کد خبر : 516948 تاریخ : ۱۴۰۲/۴/۱۴ - 04:23
فرامرز توفیقی، مشاور مجمع عالی نمایندگان کارگران ایران در گفت‌وگو با ستاره صبح آنلاین تشریح کرد: پشت صحنه افول صندوق‌های بازنشستگی/ افزایش سن بازنشستگی راه حل مناسب بحران صندوق‌ها نیست توفیقی گفت: افزایش امید به زندگی در میان ایرانیان و تصمیم دولت مبنی بر بالا بردن سن بازنشستگی استنادی است که برای اثبات حقانیت خود از آمار استفاده می کند.

ستاره صبح آنلاین، فائزه صدر: برنامه هفتم توسعه در مجلس در حال بررسی است. افزایش سن بازنشستگی در این لایحه مطرح شده و مخالفین و موافقینی دارد. موافقان این طرح با اشاره به بحران صندوق های بازنشستگی، این مصوبه را راه حلی بر این مشکل می دانند. مخالفان نیز مساله لزوم جایگزینی نیروهای جوان را پیش می کشند و عقیده دارند افزایش سن بازنشستگی ظلمی به کارگران در مشاغل سخت است. ستاره صبح در گفت و گو با فرامرز توفیقی، مشاور مجمع عالی نمایندگان کارگران ایران به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه می خوانید:

  آیا افزایش سن بازنشستگی با کاهش خروجی سازمان تامین اجتماعی می تواند نقش قابل توجهی در حل بحران صندوق های بازنشستگی داشته باشد یا خیر؟
تاثیر خواهد داشت ولی تاثیر قابل توجه نخواهد بود. بحران صندوق های بازنشستگی آن چنان بزرگ است که با بالا رفتن سن بازنشستگی حل نخواهد شد.
حل بحران این صندوق ها در دست دولت است. دولت باید به میلیارد میلیارد برداشت غیر قانونی، غیر شرعی و بی ضابطه خود از این منابع پایان دهد.
فعلا باید از فرار های بیمه ای جلوگیری شود. در بیشتر شرکت ها لینک خوبی برقرار نشده دو پیشه گی وجود دارد و تامین اجتماعی متوجه فرار های بیمه ای نیست. اگر بتوان این منابع را برگردانند ورودی تامین اجتماعی و خروجی اش یکی می شود.
تامین اجتماعی منابع عظیمی در اختیار داشت که باید سرمایه گذاری و اشتغالزایی می کرد. باید توجه داشته باشیم که این مجموعه منتی بر سر اعضایش ندارد.
افرادی که تحت پوشش هستند سال ها بیمه پرداخته اند و باید نسبت به روزی که سازمان تامین اجتماعی موظف به عمل بر تعهدات اش در قبال بازنشستگان است، فکری می شد. نزدیک انتخابات مجلس است، اکنون فرصت فراهم شده تا کسانی که نماینده مردم هستند، پشت تریبون قرار بگیرند و در مورد این موضوعات حرف بزنند تا بلکه از نمد انتخابات کلاهی به دست بیاورند. در چنین فضاهای هیجانی مصوبات خام و کارشناسی نشده مطرح خواهد شد. ای کاش مجلس آگاهانه تصمیم بگیرد. دلایلی که برای توجیه افزایش سن بازنشستگی عنوان می شود متناسب با این تصمیم نیست. این مصوبه توان مقابله با بحران صندوق های بازنشستگی را ندارد. بحران صندوق های خطری بزرگ است. اگر این تصمیم به منظور مقابله با مشکلات پیش رو در صندوق ها اخذ شده باید گفت سهم این مصوبه به د رستی محاسبه نشده است.

 

  گفته می شود سن امید به زندگی در ایرانیان افزایش پیدا کرده و بر این اساس می توان سن بازنشستگی را بالاتر برد. نظر شما در این رابطه چیست؟
امید به زندگی یک شاخص آماری است. وقتی مبنای آماری درست نباشد باید در عدد شاخص تردید کرد. افزایش امید به زندگی در میان ایرانیان و تصمیم دولت مبنی بر بالا بردن سن بازنشستگی استنادی است که برای اثبات حقانیت خود از آمار استفاده می کند. سال ها است میل به فرزندآوری در ایران کم شده و به تبع آن میل به ازدواج هم در جوانان کاهش داشته به طوری که در تقسیم بندی های آماری بدنه جمعیت میانسال و کهنسال کشور روز به روز بزرگتر می شود. در ساختار تامین اجتماعی، جمعیت تحت پوشش تامین اجتماعی به سمت سنین بالا سوق پیدا کرده، پوشش های کاذب سنین بالا برجسته است که در تحلیل های آماری وزن خود را نشان می دهند. در این بین برخی از مسئولین که به آمار و کمیت ها علاقه دارند، از این وضعیت استفاده می کنند و بعضا اعلام می شود بهداشت، رفاه و تغذیه را بالا برده ایم که طول عمر ایرانیان افزایش پیدا کرده و سن امید به زندگی 76 سال اعلام می کنند. متاسفانه نتیجه این آمار و کج فهمی از وضعیت جمعیتی ایران، به تصمیماتی ختم می شود که مبنای درستی ندارند. دولت و مجلس توانمند نیستند، ناآگاهی بر مولفه های اجتماعی و کنش هایی که ایجاد می شود، بر بسیاری از تصمیمات دولت و مجلس سایه انداخته است. چند دهه است که حوزه تصمیم گیر با رفتار پوپولیستی تصمیمات اش را اجرا می کند. اگر بدنه کارشناسی دولت با تحقیق به یافته ای رسیده و بر مبنای آن تصمیمی گرفته، باید سرافرازانه از تصمیم و برنامه اش دفاع کند. به دلایلی از جمله مبهم بودن ریشه و علل تصمیمات، معمولا شاهد این هستیم که مردم از خواستگاه تصمیمات و برنامه ها مطلع نمی شوند و جامعه در مرحله اجرا مقابل عمل انجام شده قرار می گیرد. امروز دولت و مجلس می گویند: سن امید به زندگی در کشور بالا رفته و 60 ساله زیاد داریم، پس سن بازنشستگی را از سی سال بالاتر ببریم! آیا تنها مولفه ای که به تصمیم گیر اجازه می دهد چنین ایده ای را اجرا کند، فقط بالا رفتن امید به زندگی است؟! اگر مسئولین در تهران، اقدامات دولت فرانسه را الگو قرار داده اند، به شاخص رفاه اجتماعی در این کشور اروپایی نگاهی بیاندازند!

 

  منابع و مصارف صندوق های بازنشستگی دچار ناترازی است و شما تصمیمات دولت را در جایگاه راه حل نمی بینید. چرا تامین اجتماعی یه اینجا رسید و چاره حل مشکلات این مجموعه چیست؟
دولت محمود احمدی نژاد آسیب های زیادی به کشور زد یکی از صدمات آن بر پیکر تامین اجتماعی وارد شد که تا به امروز این سازمان را دچار مشکل کرده است.
متاسفانه دولت آقای رییسی هم راه احمدی نژاد را طی می کند. در دولت نهم و دهم یک سری از صندوق های ورشکسته را به صندوق تامین اجتماعی تحمیل کردند و این صندوق بدون ورودی کافی، سنگین شد و امروز عمل به تعهدات اش در قبال بازنشستگان محل تردید است. اگر برنامه هفتم هم یکپارچه کردن صندوق های بازنشستگی و سیاست مشابه را دنبال کند، قطعا دود این تصمیمات باز به چشم تامین اجتماعی می رود و این مجموعه باید پاسخگوی تبعات تصمیمات باشد. قبل از انقلاب هم دولت پهلوی به صندوق اجتماعی نگاه حیات خلوتی داشت. همان زمان هم در موقعیت های مختلف از صندوق تامین اجتماعی برداشت می شد، ولی بازگردانده می شد. سازمان تامین اجتماعی زمانی از مسیر اصلی و درست خود منحرف شد که یک صندوق بین نسلی، یک صندوق غیر انتفاعی و صندوقی حق الناسی؛ به دست محمود احمدی نژاد و تیم او افتاد و به وزارت کار سپرده شد. شد وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی، ولی پولی که کارگر از حقوق ماهانه اش می پردازد را چه به دولت؟! محل تجمیع سرمایه در این مجموعه از حقوق کارگر و پرداختی کارفرما است، چرا باید این مجموعه به دولت واگذار شود؟! ورود تامین اجتماعی به وزارتخانه ای دولتی این مجموعه را کارفرمایی کرد. امروز تامین اجتماعی هولدینگ شستا را دارد که بزرگترین هولدینگ سرمایه گذاری خاورمیانه است. نگاه به صندوقی حق الناسی، نگاهی دولتی شد و منافع بیمه گذار و پس انداز و آینده اش را در پیچ و خم تصمیمات دولتی وارد کرد. دولت امروز احساس می کند به بیمه شده لطف کرده است، ولی دولت به منابعی دست اندازد که مال خودش نیست. این کار از اساس غیر شرعی و غیر قانونی است.  سهم خواهی وجود دارد و هیات مدیره، هیات امنا و هیات مدیره های کانون های بازنشستگی با دخالت دولت انتخاب می شوند. مشکلات بیمه گذار و مجموعه تامین اجتماعی از روزی شروع شد که این مجموعه به چشم محمود احمدی نژاد آمد و از تامین اجتماعی به نفع سیاست های پوپولیستی اش استفاده کرد. در همان دوره رییس جمهور می گفت فلانی و فلان گروه و فلان مجموعه را بیمه کنید و سهم اش با دولت ولی این سهم ها هر گز پرداخت نشد و از ابتدا هم قرار نبود پرداخت شود. تامین اجتماعی به صندوق تامین رای برای نامزد ها تبدیل شد در برخی از انتخابات ها پول هایی از این مجموعه رفت که هرگز برنگشته اند. ماجرا تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی در زمان سعید مرتضوی به کجا کشید؟! هنوز پول هایی که در آن زمان رفته برگشت نخورده است. مدل دریافت سهم بیمه در تامین اجتماعی، مدلی متفاوت است. 7% کارگر و 3% کارفرما حق بیمه می دهند ولی در صندوق های دیگر چنین خبری نیست. یکپارچه سازی در حوزه بیمه ها، آینده خطرناکی برای تامین اجتماعی رقم می زند. متاسفانه نه دولت و نه مجلس بدنه کارشناسی و آینده نگر ندارند. هر دو مجموعه نگاه سیاسی و جناحی دارند. کاری به فردای بازنشسته و کارگر ندارند. در این جبهه آگاهی و اشرافی بر مبحث تامین اجتماعی وجود ندارد. تامین اجتماعی مقوله ای است که حل مشکلاتش به نمایندگان اهل فن و قانون مند و بستر دموکراتیک نیاز دارد.