در بامداد چنین روزی در سال 1369 وقتی بیشتر مردم یا در خواب بودند و یا مسابقه برزیل و اسکاتلند در جام جهانی 1990 ایتالیا را می دیدند، زلزله ای مهیب رخ داد و نیمه شمالی کشور را لرزاند. به گفته شاهدان عینی، مدت زمان زلزله بسیار زیاد بود و به مدت یک دقیقه ادامه داشت. مردم تهران و اطراف وحشت زده به خیابان ریختند. بسیاری تا صبح در بیرون از خانه ماندند و عده ای نیز به خانه بازگشته و آسوده خاطر به تماشای مسابقه فوتبال نشستند. وقتی تهرانیها چشمان خود را بسته و به خواب فرو رفتند نمی دانستند در شمال کشور و منطقه رودبار و منجیل چه فاجعه ای به وقوع پیوسته است. صبح روز بعد مشخص شد بر اثر زلزله نیمه شب 31 خرداد، شهرهای لوشان، منجیل و رودبار با خاک یکسان شده اند.
زلزله 31 خرداد رودبار و منجیل یکی از فاجعه بارترین بلایای طبیعی تاریخ ایران به حساب می آید. این زلزله حدود 37 هزار کشته، صدها هزار زخمی و حدود نیم میلیون آواره به جای گذاشت. دو شهر رودبار و منجیل با خاک یکسان شدند، بسیاری از روستاها برای همیشه از بین رفتند، به سد منجیل آسیب وارد شد و حتی جاده قزوین – رشت نیز بر اثر زلزله شکاف برداشت و مسدود شد.
ایران سرزمینی لرزه خیز است و در طول تاریخش زمین لرزه های پرتلفات زیادی را به خود دیده است. مورخان معتقدند یکی از پرتلفات ترین و مهیب ترین زلزله های تاریخ جهان در سال 235 هجری در دامغان رخ داده است. این زلزله حدودا 8 ریشتری باعث مرگ حدود 200 هزار نفر شد و بسیاری معتقدند شهر و قوم تاریخی و کهن «قومس» بر اثر این زلزله از بین رفتند.
در 50 سال اخیر نیز زلزله های پرتلفات و مهیب فراوانی به وقوع پیوسته است. زلزله طبس و بوئین زهرا از این جمله اند. با این حال، بعد از زلزله بم که نزدیک به 50 هزار نفر تلفات داشت، زلزله رودبار و منجیل پرتلفات ترین زلزله 50 سال اخیر ایران به حساب می آید. به بهانه سالروز این واقعه دلخراش و تلخ قصد مرور چند نکته مهم در رابطه با زمین لرزه رودبار و منجیل را داریم:
چند عامل باعث کاهش تلفات زلزله رودبار و منجیل شده و چند عامل هم باعث افزایش تلفات شدند. یکی از عواملی که تلفات را کم کرد سر و صدای حیوانات خانگی قبل از زلزله بود. یکی از شاهدان عینی زلزله که در شهر صومعه سرا می زیست، در این رابطه می گوید: «قبل از زلزله گاوها شروع به سر و صدا و بی تابی کردند. از خواب بلند شده و به طویله رفتم اما علت بی تابی آنها را نیافتم... بعد از چند ثانیه صدای مرغ ها و خروس ها نیز به گوشم رسید که از درون لانه سر و صدا می کردند.... همزمان صدای سگ ها نیز از بیرون خانه به گوش می رسید... مدت کوتاهی بعد زلزله آمد.» سر و صدای حیوانات بسیاری از اهالی روستاهای شمال را از خواب بیدار کرد. بسیاری گمان کردند حیواناتشان مورد حمله شغال یا گرگ قرار گرفته و به همین علت با عجله خود را به طویله یا لانه ها رساندند و همین عامل باعث شد صدای زلزله به گوششان برسد.
یکی دیگر از عواملی که مردم را متوجه زلزله کرد، پخش مستقیم فوتبال برزیل و اسکاتلند در جام جهانی 1990 بود. یکی از بازماندگان زلزله در این رابطه می گوید: «۲۳ سال داشتم. کارمند شیفت عصر بودم اما چون پدر و مادرم پیر بودند و علاقه ای به فوتبال نداشتند، من بعد پایان کارم ماندم تا فوتبال را با یکی از دوستانم ببینم. معمولاً ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب به خانه برمی گشتم. آن شب هم باید همین ساعت به خانه می رفتم اما ماندم که فوتبال را ببینم. بزریل با یک جای دیگر بازی داشت که یادم نمی آید کجا بود. آنموقع هم اینطور نبود که موبایل و اس ام اس و این چیزها باشد و بتوانیم خبر بدهیم که دیر می آییم. خلاصه نیمه اول را دیدم و چون دیر شده بود و من هم اطلاع نداده بودم، تصمیم گرفتم به خانه بروم تا همسرم و پدر و مادرم نگران نشوند. همین که نیمه دوم آغاز شد، من از جا بلند شدم و با دوستم خداحافظی کردم، گفتم نیمه دوم را فردا برایم تعریف کند. دوستم هم برای بدرقه به دم در آمد، کفشهایم را پوشیدم که آسمان یک لحظه برق عجیبی زد و همه جا روشن شد، همزمان صدای مهیبی شنیدم و همه جا لرزید.»
با وجود این، چند عامل نیز باعث افزایش تلفات زلزله شدند. شاید مهم ترین عامل تشخیص اشتباه مرکز زلزله بود. در آن زمان به دلیل محدود بودن ایستگاههای لرزه نگاری، کانون زلزله منطقه دیلمان در استان گیلان اعلام شد و به همین خاطر، زمان طلایی برای امدادرسانی به مناطقی که خسارات جدی به آنها وارد شده بود، از دست رفت، چراکه این زمان طلایی برای نجات آسیب دیدگان زلزله ۲۴ تا ۷۲ ساعت است. به علت ضعف در اطلاع رسانی یا غفلت رسانه ای تا چند روز پس از این رخداد، هیچ کس از آن خبر نداشت و کسی نمی دانست دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
عامل دیگر که شدت تلفات را بالا برد خرابی جاده قزوین – رشت و بسیاری از راه ها مواصلاتی دیگر شمال بر اثر زلزله بود. بسیاری از لودرها و وسایلی که از تهران راهی شمال شده بودند، در راه ماندند و حتی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت که قرار بود با تجهیزات به کمک زلزله زدگان بشتابد، با هلی کوپتر و به تنهایی به رودبار و منجیل آمد.
رودبار و منجیل قبل از زلزله شهرهای آباد و مهمی بودند. رودبار از شهرهای اصلی گیلان بود و در کتب تاریخی به عنوان مرکز «دیلم» از آن یاد شده است. با این حال، زلزله چنان زخمی بر پیکر این دو شهر زد که دیگر نتوانستند راست بایستند. شهر منجیل و رودبار و با شدت کمتری لوشان، با خاک یکسان شدند. چند ده روستا از بین رفت و ویرانه های آن هنوز در کوه های رودبار و طارم وجود دارد. اقتصاد شهرها آسیب دید. بعد از زلزله بسیاری از بازماندگان مهاجرت کردند. کارخانه ها تعطیل شدند و خدمات شهری نیز خیلی دیر به این دو شهر بازگشت.
در کنار این، باید به بحران روحی مردم نیز اشاره کرد. یکی از ساکنان رودبار می گوید بعد از زلزله بسیاری از بازماندگان به اعتیاد پناه آوردند و برخی نیز خودکشی کردند. افسردگی حاصل از ویرانی زلزله تا سالها گریبان مردم را گرفت و هنوز هم نوعی غمزدگی و بغض در این شهرها وجود دارد.
بعد از زلزله رودبار و منجیل، مسئولین کشور تکانی اساسی به ساختار لرزه شناسی ایران دادند. دکتر زارع، زمین لرزه شناس در گفتگویی که مدتی پیش داشته در این رابطه می گوید: «در آن موقع که زلزله منجیل به وقوع پیوست، شبکه شتابنگاری آنالوگ داشتیم. حدود ۲۰۰ ایستگاه آنالوگ در ایران وجود داشت. بعد از زلزله منجیل، وام بانک جهانی آمد و شبکه شتابنگاری از سال ۷۳ در کشور توسعه پیدا کرد و بیش از هزار ایستگاه فعال شد، از آن زمان تاکنون همان تعداد ایستگاه، فعال است.»
همچنین، دکتر علی بیتالهی، مدیر وقت بخش زلزله مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن گفت: «این زلزله چنان تأثیرگذار بود که می توان گفت، بعد از آن رویداد بود که ستاد مدیریت بحران وزارت کشور شکل گرفت، سازمان نظام مهندسی تأسیس شد، آییننامههای ساخت و ساز مقاوم در کشور تدوین شد و مراکز پژوهشی مرتبط با زلزله بسط و توسعه یافتند.»
بعد از زلزله مهیب رودبار و منجیل، با وجود نبود شبکه های اجتماعی و اطلاع رسانی سریع، مردم ایران یک صدا با زلزله زدگان همدلی کردند. عباس کیارستمی «سه گانه زلزله» را ساخت. حسین علیزاده با انتشار کاست و آلبوم «آوای مهر» با زلزله زدگان همدلی کرد و همه عواید فروش آلبوم را هم هزینه بازسازی مناطق زلزله زده کرد. استاد شجریان نیز درآمد کنسرت آمریکایش را خرج زلزله زدگان رودبار و منجیل نمود.
به جز هنرمندان سایر اقشار جامعه هم با زلزله زدگان همدلی کردند. نکته این است که مردم در آن زمان بهتر از زمان کنونی نحوه همدلی را بلد بودند. آنها از هجوم به مناطق زلزله زده و ایجاد دردسر برای زلزله زدگان و نیروهای امدادی اجتناب کرده و در عوض با جمع کردن پتو، آذوقه و پول نقد و ارسال آن به مناطقه زلزله زده، حمایت خود را از بازماندگان نشان دادند.
زلزله رودبار و منجیل نیز مانند سایر زلزله ها از برخی نشانه های عمومی برخوردار بود. بسیاری از شاهدان از نور شدیدی می گویند که قبل از زلزله در آسمان درخشید. همچنین، صدای بلند و عجیبی قبل از زلزله به گوش رسید. اهالی تهران و قزوین و زنجان بعد از شنیدن این صدا به کوچه و خیابان ریختند. با توجه به اینکه مدت زیادی از پایان جنگ تحمیلی نمی گذشت، بسیاری از کسانی که این صدا و لرزش بعدش را احساس کردند، گمان کردند که صدام حمله هوایی کرده و جنگ مجددا آغاز شده است.
منبع: خبر فوری