طی روز ها، هفته ها، ماه ها و سال های گذشته در خبرگزاری های رسمی و غیر رسمی داخل و خارج کشور، خبر از نابودی دریاچه ارومیه به گوش می رسد، دریاچه ای که از بدو تاریخ عضو جدایی ناپذیر محیط زیست ایران بوده است. این دریاچه نگین فیروزه ای آذربایجان، در این روزها بیشتر از آن که شبیه به دریاچه ای پر آب باشد، شبیه به کویری است که گویی رنگ آب را به خود ندیده است. این دریاچه قبل از آنکه به این حال و روز دچار شود، زمانی عناوین بسیاری به دوش می کشید، از جمله این عناوین می توان به بزرگترین دریاچه داخلی ایران، بزرگترین دریاچه آب شور خاورمیانه و ششمین دریاچه بزرگ آب شور در دنیا اشاره کرد. دریاچه ارومیه از سال 1346به عنوان پارک ملی و به همراه جزیره کبودان جزو مناطق حفاظت شده اعلام شده از سال 1356 این دریاچه و زیست بوم آن به ثبت سازمان جهانی یونسکو رسید. اما بخت این دریاچه همانند آب آن شور بود و درست از اوایل دهه 80 بود که دریاچه شروع به خشکیدن نمود، به طوری که هم اکنون بر اساس گفته کارشناسان بیش از 95 درصد دریاچه خشک شده است. در سال های اخیر، دلایل و عوامل بسیاری را می توان در خشک شدن دریاچه ارومیه دخیل دانست، می توان گفت، عوامل انسانی و بی تدبیری مسئولین بیشترین تاثیر را در ایجاد این فاجعه زیست محیطی داشته است. از مهم ترین عوامل خشک شدن دریاچه ارومیه، می توان به مواردی همچون سد سازی بی رویه در مسیر رودخانه های حوضه آبریز دریاچه ارومیه( نزدیک به 74 سد)، افزایش دمای کره زمین و کمود بارندگی در منطقه، حفر چاه های آب غیر مجاز در اطراف دریاچه ارومیه و حوضه آبریز آن(نزدیک به 80000 حلقه چاه)، احداث جاده ای غیر اصولی به طول 15 کیلومتر از میان دریاچه ارومیه و پل میان گذر شهید کلانتری به طول یک کیلومتر و 200 متر، اشاره کرد. با خشک شدن دریاچه ارومیه طبیعت روی قهر آمیز خود را نشان خواهد داد و انتقام خود را خواهد گرفت. شاید بتوان گفت انتقام شروع شده و مردم ساکن در حوضه دریاچه را با مشکلاتی از جمله تبدیل هوای متعدل منطقه به هوای گرمسیری با بادهای نمکی، قرار گرفتن زمینهای حاصلخیز و مناطق کشاورزی در معرض نابودی، تهدید حیات وحش و افزایش بیماری های تنفسی و سرطان، روبرو ساخته است. در پایان باید گفت، خشک شدن دریاچه ارومیه برزگترین تهدید زیست محیطی تاریخ ایران است؛ اقدامات دولت قبل و دولت حاضر، ستاد احیای دریاچه ارومیه و محافل سیاسی در استان ها شمال غربی کشور به دلیل عدم برنامه ریزی های دقیق و استفاده نا مطلوب از منابع موجود باعث شده است تا این تراژدی غمگین تا به امروز ادامه داشته و همه برنامه ها با شکست مواجه شوند. اگر اقدامات مناسبی در راستای احیای دریاچه ارومیه صورت نگیرد، ضربه سختی بر پیکره جامعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران وارد خواهد شد و حتی منجر به نابودی بخشی از این تمدن کهن خواهد شد.