باوجوداینکه یکبار اعلام کرده بودید به رد صلاحیتتان اعتراض نخواهید کرد، ولی برخلاف تصمیمتان عمل کردید و برای گرفتن مجوز حضور در انتخابات تلاش کردید. چرا وارد صحنه شدید و به رقابت ادامه دادید؟ متوجه شدم اگر اعتراض نکنم به این معنا خواهد بود که دلیل رد صلاحیت امرا قبول دارم، این یعنی حرف آنها درباره من درست است. به همین دلیل اعتراض کردم. معتقدم مردم خود باید نمایندهشان را انتخاب کنند. اگر رهبری مداخله نمیکردند، تأیید نمیشدم. حق را باید گرفت با قهر کردن، دیگری میآید و جای ما را میگیرد. باید درصحنه باقی بمانیم و در چهارچوب قانون حقوقمان را پیگیری کنیم. ساختارشکنی به این گروه بهانه میدهد تا رقیب را حذف کنند. در کشور خودی و ناخودی درست کردهاند. با این نگاه مملکت درست نمیشود. در داخل ناخودیها را کنار گذاشتهایم و بیرون از کشور هم با دنیا دعوا میکنیم. با این وضعیت پیشرفت غیرممکن است و اگر بخواهیم کشور را به همین صورت اداره کنیم به بر مردم فشار وارد میشود. من اعتراف میکنم که بین جراحان، پزشکانی حاذقتر از من وجود دارد. نمیتوانم بگویم فقط من باید درصحنه باشم، در هیچ عرصهای نباید گفت فقط من. در این مملکت آدمهایی داریم که شاید دین ما را هم قبول نداشته باشند ولی ممکن است متخصص باشند و از ما بهتر عمل کنند. اگر میخواهیم کشور آباد شود باید از آنها هم کمک بگیریم. زمانی ما در دانشگاه با تودهایها و کسانی که میگفتند اصلاً خدایی وجود ندارد بحث میکردیم. آنها حرفشان را میزدند و ما هم دلیلمان را میآوردیم و با دلیل به آنها غلبه میکردیم. چه کسی گفته همه باید مثل ما فکر کنند؟! رهبری گفته در دانشگاهها کرسی آزاداندیشی برپا کنید. یکی از این کرسیها را نشان من بدهید؟! ماقبل از انقلاب با چپها بحث میکردیم و کسی کاری به کار ما نداشت وقتی از منطق کم میآوردند، تماشاچیها آنها را هو میکردند. اجازه حرف زدن داشتیم، امروز اجازه حرف زدن نمیدهند، دانشجو هم نمیتواند حرف بزند. تجربه تعامل ندارند و تا حرف میزنند کار به دعوا و فحاشی میکشد.
به کرسیهای آزاداندیشی اشاره کردید امروز همگروهی میتوانند آزادانه صحبت کنند، ولی بخش بزرگی از جامعه صدا ندارد. آیا خودتان را صدای مردم میدانید؟ خدا در قران میفرماید: برای داشتن وسعت دید در جهان بگردید و ببینید. ما هم ضربالمثلی داریم که میگوید کسی زیاد میداند که زیاد گشته است. کسی که ذهن و نگاهش بسته باشد چه چیزی میداند؟! کسی که سیستمها را ندیده و نشناخته و مدیریت و توسعه را نمیفهمد چگونه عملکرد مثبتی خواهد داشت؟! نباید با این آدمها دعوا کرد باید آنها را آموزش داد. با دعوای جناحی مشکلی حل نمیشود. حذف راهحل اداره کشور نیست. این طیف در دولت قبل علناً در رسانهها میگفتند مگر میشود مرغ 25 هزار تومان باشد؟! مگر مرغ به برجام ربط دارد؟! امروز مرغ به 120 هزار تومان رسیده است، حالا بگویید ببینیم آیا قیمت مرغ با برجام ربط دارد یا نه؟! وقتی آقای روحانی به بندرعباس رفته بود امامجمعه شهر در اعتراض به ایشان گفت: قیمت گوشت 100 هزار تومان شده است! امروز همان گوشت شده 600 تا 700 هزار تومان! چرا امروز دیگر صدای آن معترضان به دولت روحانی بلند نمیشود؟! به خاطر مرغ 20 هزارتومانی سال 96 در مشهد اعتراض به راه انداختند، امروز که قیمت مرغ از 100 هزار تومان گذشته صدایی از همان گروه بلند نمیشود. با حذف رقبا نمیشود کشور را اداره کرد.
این گروه به خالصسازی عقیده دارند و با حذف شخصیتها دامنه نفوذ خود را در سیستم سیاسی و تصمیم گیر کشور گسترش میدهند. بااینوجود برای بهتر شدن وضعیت کشور چه باید کرد؟ آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا. ما خودمان داریم خودمان را حذف میکنیم. به خدا ماها در دانشگاهها انقلاب کردیم. جبههها را ماها مدیریت کردیم. جریان پاکسازی و بازسازی و مدیریتها را در دست داشتیم و کار میکردیم. بسیجی واقعی ماها بودیم. بسیجی شدیم و از پست، پول و موقعیتمان گذشتیم که برای کشور و مردم کارکنیم. امروز بسیجی میشوند که پست و موقعیت بگیرند. اگر امروز به من بگویند از دوران جبهه رفتنت یک برگ کاغذ نشانمان بده چیزی ندارم چون نرفته بودم که کاغذ بگیرم و بعد پستی به من بدهند. ما به خاطر اعتقاداتمان انقلاب کردیم و جنگیدیم امروز با پوسته اعتقادات ما برای خودشان امتیاز میگیرند. با پول جیب خودمان ماشین میگرفتیم و از جهاد دارو تحویل میگرفتیم و به مناطق محروم میرفتیم و مریض میدیدم. لشگر عاشورا پزشک و امدادگر نداشت تمام نیروهایش از ماها بود. 3 ماشین با 120 دانشجو را پر کردیم و رفتیم تا از مملکت دفاع کنیم. انقدر زیاد بودیم که برای ما جا نداشتند و دو ماشین را پس فرستادند. پشتیبان عملیات اضطراری لشگر عاشورا بودیم. اکیپهای اورژانس بودیم و پشت خط مقدم قرار داشتیم. درسمان را دیرتر از بقیه تمام کردیم، نه آسایش دیدیم نه کنار خانواده بودیم. آن دوره گذشت و امروز گروهی دستبهدست هم دادهاند تا خدمت گذاران انقلاب را از صحنه بیرون کنند و تمام قدرت را در اختیار بگیرند. این وضعیت مردم را بیدین میکند. باید دستبهدست هم بدهیم و نگذاریم تا تمامیتخواهها کشور را در دست نگیرند باید مطابق با قانون اجازه بگیریم و همه در میدان باشیم. کشور متعلق به یک گروه نیست. در سال 1375 در بازاری که سیمان و تیرآهن، سهمیهای و نایاب بود در عرض شش ماه 635 خانه بهداشت در مناطق مختلف استان آذربایجان شرقی ساختیم. حوالههایمان را به جهاد میدادیم که ذخیره تیرآهن داشت. بنبست نداشتیم یکراهی برای خودمان باز میکردیم. جراح قلب بودم اما بدون اطلاع با ماشین خودم میرفتم پایکار، بچههایم را با خودم میبردم. پسرهای من هم لابهلای کارگرها بالای کوه فعلهگی میکردند. درنتیجه تمام مدیران و کارمندان های من هم آستینهایشان را بالا زدند. نه شعار دادیم و نه کسی را تخریب کردیم، سرمان را پایین انداخته بودیم کار میکردیم. نتیجه این شد سازمان بهداشت جهانی برای بازدید از این حرکت انقلابی آمد. دبیر کل بهداشت جهانی برای بازدید به تبریز آمد و کارهای ما را الگو کردند. نگاهمان این بود که انقلاب کردهایم که به محرومیت و بیچارگی مردم برسیم. انقلاب کردهایم عدالت ایجاد کنیم. انقلاب کردهایم در خدمت مردم باشیم. تمام ذهنیت و نیت ما این بود که متمایز از گذشته باشیم. وقتی در تبریز رئیس دانشگاه شدم بهجای نشستن پشت میز و پز آن موقعیت را دادن، و بهجای تعیین منشی و نگهبان و دربان، کارم را در دهات شروع کردم. این روند جواب داد کارها خوب پیش میرفت و در مسیر توسعه خدماترسانی بودیم. خدمت مسری بود و استانهای دیگر این الگو را گرفتند و شبکه بهداشت و آن زمان درمان کارهای بزرگی کرد. اینهایی که امروز ادعا میکنند بسیجی و جهادی هستند، چهکاری کردهاند؟! من به دنبال آن تحول در دولت اول آقای خاتمی معاون سلامت وزارت شدم. جزو آنها نبودم اما به اصلاحطلبی باور داشتم. شش ماه بعد به وزارت معرفی شدم و وزیر شدم. امروز مدیران ما فکر میکنند اگر بیمارستان بسازند و دستگاهام آر آی و اسکن وارد کنند کار بزرگی کردهاند! ما به دنبال عدالت برای همه بودیم. انقلابی انقلابی که میگویند یعنی خدمتگزار. من انقلابی گری جدید را که فقط شعار و تخریب و حذف دیگران است نمیفهمم. اگر انقلابی هستید کار زیاد است آستین بالا بزنید و خدمت را از یک منطقه محروم شروع کنید. با پشت میز نشینی و تخریب اینوآن نمیشود ادعای انقلابی گری کرد.