ستاره صبح آنلاین- فائزه صدر: هفت برنامه توسعه در کشور تاکنون تدوین و اجرا شده است؛ اما با این وجود، ایران از رشد اقتصادی شتابان منطقه جا مانده است. زیرا تورم در کشور صعودی بوده کاهش درآمد و قدرت خرید خانوار، معیشت آنها را درتنگنا قرار داده است. خروج سرمایه از کشور بیشتر شده است و تمایل به مهاجرت در میان ایرانیان نیز افزایش یافته است. ستاره صبح در گفت و گویی با مجید گودرزی، کارشناس اقتصادی و منتقد به بررسی این موضوعات پرداخته که در ادامه میخوانید:
ایران درحالی از توسعه جا مانده که اکثر کشورهای منطقه در مسیر رشد اقتصادی قرار دارند. دلیل عقب ماندن از قافله توسعه چیست؟ صاحبنظران و کارشناسان بر این حقیقت معترف هستند که ایران پیش از انقلاب جزء کشورهای اقتصادی منطقه بود. با تغییر ساختار حکومتی در ایران منطقه احساس خطر کرد. جنگ در چنین فضایی شروع شد و سرمایه کشور برای هشت سال در جنگ هزینه شد. عدهای عقیده داشتند جنگ تا جایی باید ادامه پیدا کند که عراق بهعنوان متجاوز شناخته شود. کویت خسارت حمله عراق به کشورش را گرفت؛ اما ایران اقدام جدی نکرده است. هشت سال جنگ و عدم دریافت خسارت از عراق مشکلات اقتصادی زیادی برای ایران به وجود ورد. اشتباه این بود که در سیاستگذاری کلان اقتصادی، سود جایگزین ارزشافزوده شد. نرخ وام بانکی در کشور در حالی بیش از 20 درصد است که همین نرخ در کشورهای حوزه خلیجفارس حدود 4 درصد است. برخی بانکها گشایش اعتباری دارند و منابع را در داخل با نرخ بین 17 تا 23 درصد وام میدهند. متأسفانه بهعنوان بانک پیشرو هم شناخته میشوند. حجم عظیمی از سرمایههای کشور با ارزشافزوده پایین در بانکها قرارگرفته است. در حال حاضر حدود 6 هزار میلیارد موجودی در بانکها رسوب شده است. از طرفی بخش بزرگی از سرمایهها به سمت دلالی و واسطهگری رفته است. چقدر سرمایه در بازار طلا با ارزشافزوده صفر سرمایهگذاری شده است. بخش دیگری از سرمایهها در بازار ارزهای بینالمللی سرمایهگذاری شده که آنجا هم ارزشافزوده صفر است. تورم باعث شده مردم برای بهروز نگهداشتن ارزش دارایی خود بهطرف بازارهای غیر مولد بروند. در نقطه مقابل بورس که در تمام دنیا بازار تخصصی سرمایه است و بازوی تأمین سرمایه برای تولید شناخته میشود در ایران دچار ناکارآمدی است.چندین سال است که بسیاری از شرکتهای بورسی تجدید ارزیابی نکردهاند و داراییهایشان بهروز نیست. این یعنی عدم شفافیت و ازاینرو مردم رغبتی برای سرمایهگذاری در بورس ندارند. این اتفاقات در حوزه سیاستگذاری میافتد و بر اقتصاد تأثیر دارد.
سیاست ارتباط با اقتصاد دارد، چگونه میتوان تأثیر منفی سیاست خارجی بر اقتصاد را خنثی کرد؟ اقتصاد ایران از سیاست تأثیر گرفته، اما در نگاهی کلان یک پروژه سیاسی در مقیاس بینالملل وجود دارد که در ابعاد مختلف به اقتصاد ایران ضربه میزند. ایران هراسی که از چند دهه پیش در دنیا شکل گرفت و بعضاً با تصمیمات و رفتارهای غلط به آن دامن زده شد، اقتصاد را هدف قرار داد و برای کشورهای دیگر بهویژه برای همسایگان ما سرمایه فراهم کرد. غرب با استفاده از این حربه تا جایی که توانست به کشورهای منطقه سلاح فروخت. برخی از این قراردادها به 500 میلیارد دلار هم رسید. غرب بین دوستی با ایران و داشتن مراودات اقتصادی با کشورمان؛ دشمنی و قطع روابط را انتخاب کرد چون ایران هراسی در جهان و منطقه منافع برایش به همراه داشت که از آورده تجارت با ایران بهمراتب بیشتر بود. این نگاه حتی در بین متحدین سیاسی ایران نیز دیده میشود. رفتار چین و روسیه نشان میدهد که رابطه با ایران صرفه اقتصادی برای آنها ندارد. اگر امروز چین و روسیه در میان سران کشورهای عربی منطقه حق مالکیت ایران بر جزایر سهگانه را زیر سؤال میبرند، دلیل این رفتارها را باید در منافعی دید که پروژه ایران هراسی برایشان دارد. ترس کشورهای منطقه از ایران و تحریم کشورمان، بسیاری از قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه را منتفع کرده و سود برایشان به همراه داشته است. موفقترین سیاستمداران، اقتصاددان هستند. سیاستمدار باید اقتصاد بداند. یک سیاستمدار باید با اصول و قواعد جامعهشناسی و روانشناسی آشنا باشد. متأسفانه در عرصه سیاسی ایران شاهد این هستیم که افراد بیتجربه و فاقد توانمندیهای لازم صحنهگردان اقتصاد میشوند افراد مستعد و رقبای خود را از عرصه به درمیکنند.
شما نقش مشکلات مدیریتی و سهم ناکارآمدی در عرصه تصمیمگیری و اجرا، در توسعه را چگونه ارزیابی میشود؟ سیاست یک علم پیچیده است. افرادی در کالبد سیاسی ایران دیده میشوند و به آنها مسئولیت دادهشده که از اولین و ابتداییترین تخصصها در علم سیاست برخوردار نیستند. افراد با توجه به توانایی و تجربه در پستها جذب نمیشوند و تخصص در بین معیارهای کسب پست و مقام، حداقل نقش را دارد. از سویی سلبریتی ها بر تصمیم گیران در مجلس و شورای شهر تأثیر دارند که از حداقل دانش حقوقی، مالی، اقتصادی و سیاسی بیبهرهاند. مدیریت یک علم است ولی هنوز این باور در سطوح عالی مدیریتی کشور اولویت نیست. آموزش و کنکور، مسکن، بانکداری، حوزه درمان و انتخاب مدیران ازجمله بخشهای مافیایی هستند. 50 درصد از شرکتکنندگان در یک نظرسنجی رأی دادهاند که انتخاب مدیران در کشور درست نبود و نیست؛ زیرا مدیران بهطور محفلی انتخاب میشوند نه علمی و تخصصی و درنتیجه میبینیم روندهای اداری و اقتصادی و سیاسی غیرعلمی و اشتباه است و نتیجه مطلوب به بار نمیآورد. اقتصاد از جانب مدیران غیرمتخصص و بیتجربه صدمه خورده است. این افراد با روندهای درست مخالفت میکنند و در مسیر غلط حرکت میکنند. در چنین شرایطی توانمندها به حاشیه میروند، افراد متخصص منزوی میشوند و کنار گذاشته خواهند شد و کشور از خدمات آنها محروم میشود. کشور امروز به اقتصاددانان باتجربه و متخصص نیاز دارد تا مشکلات از بین برود.