ستاره صبح آنلاین، فائزه صدر: در اغلب کشورهای دنیا نظام بازنشستگی متشکل از سرمایه گذاری هایی چند لایه است. یک بخش صندوق ها هستند. صندوق بخشی از موجودی مشارکت کنندگان را سرمایه گذاری می کند. سود عاید از این سرمایه گذاری حقوق بازنشستگی فرد را تامین می کند. متاسفانه صندوق های بازنشستگی کشور حال و روز خوبی ندارند، چندی پیش مدیرکل بیمه های اجتماعی وزارت کار اظهار کرد: "ممکن است به جایی برسیم که مجبور شویم کیش، قشم و خوزستان را بفروشیم تا بتوانیم حقوق بازنشستگان را بدهیم." این سخنان اگرچه ماهیتی هشدار گونه داشت ولی منجر به عزل این مدیر شد ولی آنچه همچنان سر جای خود باقی است، بحران صندوق ها است. به گفته کارشناسان، مشکلات پیچیده صندوق های بازنشستگی کشور، مستقیما به نحوه مدیریت آن ها درگذشته و حال بر می گردد. ستاره صبح در گفت و گو با علی ظفرزاده، عضو پیشین هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه می خوانید:
بحران صندوق های کشور به معضلی پیچیده تبدیل شده به عنوان یک کارشناس چه نگاهی به این بحران و دلایل ایجاد ان دارید؟ حال صندوق های کشور خوب نیست. مخصوصا صندوق تامین اجتماعی و صندوق سازمان بازنشستگی، صندوق فولاد و بسیاری از صندوق ها دچار مشکلات جدی هستند. همواره در دولت ها در این باره بحث هایی می شده و شود و دلسوزان هم گزارش هایی می دهند. در مجالس مختلف هم اشاراتی به مشکلات صندوق ها شده و مساله به صورتی نیست که بگوییم مسئولین از آن بی خبر هستند یا حساسیت مساله هنوز درک نشده است. یکی از این موارد صندوق تامین اجتماعی است. اگرچه مدیر کل بیمه تامین اجتماعی بعد از سخنانی که درباره "فروش کیش و قشم در آینده در صورت بی توجهی به مشکلات تامین اجتماعی" زده بود برکنار شد. اما سخنان او جنبه ای هشدار گونه داشت. ای کاش ذات حرف او در این فضای سیاسی گم نشود. این خطر جدی است. نسبت پشتیبانی صندوق تامین اجتماعی بعد از انقلاب 25 به 1 بود ولی این نسبت امروز به 4 به 1 رسیده است. این وضعیت روز به روز بدتر می شود. صندوق تامین اجتماعی در آینده به جایی می رسد که دولت باید از محل منابع خود حقوق بازنشستگان را تامین کند. پرداخت حقوق حدود 25 میلیون بازنشسته رقم کمی نیست و دولت از پس پرداخت حقوق بازنشستگان بر نخواهد آمد. وقتی از 18 صندوق موجود در کشور اکثریت آن ها دچار بحران هستند. باید پیش از عبور از خط بحران به این موضوع رسیدگی می شد و دولت ها برای مقابله با این بحران دست به اقدامات اساسی می زدند. حدود 80 درصد از هزینه های صندوق بازنشستگی کشور توسط دولت و از منابع ملی پرداخته می شود در صورتی که وقتی صندوق ها تشکیل می شوند باید به گونه ای برنامه ریزی و مدیریت شوند تا از محل سود منابع مشارکت کنندگان در صندوق حقوق های بازنشستگی پرداخت شود.
اگر بخواهیم درباره دلایل ایجاد بحران صندوق های بازنشستگی صحبت کنیم، کدام علل برجسته است؟ اولین آجر کج در بنای صندوق ها، اداره شدن غیر تخصصی و غیر حرفه ای آنها است. مسئولیت ها در صندوق ها براساس تخصصف توانایی و تجربه واگذار نشده و مدیریت ها در صندوق ها با نگاه سیاسی انتخاب می شوند و با دیدگاه های جناحی و سیاسی صندوق ها را اداره می کنند. تیم هایی که در دهه های گذشته صندوق های کشور را اداره کرده اند کمتر شناختی از محاسبات بیمه ای و آینده نگری داشته اند. از این رو هر تیمی مشکلات خودش را در صندوق ها به جا گذاشته و کمتر پاسخگوی اشتباهاتشان بوده است. از سویی دهه ها است که به ماهیت شرکت ها و نحوه اداره مجموعه هایی که از منابع صندوق ها پدید آمده بودند توجه نشده و اداره حرفه ای و تحصصی آن ها مورد نظارت قرار نگرفته است. دولت و مجلس نیز به صورت مستمر هزینه های این صندوق ها را افزایش داده اند. مثلا مصوبه ای می آید که سازمان تامین اجتماعی موظف است خادمان مساجد را بیمه کند. یا مجلس و دولت قانونی می گذرانند که بنا بر آن سهم کارفرما از حق بیمه کارگاه های زیر 5 نفر توسط دولت پرداخته شود. ولی دولت نمی تواند این برنامه را ادامه بدهد یا این بودجه را تامین و حق بیمه ها را پرداخت کند. یا سایر اقشار از جمله زنان خانه دار یا رانندگان تاکسی که بیمه آن ها توسط دولت به سازمان تامین اجتماعی تحمیل شد. این بیمه ها انجام گرفت ولی هزینه های تامین اجتماعی بالا رفت. چون دولت نمی تواند به موقع سهم خود را از بابت تعهدی که برای این بیمه ها داشته بپردازد. امروز دولت بزرگترین بدهکار صندوق تامین اجتماعی است زیرا نتوانسته به تعهداتش عمل کند ولی طرف دیگر آن تعهدات که تامین اجتماعی است موظف به ارائه خدمات بوده و هست. هزینه هایی که دولت و مجلس به سازمان تامین اجتماعی تحمیل کرده از محل حق بیمه کارگران پرداخت شده و منابع در جاییکه باید صرف نشده است. این دولت می آید و آن دولت می رود و با هر تغییر در دولت ها بدهی این مجموعه به سازمان تامین اجتماعی بیشتر و سنگینتر می شود. با اداره غیر تخصصی سازمان تامین اجتماعی، فشار شیوه های مدیریتی غلط بر دوش بیمه پرداز قرار گرفته است.
آیا می توان گفت نحوه انتخاب مدیریت صندوق ها در وضعیت فعلی و بحران های صندوق ها نقش پر رنگتری دارد؟ تنها توجه به این نکته که مدیران صندوق ها از کجا می آیند؟ می تواند در حل مشکلات صندوق ها راهگشا باشد. باید دید این مدیران چقدر در این حوزه کار کرده اند؟ چه سوابقی در حوزه مالی و بیمه دارند؟ و در پست های قبلی چقدر حرفه ای عمل کرده اند؟ یکی از اشکالات بزرگ مدیریت صندوق ها همین است. مشکل بعدی این است که این سازمان ها اسما سه جانبه گرا هستند. یک وجه دولت است که 3درصد از حق بیمه هر مشارکت کننده ای را تامین می کند. سهم دولت از هر حق بیمه 3درصد است ولی دولت ها بخاطر همین 3درصد میزان بالایی از مشارکت و در حقیقت دخالت را در کار صندوق ها دارند. منابع اصلی توسط کارفرما ها تامین می شود. چون کارفرما است که کارگر دارد.اگر حق بیمه 23درصد است. 7درصد از آن توسط کارگر تامین می شود و 3درصد سهم دولت است و بخش عمده حق بیمه توسط کارفرما تامین می شود. ولی در کمال تعجب می بینیم که در چینش هیات امنا 2 نفر نماینده کارگر و 1 نفر نماینده کارفرما داریم و دولت 6 نماینده دارد. در نهایت وزیر کار این 9 نفر را انتخاب می کند و 2 نفر نماینده کارگران نیز توسط دولت انتخاب می شوند. با چنین چینشی 3 نفر نماینده کارگر و کارفرما که از دل نهاد های کارگری انتخاب نشده و با فرایند انتخابی عادلانه ای توسط جامعه کارگر و کارفرما تعیین نشده اند؛ چه تاثیر مثبتی برای مشارکت کنندگان واقعی تامین اجتماعی دارند؟! وزیر کار نماینده کارگر را انتخاب می کند. وزیر کار نماینده کارفرما را انتخاب می کند. وزیر کار در قالب هیات امنا هیات مدیره سازمان بازنشستگی را انتخاب می کند. هیات مدیره سایر صندوق ها هم به همین شکل انتخاب می شوند. سوء مدیریت، ساختار نادرست و تسلط نابجای دولت بر این صندوق ها این سرمایه های ملی را خاکستر نشین کرده است. سعید مرتضوی چه کسی بود؟ مدیری که از قوه قضاییه آمده و هیچ ربط حرفه ای و تخصصی با بیمه و بیمه گری و سلامت و درمان ندارد! وی می آید و فاجعه به بار می آورد. سعید مرتضوی با کمترین سواد و دانش بیمه ای می شود امانت دار سرمایه کارگر و وقتی تعهدی ندارد در یک شب حدود 120 شرکت را بدون هیچ ضابطه ای به فردی به نام بابک زنجانی می فروشد! ابعاد این فاجعه آنقدر بزرگ است که برای تغییر نگاه مدیریتی به صندوق ها کافی بود.