کد خبر : 528895 تاریخ : ۱۴۰۲/۷/۱۲ - 01:38
حضور افغان‌ها در ایران هم فرصت است هم تهدید

صالح واحدی  کنشگر اجتماعی

پرسش این است که چرا نباید ماجرای مهاجران افغانستانی که این روزها نقل محافل رسانه‌ای است، به‌صورت علمی و به‌دوراز منطق‌های هیجانی موردبحث قرار گیرد؟ چرا یک جبهه‌بندی صفر و صدی به وجود آمده است؟

پاسخ روشن است: مکانیزم طرح و حل مسائل در جامعه‌ی ازکارافتاده و طرح هر مسئله‌ای نه در کانال‌های شناخته و آزموده شده که در فضای اختلاف‌سلیقه‌ها رخ می‌دهد و حل‌وفصل نمی‌شود، به مسائل حل‌نشده می‌پیوندد و بر دوشمان سنگینی می‌کند.

مسئله مهاجران افغان ابعاد پنهان و پیدا دارد که به آن می‌پردازیم.

۱- مهاجران افغان چه تعدادی هستند؟ چه تعداد اقامت قانونی دارند و چه تعداد غیرقانونی؟

پاسخ: آمار درستی وجود ندارد.

«باید» به آمار منابع رسمی رجوع کرد. آمار وقتی می‌تواند موردقبول قرار گیرد که روش‌های کسب آن موردقبول خرد عمومی متخصصان باشد و راستی آزمایی نیز امکان‌پذیر باشد.

۲-جمعیت افغان‌ها به چه اجزائی قابل‌تفکیک هستند؟

چه تعداد جدیدالورود هستند؟ چه تعداد دهه‌هاست که در ایران زندگی می‌کنند؟ چه تعداد متولد ایران هستند؟ چه تعداد زن و کودک هستند؟

پاسخ این سؤال‌ها نگرانی از مهاجران را تعدیل می‌کند.

۳-افغان‌ها چرا مهاجرت می‌کنند؟ چرا به ایران می‌آیند؟

دلیل اول واصلی مهاجرت، حکومت و حکومت‌هایی بوده که زندگی را برای مردم آن دیار جهنم کردند. به عبارتی دلیل مهاجرت، میل طبیعی انسان‌ها به «زندگی» بوده است. افغان‌ها ایران را نسبت به کشور خود مناسب برای زندگی یافته‌اند و بسیاری نیز مشغول زندگی متعارف هستند؛ کار می‌کنند و امرارمعاش می‌نمایند.

۴- آیا ممکن است جمعیتی سازمان‌یافته و وابسته به حکومت طالبان در میان این‌ها باشند؟ بله صد در صد؛ اما چه تعداد؟ حکومت طالبان چقدر توان سازمان‌دهی و تأمین مالی دارد؟!

۵- نتیجه اینکه یک جمعیت چند هزارنفری و یک جمعیت چندمیلیونی هستند که ما آن‌ها را دیده‌ایم. از زندگی نابهنجار و از سیاست و فرهنگ منحط فرار کرده‌اند. اینجا کار می‌کنند، بافرهنگ ما خو گرفته‌اند و خود را با سبک زندگی ما تطبیق داده‌اند. این‌ها کم‌وزیاد به همان رنگ و لعابی درمی‌آیند که کودکان ما درمی‌آیند. همان‌قدر که کودکان ما آن چیزی نمی‌شوند که سیستم آموزشی می‌خواهد، کودکان آن‌ها هم همان چیزی نمی‌شوند که نظام فرهنگی و سیاسی حاکم بر افغانستان می‌خواهد. جوان‌هایشان هم همین‌طور...دنبال زندگی به سبکی هستند که می‌بینند عموم جوان‌های دنیا به آن دسترسی دارند و به‌ندرت حاضر خواهند مشی گذشتگان و حاکمان خرد گریز افغانستان را بپذیرند.

۶-جماعت افغان‌ها اکثریت به دنبال زندگی هستند. حضور و وجودشان هم واقعیت است. باید با این واقعیت کنار بیاییم، برای افراد مفیدشان جا بازکنیم و برای موارد محتمل الضرر و الخطر برنامه بچینیم و دورشان کنیم.

۷- اولین تدبیر قابل‌شناسایی بودن است.

به همان صورت که هشتادوچند میلیون ایرانی را می‌توان رصد کرد که کجا رفته، چه پولی گرفته،‌ کجا خرج کرده، باکی گشته، کی در کجا بدون روسری بوده و از کدام نانوایی چند نان خریده است...

۸- اما ماجرای رأی افغان‌ها و یک عده‌ای به آن آب‌وتاب می‌دهند و یک عده کم‌خرد هم‌فکر می‌کنند می‌شود رویش حساب باز کرد...

اعزه ی محترم؛ این‌ها تابعیت ایرانی هم بگیرند، از فردایش به قاطبه ی جمعیت ایران شبیه می‌شوند ... مثل آن‌ها رأی می‌دهند،‌مثل آن‌ها رأی نمی‌دهند... زیرا آن‌ها دنبال زندگی هستند...کسانی که نتوانند برای مردم زندگی بسازند نمی‌توانند نظر آن‌ها را جلب کنند، باید دانست که همه‌ی آدم‌ها از هر نسل و نژادی دنبال زندگی هستند و دنبال کسانی که نتوانند زندگی خوب بسازند،‌ نمی‌روند.

هر امتیازی هم بگیرند، می‌گذارند جیبشان و می‌روند سراغ زندگی کردن...