق بحران های موجود ریشه در برنامه تعدیل ساختاری به واسطه محور بودن شوک درمانی دارد. در مورد قیمت های کلیدی ما شاهد این هستیم که کانون اصلی خلق ارزش به جای اینکه به دنبال تولید فناورانه باشد و به جای این که با ایجاد یک نظام انگیزشی، دانایی و کارایی و بهره وری را بالا ببرد، انگیزه های خلافش را بالا برده است.
او گفت: ما می گوییم شما با شوک درمانی به غیرمولدها پاداش میدهید و مولدها را با انواع فشارها روبهرو میکنید. واقعا اگر این را بفهمند دیگر بعضی مقامات گرامی کشورمان به قباحت برخی حرفهایی که میزنند، پی خواهند برد. وزیری که مسئول امور تولید فناورانه کشور است با افتخار میگوید آنقدر خودرو وارد کردهایم که گلوگاه های گمرکی بند آمده است! و به این جمله افتخار هم میکند! یا احساس شرم ندارند وقتی که رسما به کارخانهها اعلام میکنند که خودشان به فکر تأمین برق و گاز مصرفی شان باشند احتمالا در آینده جاده سازی و پیاده روسازی را هم به عهده کارخانجات خواهند گذاشت! گویی قرار است به پیشاتاریخ برگردیم! به رسانههایی که نظرات واقعی کارشناسان را منتشر میکنند پیام میدهند و تهدید میکنند که باید مطالب بی کیفیت شان را منتشر کنند!
این استاد دانشگاه افزود: اگر ارادهای برای فهم واقعیتها وجود دارد من وزیر گرامی صنعت و معدن و تجارت را به مناظره دعوت میکنم تا کمک کنم که کانون های اصلی گرفتاری روشن شود. اگر او متولی امر تولید صنعتی است میتوانیم راجع به وضعیت نظام مالیات ستانی مناظره کنیم تا معلوم شود بخش اعظم تولید کننده های ما با این نظام مالیات ستانی انگیزه سرمایهگذاری بیشتر پیدا میکنند یا نه! حاضرم درباره نحوه تخصیص وام بانکی و یا هزینه دلارهای نفتی صحبت کنم. چه وزیر اقتصاد و چه وزیر صمت اگر فکر میکنند کارشان درست است آنها را دعوت به مناظره میکنم که معلوم شود آیا راهی جز تولید فناورانه برای کشور سراغ دارند، اگر راهی نیست که نیست چرا دلال پروری و رباخوار پروری و واردات چی پروری میشود.
او تاکید کرد: بیش از 5 سال است که میگوییم که گزارش های رسمی که منتشر شده حکایت از این دارد که به سوی یک روند قهقرایی به سمت فقر دائما رو به افزایش و عقب ماندگی دائما رو به افزایش حرکت میکنیم. شاخص های بهره وری کل عوامل تولید و روندها و شاخص پیچیدگی اقتصادی و رابطه مبادله، از ناتوانی فزاینده سیستمی برای مواجهه خردورزانه و موثر با مسئله فقر حکایت میکند.
مومنی گفت: مرکز آمار گزارشی منتشر کرده و میگوید از کل جمعیت فقیر ایران 89 درصد شان شاغلین سابق و لاحق هستند، این عدد تکان دهنده است! یعنی بیکار نیستند ولی شغلهایی دارند که از نظر بازدهی درآمدی، قادر به تکافوی حداقل نیازهای اساسی شان نیست. اگر شما از کلام پیامبر میفهمید که فقر از هر دری که وارد میشود ایمان از آن در خارج میشود، ماجرای تحمیل ایمان با زور را کنار بگذارید و ریشه های اصلی مسئله را بفهمید!
این استاد دانشگاه ادامه داد: اگر توسعه میخواهید جامعهای که 89 درصد فقرای سابق و لاحقش را شاغلها تشکیل دهند تا زمانی که در مسئله تولید بازنگری نشود نمیتواند مسئله فقر را حلوفصل کند. آنهایی که از این مناسبات نفع میبرند با تکیه بر مافیای رسانهای که از منافع آنها تغذیه و از آنها پشتیبانی میکنند مرتبا آدرس های غلط به نظام تصمیم گیری میدهند و می گویند هر کاری برای رفع بحران ناترازی صندوقها میتوانید انجام دهید ولی به ساختار کنونی دلال پرور و رباخوار پرور کار نداشته باشید و تولید را هم از گردونه حساسیت هایت حذف کنید!
مومنی به بحران های صندوق بازنشستگی اشاره کرد و گفت: در بحران صندوقها عوامل اصلی مثل نقش بی بدیل سقوط بنیه تولیدی کشور در شکل گیری بحران صندوقها و یا نقش بی همتای شوک درمانی در آشوبناک ساختن و رباخوار پرور کردن نظم اقتصادی کشور و فسادزا و نابرابر کردن آن را نادیده میگیرند و بعد آدرس های غلط میدهند و میگویند که مسئله با اصلاحات پارامتریک درست خواهد شد و تجربه کشورهای پیشرفته را به رخ ما میکشند! اگر شرافت کارشناسی مبنای گفتوگو باشد حتما میدانید که قدرت تولید سرانه ما چه فاصله وحشتناکی با آن کشورهایی دارد که ما را با آنها مقایسه میکنید. ماجرا این است که ارزشی نمیتوانید خلق کنید که بعدا سهمی عادلانه تقسیم کنید.
او گفت: در نظام تصمیم گیری ما افرادی هستند که شخصا آدم های محترمی هستند اما صلاحیت تخصصی در زمینه اقتصاد توسعه ندارند. آنها با مافیای رسانهای شان از ضعف اندیشهای افراد کارشناس استفاده میکنند و میگویند ما را با کشورهای صنعتی مقایسه میکنند و میگویند آنها هم اصلاحات پارامتریک و افزایش سن بازنشستگی هم دارند. ولی نمیگویند نرخ مشارکت نیروی کار در آن کشورها بین 70 تا 80 درصد است. آقایان در چارچوب برنامه تعدیل ساختاری، نظم اقتصادی را درست کردهاند که دو، سوم نیروی کار غیر رسمی است و نرخ مشارکت در ایران بین 38 تا 44 درصد است. مرکز آمار هفته قبل گزارشی داد و میگوید چیزی حدود 70 درصد زنان دانش آموخته دانشگاهی ایران بیکار هستند! این را هم در مقایسه باید گفت.
مومنی با انتقاد از آمارهای رسمی بیکاری گفت: آمار دادهاند و میگویند نرخ بیکاری در این کشور هفت درصد است در حالی که دکتر طایی محاسباتی انجام داده و نشان داده است که این نرخ در ایران 8.5 درصد است. ضمن این که دو، سوم جمعیت در حال فعالیت نقشی در تولید ندارند و گزارش خودشان هم میگوید کارخانه های ما با 41 درصد ظرفیت کار میکنند و دو سوم ظرفیت تولیدشان بلا استفاده است. بعد همان میزان اندک تولیدی که میکنند طبق گزارشها در انبارها مانده و فروش نرفته است. چون اکثریت جمعیت فقیر شدهاند.
او ادامه داد: گزارش های رسمی میگوید حدود 30 درصد جمعیت ما به کلی زیر خط فقر است و 40 درصد هم در آستانه فرو افتادن به خط فقر است پس ما اینجا با بحران تقاضای موثر هم روبهرو هستیم، چرا ؟چون راه حلها مبتنی بر استثمار نیروی کار است. پیشنهاد میدهم وزیر محترم شرافتمندانه مطالعههایی که در وزارت کار راجع به معادل دلاری قدرت خرید حداقل دستمزد انجام شده است را منتشر کند تا ببینید چقدر ماجرا شرم آور است و با نیروی کار چطور رفتار میشود.
این استاد دانشگاه با انتقاد از تورم زا دانستن افزایش دستمزد توسط برخی، گفت: بلوا راه میاندازند که افزایش نرخ بهره وام بانکی که سهمش در قیمت تمام شده محصولات برای برخی کارخانه های کلیدی ما حدود 30 درصد است در تورم تأثیر ندارد، اما افزایش دستمزد نیروی کار تورم ایجاد میکند! مدیران با شرفی از بنگاه های صنعتی با من تماس گرفتهاند و میگویند از کارگران خجالت میکشیم چون اگر دستمزد آنها را زیاد کنیم ما را با دهها مانع قانونی و رسمی روبهرو میکنند!
این اقتصاددادن اضافه کرد: چند ماه پیش مرکز پژوهش های مجلس گزارشی منتشر کرده که در آن میگوید نرخ بیکاری که در اعلام میشود برای فهم واقعیت هیچ خاصیتی ندارد چرا که در آن 11 ایراد ساختاری وجود دارد و بخش های بزرگی از واقعیت بیکاری در ایران را نمیتواند نشان دهد اما به این گزارش توجهی نمیشود فقط این طور لذت میبرند که بگویند ما نرخ بیکاری را هفت درصد کرده ایم! این شرم آور است و هیچ نسبتی با واقعیت ندارد.
این شیوه اداره امور در اقتصاد ایران شده است که وقتی سازمان های بینالمللی گستره و عمق فساد را در کشور برملا میکنند. میگویند اینها بوق های استکباری هستند. اما سازمان بینالمللی کار خود گزارش منتشر کرده و میگوید بر حسب سطوح مختلف توسعه ما باید 11 شیوه متفاوت برای اندازه گیری بیکاری داشته باشیم یکی از آن شیوهها این است که با اقتضائات عصر دانایی مطابق باشد. اگر در طول یک هفته قبل منتهی آمارگیری مثلا یک ساعت یا دو ساعت کار کرده باشد ما آن را شاغل محسوب میکنیم. حال آن عزیزان که تا دیروز سازمان بینالمللی را بوق استکبار میخواندند این را مبنای سنجش نرخ بیکاری در ایران قرار دادهاند، در حالی که سازمان بینالمللی منظورش کار در عصر دانایی و تولید ناب است و به ما ربطی ندارد که هنوز از تولید کارگاهی هم عبور نکردهایم و 90 درصد نیروی کار شاغل مان در بنگاه های 10 نفره و کمتر کار میکنند. این طور آمار دادنها برای ادا در آوردن خوب است ولی انسان با شرف مسئول وقتی میبیند که فقر و فلاکت در این مملکت این قدر کرامت انسانها را مخدوش میکند چطور تن میدهد به این اداها؟
او افزود: مثلا بیمه های ما را مقایسه میکنند، اما به تفاوت پوشش و خدمات بیمه ما و آنها کار ندارند. درست مثل شوک درمانی که در همان نظریه قیمت میگوید برای یک اصلاح تعادل بخش، 100 کار باید انجام شود و اقدام آخر بازی با قیمت است. اما در چارچوب شوک درمانی به سبک بازارگراهای ایرانی آن 99 کار حذف شده و حرف آخر را اول میزنند و کل ماجرا را به بازی با قیمت منحصر و صورت مسئله را پاک میکنند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: در مورد افزایش سن بازنشستگی به شکل درست گفته میشود 47 تمهید نهادی را باید انجام دهید تا نوبت به تغییر سن بازنشستگی به عنوان اصلاح پارامتریک برسد. اما در ایران همه آنها حذف میشود چون آنها به حقوق انسانی و شرافت و کرامت انسانها و توسعه اهمیت میدهند و این جا چنین چیزی نیست.از این زاویه وقتی نگاه میکنید میبینید در گزارشها یک تیتر خیلی بی روح میگذارند که "سهم سرمایهگذاریها صندوقها در پوشش هزینه هایشان ناچیز است" اما لازم آن را به اصطلاح به فارسی دوبله کنند تا آن مقام با شرف بفهمد که اینها بازدهی مناسب برای سرمایه ندارند چون صندلی های مدیریتی در هیئت مدیره های این شرکتها به افرادی داده شده که کمتر صاحب صلاحیت تخصصی هستند وقتی مغز یک دستگاه از کار میافتد آن دستگاه بازدهی نمیتواند داشته باشد.
رئیس مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد گفت: همان طور که با شوک درمانی رانت های مفت خوارگی برای یک گروه اندک فراهم میکنید، بابت پرداخت سهم دولت به این صندوقها شرکتها را هم به این صندوقها میدهید. این کار این سر تا پا تناقض است. یک روز میگویند شرکت داری را جمع کنید، بعد شرکتها را به جاهایی میدهند که صلاحیتی در اداره آن شرکتها ندارند و صندلی های مدیریتی رانتی برای برخی فراهم میکنند. به همین دلیل در دوره احمدی نژاد و روحانی و دولت اول رئیسی میبینیم که بارها روسای سازمان های تأمین اجتماعی تغویض شدند. معلوم است که ماجرای توزیع این پستها چه وضعیتی پیدا میکند. همین است که ناکارآمدی و فساد ایجاد میکند.
مومنی تاکید کرد: باید مراقب باشیم که در نتیجه تمام آن بحرانهایی که در چارچوب کاهش نسبت پشتیبانی و تحولات جمعیتی و عدم واکنش مناسب به آنها، وضعیت نامناسب سرمایهگذاریها و به ویژه تحمیل قوانین و مقررات به غایت بی کیفیت و فسادزا که این صندوقها را احاطه کرده ،صندوقها به این روز افتادهاند. اینها معلول مناسبات رانتی است که از دل شوک درمانی و آزادسازیها و خصوصی سازی های نسنجیده و فسادزای بحران آفرین پدید آمده است.
او افزود: شوک درمانی دو فشار کمرشکن به صندوقها وارد میکند، و منشاء تورم و بیکاری میشود. این دو مثل دو تیغه قیچی، بنیان این صندوقها را نابود میکنند. اما به جای مقابله با این دو تیغه قیچی فشار میگذارید که دستمزد پرداختی به بازنشستهها کمتر شود! این مسیری است که ما را به جایی نمیرساند. نظام تصمیم گیری های اساسی ما باید هر چه زودتر متوجه این قضیه شود تا زودتر جلوی گسترش و تعمیق خسارتها گرفته شود و در این صورت میتوان امیدوار بود که در دولت و مجلس کارشناسان میهن دوست و با شرافت و پاکدامن با کمک رسانهها کانون اصلی گرفتاری مان در زمینه صندوقها شناسایی و حل شود. والا راه حلهایی که در چارچوب اصلاحات پارامتریک و اصلاح سن بازنشستگی مطرح میشود حکم پیشروی در باتلاق را دارد.
منبع: جماران