لایحه برنامه هفتم توسعه همچنان در مجلس با چالش موافقان و مخالفانش روبرو است. آیا حرکت بدون استراتژی دولت امکان پذیر است؟ دولت باید زودتر از این برنامه هفتم توسعه را ارائه می کرد و مجلس نیز ضمن اینکه فرصت کافی برای رسیدگی به این لوایح را دارد با سرعت بیشتری به برنامه رسیدگی می کرد. این روز ها نمایندگان مجلس در گیر انتخابات هستند و برای باقی ماندن خود در شغل پر منفعت نمایندگی تلاش می کنند. تجربه دو سال گذشته هم نشان داده که دولت اهل برنامه و استراتژی نیست. من نسبت به برنامه هفتم خوش بین نیستم. از پیش پیدا است که برنامه هفتم، برنامه ای است برای اجرا نشدن. مجلس شرایط خوبی برای رسیدگی به برنامه هفتم ندارد. سازمان برنامه با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد آنچه کمیسیون تصویب کرده خلاف اهداف لایحه است. تغییرات لایحه را کلا تغییر داده است و اجرای آن امکان پذیر نیست.
چرا برنامه های توسعه در کشور موفق نبودند؟ بهترین برنامه بعد از انقلاب برنامه سوم توسعه در دولت خاتمی است. زیرا حدود 70 درصد از اهداف برنامه تحقق پیدا کرد. اقتصاد فقط تحت هدایت برنامه سوم توسعه و با اجرای دولت اصلاحات حال روز خوبی داشت. سال 1384 وقتی آقای خاتمی دولت را به محمود احمدی نژاد تحویل داد، اکثر شاخص ها مثبت بود. نرخ رشد اقتصادی روندی فزاینده داشت. نرخ رشد سرمایه گذاری فزاینده بود و تورم و بیکاری کاهنده بود. دولت و رییس جمهور وقت به برنامه اعتقاد داشتند و برنامه سوم را اجرا کردند. برنامه سوم نیز تعامل با جامعه جهانی را در دستور کار خود قرار داده بود. سیاست مثبت بود و با دنیا با زبان فاخری که نشان دهنده تمدن و ادب ایرانی است صحبت می کردند. دولت اصلاحات تنها دولت بعد از انقلاب بود که به واقع از شخصیت جامعه ایران در جهان دفاع کرد و به پیشرفت جامعه ایرانی می اندیشید. دولت با عقلانیت حرکت می کرد. چنین دولتی می تواند ارزش پول ملی را بالا ببرد. اگر آقای رییسی 8 سال وقت داشته باشد و در این مدت بتواند ایران رابه سال پایانی دولت محمد خاتمی برساند، باید مجسمه اش را از طلا بگیرند. آقای خاتمی ریل گذاری خوبی انجام داده بود. علاوه بر اینکه اقتصاد از ثبات نسبی برخوردار شده بود برنامه مدونی به نام برنامه چهارم توسعه تهیه کرد و به تصویب مجلس رساند. دولت آقای احمدی نژاد برنامه چهارم را اجرا نکرد چون اعتقادی به ادامه جریان عقلانیت و وطن دوستی دوره اصلاحات نداشت. نتیجه همان شد که دیدیم. 600 میلیارد دلار پول نفت گرفتند و در پایان دولت دهم وضعیت شاخص های اقتصادی کشور اسفناک بود. جای بسی تاسف است که با وجود تجربه حضور چنین تفکری در دولت امروز می بینیم صاحبان آن تفکر برگشته اند و مناصب را در اختیار گرفته اند.
وضعیت اقتصادی چه نسبتی با چالش های برنامه هفتم در مجلس دارد یا تحمیل بار مالی سنگین بر دولت علت عدم تصویب این برنامه است؟ یا اهداف برنامه واقع بینانه تدوین نشده است؟ نظر شما چیست؟ یکی از اشکالات دولت آقای رییسی این است که استراتژی اقتصادی مشخصی ندارند. معلوم نیست دولت در توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور چه برنامه ای دارد؟! نبود استراتژی یعنی نبود برنامه و دولت و ملت را سردرگم کرده است. دولت تا امروز که در سومین سال فعالیت خود قرار دارد همچنان در حال انتقاد از دولت آقای روحانی است. ولو اینکه امروز بعد از دو سال تمام حضور در پاستور وقتی از دولت قبل حرف می زنند، باید انگشت اتهام را به سمت خودش بگیرد؛ چون دولت سال قبل و دولت دو سال قبل خودشان بودند. در حالی منتقد دولت حسن روحانی هستند که تبصره ای در قانون بودجه به کار برده اند. برنامه ششم دولت روحانی را تمدید کرده اند و دو سال است که دولت برنامه همان دولت قبلی را اجرا می کند. دلیل تمدید برنامه ششم توسعه، فقدان استراتژی اقتصادی در دولت آقای رییسی است. آقای رییسی زمان انتخابات اعلام کرد گروهی کار کرده اند و من سه هزار صفحه برنامه دارم. من از طریق چندین رسانه بار ها و بار ها خواهش کرده ام حداقل چند صفه از این برنامه را منتشر کنند. چرا تا امروز کسی موجودیت این برنامه اقتصادی سه هزار صفحه ای را حس نکرده است؟ وقتی ایشان وارد پاستور شدند دلار 25 هزار تومان بود. امروز دلار در مرز 50 هزار تومان است. قدرت پول ملی 100 درصد کاهش پیدا کرده است. سکه 14 میلیون تومان بود اما امروز به 27 میلیون تومان رسیده است. قیمت اقلام ضروری زندگی مردم از روغن و برنج و گوشت و مرغ در دو سال گذشته از کجا به کجا رسیده است! تورم بالا و آشفتگی اقتصادی نمود بی برنامه گی است.
حرکت بدون برنامه اقتصادی چه تبعاتی دارد؟ یکی از اشتباهات رژیم گذشته این بود که عناصر تکنوکرات را کنار زد. این رفتار شاه یکی از علل سقوط او ارزیابی شده است. برنامه چهارم اقتصادی قبل از انقلاب خوب کار می کرد. نرخ رشد ایران دو رقمی شده بود و نرخ تورم یک رقمی و زیر 5 درصد بود. نرخ بیکاری نزدیک به صفر بود. نرخ رشد سرمایه گذاری فزاینده بود. با وجود چنین وضعیت اقتصادی مطلوبی شاه سقوط کرد. یکی از علل سقوط رژیم شاه کنار گذاشتن افراد تکنوکرات بود. افرادی بله قربان گو جای متخصصین را گرفتند و نتیجه فعالیت همان افراد بی کفایت موجب نارضایتی عمومی شد. من تحقیقات و تحلیل های محققین تراز اول دنیا را می خوانم. کتابی با عنوان برنامه ریزی و قدرت در ایران که توسط دو تن از اساتید مدرسه اقتصادی لندن منتشر شده است به این موضوع می پردازد. یکی از علل سقوط رژیم گذشته بی توجهی شاه به توصیه های عناصر تکنوکرات بود. امروز نیز افراد نا آگاه و کم سواد در موقعیتهایی قرار گرفته اند که به دانش و تجربه بالایی نیاز دارد.