ستاره صبح آنلاین- با انجام عملیات طوفان الاقصی در روز شنبه ۱۵ مهر ماه سال ۱۴۰۲ و شروع بمباران های وسیع و بیرحمانه نوار غزه توسط ارتش اسرائیل، دوباره موضوع بحران فلسطین در صدر توجه جهانی قرار گرفته است. اسرائیل در واکنش به این عملیات که موجب شکست حیثیتی برای رژیم صهیونیستی شد، با بمباران شبانرونروزی مردم ساکن در نوار غزه فاجعه انسانی وحشتناکی بوجود آورده به طوری که فقط در حملات به بیمارستان المعمدانی در شامگاه روز سه شنبه ۲۵ مهرماه ۱۴۰۲، بیش از هزار نفر از کودکان، زنان و مردان فلسطینی کشته شدند. این در حالی است که رئیس جمهور آمریکا علاوه بر پنج بار تماس با نتانیاهو و اعزام وزیر خارجه خود به اسرائیل، خودش نیز شخصاً در روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه به تل آویو رفت تا حمایت قاطع آمریکا را در تداوم کشتار فلسطینیان و نیز تلاش برای آواره کردن مجدد آنها به رخ جهانیان بکشاند. اما باید دید که بحران فلسطین که ۷۵ سال است به طور پیوسته ادامه دارد ریشه در کجا دارد. اساساً موضوع و پدیده اسرائیل موضوع منطقه خاورمیانه نبوده است، بلکه اختلاف میان یهودیان و مسیحی ها در اروپا بوده که منجر به هولوکاست و در نهایت ایجاد دولت جعلی اسرائیل شد. اروپا برای حل و فصل آن مساله، این غده سرطانی را به خاورمیانه منتقل کرد. اروپایی ها با این تیر دو نشان زدند : هم مساله خود را حل کردند و هم فضایی در خاورمیانه ایجاد کردند تا نیاز به مداخله آمریکا و اروپا در این منطقه برای همیشه وجود داشته باشد. آنها اسرائیل را در قلب سرزمین های فلسطین ساختند تا از طریق آن، بتوانند منطقه خاورمیانه را طبق برنامه های خود مدیریت کنند. این منطقه سرزمین فلسطین بوده است و زمانی که انگلیسی ها این منطقه را اداره می کردند همه افرادی که ساکن این منطقه بودند از هر دینی اعم از یهودی، مسیحی و مسلمان در کنار هم زندگی می کردند و مساله ای با هم نداشتند.
مسیر قدرت یابی اسرائیل در این پرونده از همان ابتدا با چند مولفه همراه بوده که زورگویی و خشونت شاخصه اصلی آن است. اسرائیلی ها با تصاحب خانه فلسطینی ها آنها را آواره می کردند. آوارگی مردم فلسطین مساله امروز نیست و از همان ابتدای تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۳۲۷ هجری خورشیدی به آنها تحمیل شده است. کشت و کشتار فلسطینی ها نیز از همان روز آغاز شده است. اما هیچ گاه فلسطینی ها یهودی ها را نکشتند و آواره نکردند، بلکه فقط از خود دفاع کردند.
یهودی ها برای ایجاد دولت به «زمین» و «جمعیت» نیاز داشتند اما نه زمین داشتند و نه جمعیت. اسرائیل برهمین اساس برای رسیدن به هر دوی آنها برنامه ریزی کرد و البته از حمایت اروپا و آمریکا نیز برخوردار شد. اسرائیل سالانه 3 میلیارد دلار از آمریکا پول دریافت می کند و بدون حمایت مالی ایالات متحده امکان بقا ندارد . اروپایی ها تصمیم گرفتند منطقه فلسطین را به یک سرزمین مناسب برای یهودی ها و تشکیل دولت یهود تبدیل کنند و از آنجا که در آن مقطع یهودی به اندازه کافی در این سرزمین وجود نداشت، اقدام به انتقال یهودی ها از سراسر دنیا به این منطقه کردند. به همین خاطر از حدود 100 سال پیش به این سو هر سال بر تعداد یهودی های این منطقه افزوده شده است. در این سالها پس از هر تحول مهم سیاسی مهم در جهان، اسرائیلی ها، افراد یهودی را به این منطقه منتقل کردند. آنها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، تا جایی که امکان داشت از روسیه و سایر جمهوری های سابق شوروی، یهودی وارد اسرائیل کردند. اسرائیل پس از اشغال سرزمین فلسطین باید آن را توسعه می داد و این در حالی بود که این سرزمین ساکن بومی داشت و خالی از سکنه نبود. اسرائیل تصمیم گرفت تا ساکنان فلسطینی را بیرون رانده و برای پر کردن بیابان های خالی و جایگزینی ساکنان فلسطینی، یهودی ها را از سایر نقاط جهان وارد سرزمین های اشغالی کند. در نتیجه همین سیاست، هم اکنون حدود 7 میلیون فلسطینی در خارج از سرزمین های اشغالی زندگی می کنند. فلسطینی هایی که در نوار غزه و کرانه باختری هستند در کمترین وسعت سرزمینی، پرتراکم ترین جمعیت را دارند. اسرائیل جمعیتی را که در داخل فلسطین هم باقی مانده در درون همین منطقه آواره کرده است به گونه ای که 70 درصد از جمعیتی که امروز در نوار غزه زندگی می کند از سایر نقاط فلسطین به این منطقه آمده است. یا در کرانه باختری 30 درصد جمعیت از سایر نقاط سرزمین های اشغالی به این بخش کوچ کرده اند.
استراتژی اسرائیل برای تشکیل و توسعه دولت یهود از ابتدا تکیه بر زور نظامی و حمایت قدرت های بزرگ و دریافت پول کلان از قدرت های حامی برای توسعه سرزمینی و توسعه جمعیت بوده است. اسرائیل برای توسعه سرزمینی به منطقه فلسطین هم اکتفا نکرد و جنگ های مختلفی را آغاز کرد تا این سرزمین را وسیع تر کند و حتی در دوره ای تا بیروت پایتخت لبنان هم پیش آمد. در چنین شرایطی باید گفت که اسرائیل دائما در حالت تهاجمی قرار دارد و به دنبال توسعه سرزمینی و افزایش ساکنان یهودی و کاهش جمعیت بومی فلسطین بوده و هست.
آمریکا و اروپا برای حمایت کامل از اسرائیل یک استراتژی برای خود تعریف کرده اند بر این پایه که فلسطین ، مسئله جهان عرب ، جهان اسلام و مساله انسانی و بشری نیست. براساس همین استراتژی است که غرب حمایت سایر کشورها از فلسطین را نمی پذیرد. نتیجه استراتژی جدا کردن اعراب از فلسطین و پایان دادن به حمایت آنها از فلسطین به پیمان ابراهیم می رسد. آنها نه تنها اعراب را از پوسته دشمنی با اسرائیل خارج کردند بلکه آنها را به متحد اسرائیل هم تبدیل کردند و طرح ابراهیم جزء بزرگترین خیانت های کشورهای عربی مانند عربستان سعودی به آرمان فلسطین است. این کشورها حتی می توانستند نسبت به مساله فلسطین بی تفاوت باشند اما با دشمن فلسطینی ها تحت عنوان صلح پیمان بستند. جالب این است که اسرائیل می جنگد اما پرچم صلح به دست می گیرد و ادای مظلومیت در می آورد. فلسطینی ها مجبور به مقاومت در برابر اشغالگری هستند اما با اتهام فعالیت های تروریستی روبه رو می شوند. استراتژی دیگر غرب این است که مساله فلسطین را جدا از مسائل جهان اسلام جا بزنند. به همین خاطر بزرگترین خیانتی که ترکیه به عنوان یکی از کشورهای به ظاهر اسلامی و حامی فلسطین در قبال فلسطینی ها مرتکب شد پیشتاز عادی کردن رابطه با اسرائیل بود. غرب در این سالها تلاش کرد با وارونه سازی حقیقت، بگوید که مسئله اسرائیل و فلسطین مساله برخورد کشوری که نهادهای بین المللی آن را به رسمیت شناخته اند ( اسرائیل ) با گروه های تروریستی ( فلسطینی ها ) است. اما کسی به این پرسش ها جواب نمی دهد که مگر 70 سال پیش که اسرائیل تشکیل شد حماس ، جهاد اسلامی یا حزب الله لبنان وجود داشتند؟ تشکیل حزب الله نتیجه اشغال سرزمین لبنان توسط اسرائیل بود. اگر اسرائیل به خاک لبنان تجاوز نکرده بود مردم این کشور برای دفاع از خود و عدم تکرار این تجاوز از سوی اسرائیل دست به تشکیل حزب الله نمی زدند. این گروه ها، نیروهای مقاومت و مدافع هستند اما اسرائیلی ها می خواهند آنها را به عنوان تروریست و مهاجم به افکار عمومی معرفی کنند.
اسرائیلی ها در این سالها در اذهان مردم و در افکار عمومی چند چیز را حک کردند : ۱- سازمان اطلاعاتی اسرائیل، قوی ترین تشکیلات جاسوسی در جهان است و بر همه چیز مسلط است. ۲- اسرائیل ارتشی دارد که هیچ گاه طعم شکست را نمی چشد. اسرائیل قدرت تهاجمی دارد اما نه فقط علیه فلسطینی ها بلکه علیه همه کشورهایی که بالقوه می توانند حامی مردم فلسطین باشند، وارد عمل می شود. برهمین اساس است که در زمانی که اسرائیل با عراق ، سوریه ، مصر و ایران سر جنگ مستقیم نداشته است، به مراکز هسته ای این کشورها حمله کرده و یا دانشمندان هسته ای این کشورها را ترور کرده است . اسرائیل معتقد است که در کشورهای اسلامی و عربی نباید قدرتی بیشتر از قدرت اسرائیل تشکیل شود. عملیات طوفان الاقصی نشان داد که سازمان اطلاعاتی اسرائیل آسیب پذیر است . همچنین ارتش این رژیم آن تصویری نیست که اذهان عمومی دارند و شکست پذیر است . هم اکنون اسرائیل به دنبال وارد کردن نیروی زمینی به داخل نوار غزه است. بمباران گسترده نوار غزه و کشتار غیر نظامیان را گام اول می داند ولی همه مردم را هم که قتل عام کند اما حملات هوایی و حتی کشتار صدها نفر در بیمارستانها تمام کننده ماجرا نیست. حضور نیروی زمینی و تصرف سرزمینی است که می تواند تمام کننده جنگ باشد. چرا اسرائیل در ده روز اخیر دست به دست می کند؟ چرا به ایران و حزب الله لبنان برای عدم ورود به این درگیری هشدار می دهند؟ به این دلیل که به زبان بی زبانی می گویند که ما در این عملیات شکست خورده ایم.