کد خبر : 612327 تاریخ : ۱۴۰۳/۲/۴ - 18:09
رشد آگاهی با دموکراسی | عبدالحسین فرزاد - نویسنده و استاد دانشگاه متفکران ایرانی هنگامی به دموکراسی اندیشیدند که دیر شده بود. به همین دلیل کودک دموکراسی بالغ نشده است. نمی‌دانیم با آن چه کنیم.

گروهی با آنکه دموکراسی را جدا از جمهوری نمی‌دانند وآن را ذات آن می‌پندارند، اما نمی‌پسندند که این واژه دست وپاگیر، مزاحم عادت دیرینه‌شان یعنی استبداد رأی باشد. آیا رجال سیاسی وکارگزاران تافته‌ای جدابافته اند؟ که چون به مقامی می‌رسند، کارنامه‌شان قابل قبول نیست. ازمدیر مدرسه گرفته تا وزیر و وکیل و...وقتی از قدرت کنار می‌روند پشت سرشان مسائلی منفی گفته می‌شود.
كتاب پرونده‌های آلوده كه در دهه 1960 منتشر شد، از ترورهای دولتی فرانسه، پرده برداشته است. دولت فرانسه هموطنان مخالف دولت را می‌ربود و می‌كشت، بی آنكه جسدی به دست آید. درآمریكا هنوز همه سازمان‌ها و اداراتی كه وابسته به CIA هستند وقتی که لو می‌روند، اعضای آن سازمان‌ها، ازسوی خود دولت کشته می‌شوند.
قدرت در همه جا، همواره مصیبت بار است و نمی‌توان آن را به چالش کشید.
محمدرضاشاه پهلوی، درتعریف سلطنت (سخن جرج پنجم) را می‌گفت كه: «سلطنت موهبتی الهی است كه ازسوی ملت به شخص شاه واگذار می‌شود.» من براین باورم كه ترس، عاملی است كه مردم را وا می‌دارد تا سلاطین را باور کنند.
دركتاب چهارمقاله، نظامی عروضی سمرقندی نویسنده‌ی كتاب، كاتب را دعوت می‌كند تا هرچه شاه می‌گوید او تأیید‌كند. حتی اگر دردل روز، شاه می‌گوید شب است، او باید در آسمان، ستاره پروین را نشان دهد. تردیدی نیست كه عامل ترس، مردم را وامی دارد تا حاضر شوند به شعور وادراك خود توهین كنند.
علت نابود كردن عرفای بزرگ ایران همچون حلاج و سهروردی و عین القضات این بود كه آن‌ها بر عنصر ترس از سلاطین غلبه كرده بودند و اندیشه‌های عرفانی آنان، مردم را در برابر ستم مستبدان، دلیر می‌كرد.
تردیدی نیست كه عرفان چون ازسوی چنین اندیشمندانی مطرح می‌شد، ابعاد سیاسی و اجتماعی آن در مد نظر بود. ما در شعر حافظ مبارزه با سالوس و ریا را به خوبی می‌بینیم.
ازجوردانو برونو كشیش عالیقدر و فیلسوف بزرگ ایتالیا كه به جهت نقد از كلیسا، به فتوای دادگاه انگزیسیون، سوزانده شد، گرفته تا نسیمی شاعر ایرانی (كه زنده زنده پوست تنش را كندند) وهزاران انسان آگاه که، درقرن بیستم، پیشاپیش مرگ می‌تاختند، عاملی كه سلاطین را نگران و مضطرب می‌کند، آگاهی مردم و غلبه آنان برترس عَرَضی و ساختگی است.
حكیم ابوالقاسم فردوسی تنها راه غلبه بر ترس را دانایی می‌داند:
توانا بود هركه دانا بود زدانش دل پیر برنا بود
این توانایی با دانش تجربی آغاز می‌شود. دانش تجربی به آگاهی انسان می‌انجامد. محصول آگاهی صداقت در گفتار و كردار است. نتیجه صداقت، درك زمانه و قدرت و توان در موقعیت شناسی و به كارگیری برنامه‌ریزی علمی است. این مجموعه، عنصر شجاعت را در انسان متبلور می‌سازند.
چنین حركتی كه از دانش تجربی آغاز می‌شود می‌تواند به شجاعت علمی بینجامد، دانش اندوزی و خردورزی، یكی از فرایض دینی هم است.
چنین گفت پیغمبر راستگوی
زگهواره تاگور دانش بجوی
در چنین شرایطی جایی برای پوپولیسم باقی نمی‌ماند. سلاطین به مردم با دید رعیت نگاه می‌كنند. به قول یكی از شاهان قاجار كه می‌‌گفت: رعیت غلط می‌كند درس بخواند! رعیت را چه به كارمُلك و سیاست! هركس زبان درازی كرد بدهید در میدان بازار فلك كنند این پدرسوخته‌های نمك نشناس را!..