ستاره صبح آنلاین، مصطفی صالح آبادی : در دو دهه نخست انقلاب، شرایط تحصیل تقریباً برای همه در سطح یکسانی قرار داشت، اما با ظهور مدارس غیرانتفاعی در دولت سازندگی و پیدایش دانشگاه آزاد و سربرآوردن انواع دانشگاه های غیرانتفاعی در دولت های اصلاحات، نهم و دهم، فاصله طبقاتی در آموزش افزایش یافت. طبقاتی شدن آموزش باعث شد تا هر کسی پول بیشتری دارد به دانشگاه بهتری برود و در رشته ای برتر با فرصت اشتغال بیشتر درس بخواند. در روز های اخیر انتشار آمارهایی از کنکور سراسری سال جاری از تبعات بی عدالتی آموزشی خبر داد. تاجاییکه تنها ۲٪ از دهک های کم برخوردار اول، دوم و سوم در رتبه های زیر ۳۰۰۰ دیده می شوند. آیا حضور ۸۰٪ از دهک های برخوردار ۸، ۹ و ۱۰ در میان رتبه های زیر ۳۰۰۰ نسبتی با عدالت آموزشی دارد؟! ستاره صبح در این رابطه با رضا قمرزاده از مدیران پیشین آموزش و پرورش گفت و گویی انجام داده که در ادامه می خوانید:
آموزش و پرورش به عنوان اولین سنگر آموزش چه نقشی در توزیع عدالت آموزشی دارد؟ متاسفانه درک از عدالت آموزشی در تجهیز و نوسازی مدارس خلاصه شده است. از نظر مدیران این نهاد نو کردن میز و نیمکت در مدارس شهر و روستا یعنی عدالت آموزشی! البته این کار ها ظاهر خوبی دارد. زودرس است و بهتر دیده می شود و می توان با این کارها رزومه ساخت و آمار داد. در حقیقت چنین کارهایی برای مدیران در حکم طرح های زود بازده به شمار می روند. متاسفانه در مقابل مدارس نوسازی شده و کلاس های تجهیز شده و کارگاه ها و آزمایشگاه ها می توان ژست گرفت عکاسی کرد! عدالت آموزشی میز، نیمکت و نوسازی نیست. عدالت آموزشی یک ارزش و مهمترین محور آموزش است. هدف از اجرای عدالت آموزشی یعنی با نگاهی برابر به افراد و با دیدگاه ارزشمند و انسانی، هر دانش آموزی را متناسب با توانمندی های ذهنی و استعدادهای ذاتی اش آموزش بدهیم. عدالت آموزشی یعنی خلق فرصت برابر برای دانش آموزان که شامل آموزش برابر و فرصت داشتن معلم و مربی توانمند است. عدالت آموزشی یعنی دانش آموزان روستاها از همان معلمان و مربیانی بهره مند شوند که بچه های شهرنشین در مدارس دولتی و خصوصی توسط آنان آموزش می بینند. آیا امروز دانش آموزان کل کشور در چنین فضای برابر و ارزشمندی تحصیل می کنند؟!
آمار های منتشر شده از قبول شدگان در کنکور نشان می دهد آموزش عالی نسبتی با عدالت آموزشی ندارد. نظر شما در این رابطه چیست؟ کنکور مصداق بی عدالتی است. دانشگاه مثل مدارس شکل طبقاتی به خود گرفته است و همانطور که دانش آموزان هر مدرسه نشان دهنده طبقه اجتماعی خانواده خود هستند دانشگاه ها هم در انحصار طبقه ای خاص است. سال ها است که صرف بودجه های میلیاردی برای کلاس های کنکور محل نقد است. می شد این گردش مالی را در آموزش و پرورش به خدمت گرفت. اما امروز این هزینه از جیب خانواده ها به جیب مافیای کنکور سرازیر می شود. شرایط به گونه ای شده که فرزندان افرادی که درآمد، ثروت و سرمایه بیشتری دارند با دغدغه ای کم درس می خوانند و در کنکور جزو موفقترین ها هستند. به دنبال آن راحت سر کار می روند و مشاغل پر درآمد را اشغال کنند. چون امکان جذب فارغ التحصیلان دانشگاه های برتر کشور در محیط های کار بیشتر از دانشگاه های دست چندم است. همانطور که در آمار ها می بینیم تفاوت چشمگیری میان قبولی های دانشگاه در اقشار فقیر و غنی وجود دارد. به همان نسبت احتمال یافتن شغل در بین فارغ التحصیل این دهک ها متفاوت خواهد بود. اقشار متمول برای تحصیل فرزندان خود هزینه زیادی می کنند تا در کنکور در رشته های برتر قبول شوند. طبیعتا فارغ التحصیل دانشگاه خوب کار خوبی هم پیدا می کنند و در آینده به درآمد خوب می رسند. سیاست های غلط در حوزه آموزش، ثروتمندان جامعه را پولدارتر می کند و فقرا نمی توانند از طریق تحصیل به کار و درآمد خوب برسند. امر تعلیم و تربیت باید به اهل اش واگذار شود.
به نظر شما فارغ از تاثیری که عدم عدالت آموزشی بر توزیع ثروت دارد از نظر علمی کشور را دچار چه بحران هایی خواهد کرد؟ اولین و بدترین تاثیر اقدامات کاهش ارزش علم آموزی در جامعه است. وقتی دانش آموز آینده ای علمی برای خود ترسیم نکرده باشد تمایل کمتری به یادگیری خواهد داشت. کنکور باعث شده دانش آموزان در دوره هایی تنها یادگیری مهارت تست زنی را دنبال کنند و یادگیری عمیق مطالب درسی جایی در پایه های یازدهم و دوازدهم نداشته باشد. قدرت مافیای کنکور بیشتر است و توجه نمی شود که سرمایه گذاری در آموزش و پرورش هدر می رود. سرمایه گذاری در متون درسی، آزمایشگاه ها و کارگاه ها بی اثر می شود چون دانش آموزان برای نتیجه گرفتن به دنبال مهارت تست زنی می روند تا کسب مطالب عمیق علمی.
البته این کار ها ظاهر خوبی دارد. زودرس است و بهتر دیده می شود و می توان با این کارها رزومه ساخت و آمار داد. در حقیقت چنین کارهایی برای مدیران در حکم طرح های زود بازده به شمار می روند. متاسفانه در مقابل مدارس نوسازی شده و کلاس های تجهیز شده و کارگاه ها و آزمایشگاه ها می توان ژست گرفت عکاسی کرد! عدالت آموزشی میز، نیمکت و نوسازی نیست. عدالت آموزشی یک ارزش و مهمترین محور آموزش است. هدف از اجرای عدالت آموزشی یعنی با نگاهی برابر به افراد و با دیدگاه ارزشمند و انسانی، هر دانش آموزی را متناسب با توانمندی های ذهنی و استعدادهای ذاتی اش آموزش بدهیم. عدالت آموزشی یعنی خلق فرصت برابر برای دانش آموزان که شامل آموزش برابر و فرصت داشتن معلم و مربی توانمند است. عدالت آموزشی یعنی دانش آموزان روستاها از همان معلمان و مربیانی بهره مند شوند که بچه های شهرنشین در مدارس دولتی و خصوصی توسط آنان آموزش می بینند. آیا امروز دانش آموزان کل کشور در چنین فضای برابر و ارزشمندی تحصیل می کنند؟!