کد خبر : 560120 تاریخ : ۱۴۰۲/۹/۱۱ - 02:26
شناخت بالغ درون

هدی ملک آسا- دانش‌آموخته ارشد روانشناسی

«کودک- بالغ - والد» در درون شخصیت هر فرد وجود دارد. اما چگونه می‌توان با درک سه شخصیت درون، رفتار بالغانه داشت؟ آموزش و کسب آگاهی از طریق الگوهای علمی نشان می‌دهد که چگونه نیروی محرک پنهان رفتارهای فرد را که ناشی از شناخت و تفکر او در کودکی و بزرگ‌سالی است، بروز می‌دهد. درک و آگاهی دو مؤلفه مهم در ایجاد رفتار بالغانه در شخصیت افراد است.
آموختن دانش و کسب آگاهی باعث می‌شود فرد عملکرد بهتری در واکنش به احساسات روزمره داشته باشد. استفاده از خرد و دانش منجر به عملکرد بهتر و رضایتمندی بیشتر در زندگی می‌شود. روش «تحلیل رفتار متقابل» تلاش می‌کند تا با تقویت بخش بالغ در فرد، واکنش به مسائل زندگی، رفتار، افکار و احساسات را به فرد بشناساند و کمک کند فرد با استفاده از توانایی و دانش موقعیت خود را تحلیل و تصمیم عقلانی و بالغانه اتخاذ کند.
در این روش فرد تشخیص می‌دهد رفتاری که از او سرزده ریشه در کودک – بالغ یا والد او دارد. فرد برای تشخیص رفتار بالغ از کودک و والد باید از خود بپرسد:

آیا رفتار، فکر یا احساس من به عنوان یک شخص بزرگ‌سال روش مناسب، عاقلانه و درست است؟
باید دانست که شخصیت «کودک مطیع» هدفش کنار آمدن بازندگی است حتی اگر آن را دوست نداشته باشد. اما کودک طغیانگر علیه قوانین طغیان می‌کند، چون زمانی که با آنها کنار می‌آید، حس بدی دارد و باوجودآنکه می‌داند طغیانگری عاقبت خوبی ندارد باز هم رفتار کودکانه خود را تکرار می‌کند.
تفکر بالغانه در شرایط بد احساسی می‌گوید: خود را با انتظارات دیگران سازگار نکن، علیه آنها نیز طغیان نکن، بلکه به‌سادگی همان‌طور که می‌دانی درست است، رفتار کن. فرد وقتی احساس فشار نمی‌کند یعنی خشنود است و حس خوبی دارد. بخش بالغ، قسمت رشد یافته و آگاه شخصیت هر فرد است. بالغ رشدنیافته به جای آنکه تقاضای مستقیم داشته باشد، رفتار قهر یا دعوا را انتخاب می‌کند به امید آنکه آنچه را که می‌خواهد به دست آورد. وقتی فرد بخش بالغ یا رشد یافته خود را نادیده می‌گیرد، کودک مطیع یا طغیانگر را فعال می‌کند و از رفتار بالغانه دور می‌شود.
اگر احساسات بیان‌نشده، گفته شوند و پیامدهای اجتماعی ناراحت‌کننده داشته باشند، بخش منفی کودک در فرد فعال‌شده است. مثلاً بخش منفی کودک با رانندگی بد و پرسرعت با خودرو یا موتور در خیابان جان خود و دیگران را به خطر می‌اندازد و پیامد منفی در اجتماع دارد. از سوی دیگر در جایگاهی که فرد وابسته به تشویق دیگران باشد و شادی فرد مشروط به تشویق دیگران باشد، او تبدیل به یک ماشین شده که باید دائماً چیزی یا کاری را تولید کند تا بقیه او را تشویق کنند. در این صورت فرد نمی‌تواند بدون قید و شرط شاد باشد به همین دلیل احساس کسالت و خستگی می‌کند. حس دریافت نوازش در بخش کودک شخصیت افراد پررنگ است.

 

علت اینکه اغلب افراد نمی‌توانند به دیگران نه بگویند چیست؟
افراد با تأیید گرفتن از دیگران نوازش دریافت می‌کنند. هر چه فرد مسئولیت بیشتری بر عهده گیرد، نوازش بیشتری نصیب او می‌شود. افراد می‌خواهند برای شاد و پرانرژی شدن، مدام از اطرافیان خود تأیید و تشویق دریافت کنند. بنابراین ترجیح می‌دهند تا حد ممکن به کسی "نه" نگویند تا مبادا با "نه" گفتن، افسرده و ترد شوند و از خود رضایت نداشته باشند.
در صورتی که افراد باید علاوه بر نوازش دیگران و نوازش گیری از اطرافیان، معادن دیگری را در درون خود برای گرفتن حس خوب و نوازش ایجاد کند. مثلاً مرور و یادآوری خاطرات شاد گذشته، بدون حسرت خوردن و لذت بردن از آنها نوعی دریافت نوازش درونی است.
همچنین داشتن اهداف کوچک راه دیگری جهت دستیابی به نوازش است. فرد باید شرایط را طوری تنظیم کند که درگذشته (کودک) یا آینده (والد) نباشد تا بتواند در حال (بالغ) زندگی کند و از آن لذت ببرد. زمانی که فرد در حال زندگی نکند دچار اختلالات اضطراب، سرزنشگری، خجالت، موردپسند نبودن، پرخاشگری، لجبازی و مطابق میل دیگران زندگی کردن می‌شود. در این حالت فرد با بالغ خود زندگی نمی‌کند. رشد شخصیت در حال و در بخش بالغ ایجاد می‌شود، این مهم مفهوم زندگی است. چگونگی هدایت رابطه میان فردی در هرلحظه بر عهده‌ی 3 شخصیت کودک – بالغ- والد است که با آگاهی‌بخش بالغ بر دو بخش دیگر غالب می‌شود. هر چه در رابطه بخش بالغ فعال عمل کند، رابطه لذت‌بخش و سالم پیش می‌رود.
منابع: وضعیت آخر –دکتر تماس هریس – ترجمه اسماعیل فصیح
تحلیل رفتار متقابل – پل استوارت جونز – ترجمه دکتر بهمن دادگستر
اصول و مبانی مشاوره گلادینگ – ترجمه دکتر همزه گنجی