برخی روایت کردهاند که «العلم هو حجاب الاکبر» و در ادبیات آمده است که: «دانش در دست نااهلان مانند تیغ در دست زنگی مست است». بر این مبنا بود که فقها در گذشته، فروختن قرآن به نامسلمانان را حرام میدانستند تا نکند دشمنان دین در عمدهترین منبع اسلام آموزش ببینند و پژوهش کنند. از برخی آیات قرآن نیز میتوان دریافت که یهودیان مدینه، تورات و سایر منابع مدون دین یهود را از دسترس غیر دور نگه میداشتند. یعنی این چنین، اطلاق ارزش دانش و علم دچار تردید میشود. به نظر میرسد که دراین مبحث، دانش و علم بیشتر به معنای معرفت (knowledge) و دانستن به معنای عام کلمه است و با مفهوم علم به معنای science تفاوت دارد. نمونه دیگر، انتظار میرود که راستگویی ارزش مطلق داشته باشد و نیز دروغ، ضد ارزش مطلق. در یادم هست که در دوران جنگ، از مرحوم سید محمد حسین فضل الله، مرجع دینی لبنان، مقالهای در مورد جنگ در یکی از نشریات ایران منتشر و در آن ذکر شد که اگر راستگویی در جنگ موجب صدمه و زیان باشد، راست نگفتن صلاح عقل و دین است. همچنین در ادبیات آمده است که دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز. این چنین ارزش مطلق راستگویی دچار خدشه میشود. در مورد ارزش ذاتی و ارزش ابزاری نیز مناقشه هست. برای نمونه، رابطهی جنسی در زندگی زناشویی، از دو منظر مسیحیت کاتولیک و اسلام دو ارزش گذاری متفاوت دارد. از منظر مسیحیت رسمی کاتولیک، رابطهی جنسی برای تولید مثل ارزش ابزاری دارد و رابطه جنسی برای لذت، ناپسند، یعنی ضدارزش است. یعنی یک کاتولیک مؤمن اگر چنین رابطهی جنسی میداشت، کما بیش دچار احساس گناه میشد. در نقطهی مقابل، در منابع منتشره اسلامی، رابطهی جنسی در زندگی زناشویی به خودی خود (فی ذاته) ارزشمند و حتی در یک بازهی زمانی واجب است، خواه برای تولید مثل باشد یا نباشد. به روشنی، تفاوت نظر در مورد ارزشهای مطلق و نسبی و ارزشهای ذاتی و ابزاری دیده شد. (از نظر منطقی، برای نقض عمومیت یک گزاره، ارائه یک استثناء کفایت میکرد. در این بحث چنین شد.) در این نوع پژوهش، مجموعهای از دانشمندان در برابر یافتهها یا مدعیات جدیدی که پنداشتههای پیشین علمی را ابطال میکند به جانبداری و دفاع میپردازند. این نوع از جانبداری، در جهان علم پذیرفته است. در واقع، نوعی جرح (: ایراد خدشه بر فرضیه یا نظریهی پیشین توسط مخالفان) و تعدیل (: رفع خدشه توسط دانشمندان باورمند به فرضیه یا نظریهی پیشین) است. توماس کوهن در کتاب ساختارهای انقلابهای علمی (پرفروشترین کتاب دانشگاهی در تاریخ علم گفته شده است)، دفاع دانشمندان از نظریههای پیشین را به عنوان بخشی از پاردایم موجود، معمول، مرسوم و موجه میداند (Kuhn, 1970). به اجمال، پارادیم مجموعه از نظریهها، فرضیهها، روشهای پژوهشی و پندارهای پذیرفته در یک زمینه علمی است. در واقع، دانشمندان با دفاع بر مبنای پاردایم پذیرفتهی خود از کیان اندیشهی علمی خود دفاع میکنند. به عبارت گذشتگان، این دعوای طلبگی است. البته این رویارویی نیز دارای قواعدی است. در این دعوا واقع نمایی، یک اصل پذیرفته توسط طرفهای دعوا است. به عبارت دیگر، دروغ در پژوهش جانبدارانه علمی به هیچ وجه پذیرفته نیست. دروغ علمی، همان ناواقع را واقع علمی یا واقع را ناواقع علمی خواندن است. دروغ علمی در هر بخش از فرآیند و فرآوردههای علمی ممکن است رخ دهد؛ از آن جمله است: - فروپوشاندن، دست بردن و ساختن یا جعل دادهها، اطلاعات و مستندات، - برگرفتن عامدانه فرضهای نامعتبر برای ردّ مدعیات مخالفان و یا اثبات مدعای خود، - بهره گیری از عدم شفافیت در گزارههای علمی برای فروپوشاندن نتایج پژوهش.
پی نوشت: Thomas S. Kuhn, The Structure of Scientific Revolutions, 2nd ed., Chicago University Press, 1970. (دو ترجمه فارسی از ساختار انقلابهای علمی: ترجمه سعید زیباکلام، نشر سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) 1391 و ترجمه احمد آرام، تهران، انتشارات سروش، 1361)@Roshangari