به نظر شما میزان مشارکت 41 درصدی حامل چه پیامی است و چرا 36 میلیون واجد شرایط در انتخابات شرکت نکردند؟ ابتدا باید چند موضوع را از یکدیگر تفکیک کرد. آمار 41 درصدی که از سوی مسئولان وزارت کشور اعلام میشود حاوی ابهامات و پرسشهای قابل توجه است که شورای نگهبان به عنوان نهاد ناظر باید ابعاد آن را روشن کند و پاسخ بدهد. آماری که اعلام میشود به نظر میرسد با برخی آمارها از سوی مرکز ثبت احوال همخوانی ندارد. برخی از حوزههای رأی گیری در سراسر کشور میزان واجدین شرایط را نسبت به دوره قبل رأی گیری 25 تا 30 درصد کمتر اعلام کردهاند. به همین دلیل میتوان گفت اگر آمار واجدین شرایط دقیقتر اعلام شود شاید میزان مشارکت با احتساب آرای باطله کاهش یابد. به همین دلیل نیاز است که یک بررسی دقیق آماری توسط کارشناسان بی طرف صورت گیرد زیرا اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم قبل از هر چیزی باید مشکل را شناسایی کنیم و درد را بشناسیم تا بتوانیم برای درمان آن راه حلی پیدا کنیم. نکته بعدی که فقط مربوط به این انتخابات نمیشود میزان کاهش مشارکت در انتخابات از انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 و مجلس سال 98 است. در سه انتخابات اخیر با یک پدیده جدید روبهرو هستیم که کاهش مشارکت افراد واجد شرایط است نسبت به دورههای قبل را نشان میدهد. از سوی دیگر ارای باطله به عنوان یک رأی اعتراضی است. تا پیش از انتخابات مجلس در سال 98 رأی باطله آنچنان مورد توجه نبود اما در این سه دوره حضور خودش را نشان داده است. به گونهای که در انتخابات ریاست جمهوری 1400 بعد از فرد منتخب رأی باطله 13 درصد شد و به مقام دوم رسید.
به نظر شما معنی رأی باطله چیست؟ این افراد چه پیامی را میخواستند به حاکمیت بدهند؟ به نظر بنده برای ارزیابی آرای باطله باید کار پژوهشی صورت گیرد. به جای اینکه صندوقها و آرای آنها امحاء شود باید فرصتی برای کارشناسان و پژوهشگران فراهم گردد تا با اعداد و ارقام موجود بتوانند به ثبت دادهها و اطلاعات بپردازند. احتمالاً چیزی که ما دریافت میکنیم از آرای باطله مشارکت افرادی است که بنا به هر دلیلی ساختار رأی و انتخابات را قبول ندارند.. فلذا نسبت به این ساختار با رأی باطله اعتراض خود را اعلام میکنند. شاخص انتخابات 11 اسفند رأی سفید بوده است. که حکایت از آن دارد که هیچکدام از افرادی که توسط نهادهای نظارتی تأیید صلاحیت و معرفی شدند، توسط شرکت کنندگان صاحب صلاحیت دانسته نشدند و به آنها رأی ندادند اما این جماعت با اصل پدیده انتخابات همراه هستند. نگاه دیگری هم وجود دارد آنهم کسانی هستند که فکر میکنند اگر در انتخابات شرکت نکنند ممکن است به جایگاه شغلی و تحصیلی آنها لطمه وارد شود. این طبقه از جامعه حضور در انتخابات را برای خود یک چتر ایمنی تعریف کرده است. اما به دلیل اینکه افراد تأیید صلاحیت شده را نمیشناسند و به روند تأیید صلاحیتها اعتراض دارند با رأی سفید خود این اعتراض را اعلام میکنند. نکته سومی هم وجود دارد. افرادی هستند که با حضور در پای صندوق نام افراد مطلوب خود را در تعرفه رأی مینویسند که آرای این افراد هم جزو آرای باطله محسوب میشود. به طور مثال در حوزه انتخابیه مرودشت، ارسنجان و پاسارگاد رشیدی کوچی نماینده فعلی که رد صلاحیت شد بیشترین میزان آرا را کسب کرد. این یعنی مردم به شورای نگهبان اعلام میکنند نماینده من کسی است که شما به آن اجازه انتخاب شدن ندادید. برخی هم آرمان گرایانه برخورد میکنند و نام امام زمان و یا شهدای کربلا را مینویسند برخی هم سعی میکنند با انتخابات شوخی کنند و نام افرادی مانند خوانندگان و هنر پیشهها را مینویسند که غیر سیاسی هستند زیرا میخواهند ضمن اعتراض از کنار انتخابات عبور کنند. متأسفانه در سه انتخابات اخیر این رویکرد مورد بی توجهی قرار گرفته است اما نادیده گرفتن این مجموعه کار خوبی نیست و لازم است نظام سیاسی نسبت به پدیده آرای باطله، آرای سفید و آرای اعتراضی توجه و صدای اعتراض شنیده و به آن پاسخ مناسب بدهد.