ارزیابی شما از میزان رد صلاحیتها چیست و چه نتیجهای خواهد داشت؟ به نظر میرسد علت رد صلاحیتها برداشت نادرست از بیانیه گام دوم انقلاب است. برخی تصور میکنند در این بیانیه حضور یک جریان در عرصه اجرایی و قانونگذاری کشور تاکید شده و سایر جریانهای غیر همسو نباید وارد عرصه انتخابات و مسئولیت شوند. در انتخابات ریاست جمهوری 1400 و شورای های شهر و روستا و مجلس یازدهم همین رویکرد قالب بود. به نظر بنده این رویکرد و اتفاقاتی که افتاده دو نتیجه داشته است. ابتدا مردم به برکت رسانههای جمعی و مجازی متوجه شدهاند که ماهیت برخی گروهایی که به دنبال تمامیت خواهی هستند چیست و چگونه عمل میکنند. این فرآیند یکی از نتایج انحصار طلبی قدرت است که باعث شناخت و آگاهی مردم از یک جریان سیاسی شده است. در درون همین جریان سیاسی اقتدارگرا هم قدرت، اضلاع و چارچوبهای مشخص دارد. رد صلاحیت در این جریان هم اتفاق افتاده و شاهد رد صلاحیت کسانی هستیم که همسو بودهاند و قبلا از فیلتر شورای نگهبان گذشته بودند. اصلاح طلبان یا خودشان نیامدند یا آنهایی که آمدند صلاحیتشان تأیید نشده است. نکته جالب این است که در درون اصولگرایان هم رد صلاحیتها وجود دارد و برخی از آن ها هم رد صلاحیت شدند.اختلاف نظر دیگر بین اصولگرا و اصلاح طلب مطرح نیست بلکه اختلاف نظر فقط در جریان اصولگرا است. بنده تصور میکنم روند رد صلاحیت ها نتیجه مطلوبی نداشته باشد و باعث کاهش سرمایه اجتماعی نظام و افول جریان اصولگرایی می شود.
به نظر شما رد صلاحیت ها چه تاثیری بر میزان مشارکت میگذارد؟ دو نوع مشارکت وجود دارد. اول مشارکت نیروهایی که فعال اجتماعی هستند که به نظر میرسد حضورشان در این دوره انتخابات کمرنگ خواهد بود خصوصاً در کلان شهرها. در برخی شهرهای کوچک نحوه شرکت در انتخابات بر اساس قومیت گرایی است که میزان مشارکت در این شهرها تغییر محسوسی نخواهد داشت و مانند دورههای پیشین خواهد بود.البته کیفیت کسانی که شرکت میکنند با چندین سال پیش تفاوت خواهد داشت. احتمال اینکه میزان مشارکت زیر 50 درصد باشد وجود دارد.
به نظر شما اصلاح طلبان در چنین شرایطی باید چگونه عمل کنند؟ اصلاح طلبان از ابتدا تصمیم درستی گرفتند و نسبت به مسئله انتخابات سکوت کردند. وقتی اصلاح طلبان نامزدی برای معرفی به مردم ندارند چه اقدامی میتوانند انجام دهد؟سکوت اصلاح طلبان موضع درستی است و چارهای جز این نیست. جامعه خودش تصمیم میگیرد که چگونه عمل کند.
عمده کسانی که رد صلاحیت شدند بر مبنای بندهای ماده 31 بوده است. به نظر شما این بندهها چه نسبتی با قانون اساسی دارد؟ نه تنها در بحث انتخابات بلکه در برخی مسائلی حقوقی دیگر هم قانون به نحوی نوشته شده که امکان تفسیر رأی وجود دارد. به عقیده بنده برخی بندهای قانونی دارای اشکال است که باید اصلاح شود. در این شرایط ریش و قیچی به دست یک عده افراد محدود داده شده و این باعث اعمال برخی سلایق شده است. متاسفانه برخی مادههای قانون اساسی نادیده گرفته شده یا به آن توجه نشده است.علت این است که اصل 37 قانون اساسی برای شهروندان ایرانی اصل را بر برائت می داند نه مسائل دیگر،اصل 99 قانون اساسی وظیفه شورای نگهبان را نظارت بر انتخابات می داند و نه دخالت در فرآیند آن.مهمترین اینکه اصل 6 قانون اساسی اداره کشور را به اتکای آرای عمومی می داند.وقتی افراد بدون حکم دادگاه صالحه از حقوق اجتماعی مثل انتخابات محروم می شوند دو اتفاق توامان رخ میدهد یکی اینکه دایره انتخاب کردن و دیگر دایره انتخاب شدن را برای رای دهندگان محدود می کند.متاسفانه این فرآیند از انتخابات مجلس چهارم که سال 1371 آغاز شد و همچنان ادامه دارد.وقتی وضع چنین باشد نمی توان انتظار مشارکت بالا داشت. به نظر میرسد در برخی مواقع به گونهای عمل میشود که گویا اصولگرایان قانون اساسی جدایی نسبت به قانون اساسی کشور دارند.