به گزارش ستاره صبح آنلاین تقی زاده خامسی درباره علی صالح آبادی گفت: روزی که او به مشهد آمد من اولین کسی بودم که او را دیدم. من و آقای مقدس زاده هر دو جزو اولین کسانی بودیم که با او دیدار کردیم. دولت صالحآبادی را بهعنوان خطشکن به مشهد فرستاده بود. دولت میدانست او را برای چه فرستاده است ولی ایشان احتمالاً نمیدانست برای چه به مشهد آمده است؟! آقای محتشمی با من تماس گرفتند و گفتند صالحآبادی میآید و مهمان شما است به ایشان کمک کنید، کاری که طرف مقابل کرد این بود که نخست ایشان را جدی نگرفت. ولی صالحآبادی خصوصیاتی داشت که از دوران دانشجوییاش یاد گرفته بود. واقعاً اینطور بود زیرا برایش مهم نبود که کسی میخواهد او را تحویل بگیرد یا نگیرد. او روی اصولش استوار و محکم بود و برنامههایش را بدون بیم و هراس از اینوآن پیش میبرد و تلاش میکرد دیگران را با خود همفکر و همراه کند.
روز اول ورود به استانداری روز اول ورود صالحآبادی به استانداری تعریف کردنی است. بهعنوان معاون سیاسی وارد استانداری شد. ما آن زمان نمیفهمیدیم، ولی اکنون میفهمیم معاون سیاسی استانداری آنهم در آن زمان یعنی چه؟! من آن زمان پست و مقامی نداشتم و در دانشگاه کار میکردم. ایشان هم قبل از عهدهدار شدن پست معاونت سیاسی دانشجو دانشگاه تبریز بود. ما در مشهد باهم بودیم، رفتار دانشجویی داشت. استانداری آن زمان برای خودش دمودستگاه داشت. آقای کوپایی استاندار بود، آقای محسن بنیهاشم قبل از صالحآبادی معاون سیاسی و آقای علی کریمی قدوسی برادر (جواد قدوسی کریمی) نیز معاون استانداری بود. مهمتر از همه اینها در استان خراسان موقعیت و جایگاه مرحوم آقای «عباس واعظ طبسی» تولیت آستان قدس رضوی بود که همه مسئولان را باید ایشان تأیید میکرد، همه سیاسیون در آن زمان ناامید و بریده بودند؛ اما صالحآبادی اینطور نبود. پرسشی در استان مطرحشده بود که این چه کسی است که آمده به استانداری و نمیترسد؟! صالحآبادی حرکات طرف مقابل را رصد و به مقامات تلکس میکرد و تلکسهای عادی را برای روحیه دادن به حامیان خط امام و دولت به آنها نشان میداد. روحانیون موافق دولت آقای موسوی هم چندان امیدی به بهبود اوضاع و استانداری نداشتند دیگران ناامید بودند. خط امامیها آن زمان که طرفدار دولت آقای «موسوی» بودند نمیتوانستند یک مسجد برای یک سخنرانی بگیرند. موضوع مهم بود. من درباره 36 سال پیش حرف میزنم که یک مسجد برای سخنرانی نمیشد در مشهد گرفت. بعد با حمایت صالحآبادی مسجد جفایی گرفته شد و سخنرانیها در آن برگزار شد. صالحآبادی انصافاً دربند این نبود که در پست و مقامش بماند بلکه تلاش میکرد به وظیفهاش عمل کند. بعدها خود ما گرفتار یک چهارچوب در مسئولیتها شدیم. معاون استاندار چهارچوبی داشت و من که معاون عمرانی استاندار بودم آن چهارچوب را رعایت میکردم بااینکه طرفدار دولت آقای موسوی بودیم ولی صالحآبادی چهارچوبها را رعایت نمیکرد و میگفت من آمدهام شرایط را به نفع مردم، خط امام و دولت موسوی تغییر دهم و علناً این را در سخنرانیهایش میگفت. سرانجام صالحآبادی قربانی یک زد و بند سیاسی در خراسان شد و از مشهد رفت. مردم مشهد بهپاس خدماتش در استانداری او را بهعنوان نماینده خود در مجلس سوم برگزیدند. من بیش از 35 سال است که با ایشان آشنا هستم و با برخی از روشهای ایشان موافق نبودم ولی من هیچوقت ندیدهام که صالحآبادی چیزی را برای خودش بخواهد. این ویژگی بود که نتوانستند او را با هیچچیزی بخرند یا تطمیع کنند. من به این واقعیت شهادت میدهم و برای ایشان آرزوی موفقیت در انتشار روزنامه ستاره صبح دارم.