ستاره صبح آنلاین، فائزه صدر: نرخ ها در بازار مسکن و اجاره بها در حال پیشی گرفتن از تورم است. با نزدیک شدن فصل جابه جایی، مستاجران نگران قیمت اجاره بها هستند. تقاضا بالا است و نهاده های ساختمانی با توجه به رشد قیمت ارز گران شده اند. فعالان این صنعت همچنان منتظر برنامه در خصوص مسکن هستند، تا از رکود بیرون آمده و رونق ایجاد شود. دیگر حوزه های اقتصادی نیز با مشکلات مشابه درگیراست. گرانی کالاهای اساسی و خدمات، موجب نگرانی جامعه شده است. ستاره صبح در گفت و گو با «میثم رادپور، اقتصاددان» به بررسی این موضوع پرداخته که در ادامه می خوانید:
قیمت ها در بازار مسکن همچنان رو به رشد است. با توجه به نزدیک بودن فصل جابجایی مستاجران چگونه می توان این وضعیت افزایشی را کنترل کرد یا به شرایط کاهشی رساند؟ مشکلات بازار مسکن، بازار ارز، بازار خوردو و مشکلات سایر بازار ها از کلیت اقتصاد جدا نیست. ابتدا باید کاری برای اقتصاد انجام داد. مساله مسکن، تنها مشکل اقتصاد نیست، بلکه یکی از چندین مشکل اقتصاد است. مشکلات اقتصادی در سطوح بالاتر و در حوزه تصمیم گیری های سیاسی حل می شود. نرخ ها در بازار مسکن تناسبی با درآمد افراد ندارد. این قیمت ها را اقشار معمولی نمی توانند پرداختن کنند. مردم مجبور می شوند منطقه به منطقه پایینتر بیایند و یا در حاشیه شهر ها ساکن بشوند. عده ای هم مهاجرت معکوس می کنند یا به خانه های کوچکتر می روند. باید دانست که مشکلات بازار مسکن یا بازار کالا و خدمات، مصداق بروز تبی است که عفونتش در جای دیگری است. برای ایجاد بهبود در وضعیت مسکن باید کارهایی انجام شوند که در نگاه اول نمی تونید ارتباط مستقیم بین آنها و بازار مسکن پیدا کنید. سیاست هایی نرخ های بازار مسکن یعنی خرید و اجاره مسکن را به تعادل می رساند که سیاست هایی مربوط به حوزه زمین و مسکن نیستند. این سیاست ها به نگرش حاکمیت نسبت به مقوله های اقتصادی مربوط است.
با توجه به تغییراتی که در بدنه دولت صورت می گیرد، به ویژه تغییر در تیم اقتصادی دولت، آیا می توان به اخذ تصمیمات درست و اجرای برنامه های اقتصادی مفید و اثر گذر امید داشت؟ مشکلات اقتصادی کشور بزرگتر از آن است که با تغییر تیم اقتصادی بتوان به بهبود امید داشت. اگرچه دولت هم تجربه ای کسب کرده و انتخاب های قبلی اش را تکرار نخواهد کرد. اما مشکلات اقتصادی کشور بزرگتر از قدرت و ظرفیت اشخاص است. کسانی که در راس تیم اقتصادی دولت قرار می گیرند باید برنامه ای برای این مشکلات داشته باشند. ولی آیا این افراد مشکلات را با نگاهی درست دیده و شناخته اند؟! متاسفانه نگاه سیاست گذاران اقتصادی به سمت افقهای دیگری است. به عقیده من تغییرات تیم اقتصادی دولت می تواند از جنبه سیاسی بررسی شود. این تغییر صورت می گیرد تا به مطالبات سیاسی پاسخ گفته شود. دامنه مشکلات اقتصادی با تغییرات سیاسی و تبلیغاتی در درون دولت کم نمی شود. وقتی از دولت صحبت می کنید از یک مجموعه توانمند حرف نمی زنیم، دولتی را تصور کنید که درآمد هایش کفاف پرداخت حقوق کارکنانش را نمی دهد! چنین دولتی چه کاری می تواند برای کشور انجام بدهد؟! اقلیتی رای می گیرند و 4 تا 8 سال قوه مجریه را در اختیار دارند و تصمیماتی سیاسی و جناحی اخذ می کنند. من گمان می کنم روزی که محمود احمدی نژاد تحریم ها را کاغذ پاره می خواند، نمی دانست تحریم با اقتصاد کشور چه می کند. تا آن روز تحریم زور و قدرت واقعی اش را به دولتمردان و سیاسیون ما نشان نداده بود. زیرا به راحتی درباره تحریم حرف می زدند. امروز باید از رییس دولت نهم و دهم بپرسیم که آیا هنوز هم فکر می کند تحریم کاغذ پاره است؟!
با توجه به تاثیری که رشد نرخ ارز بر بازار دارد و منشا گرانی کالاها و خدمات معرفی می شود، چه پیش بینی از وضعیت نرخ ارز و متغییر های وابسته به آن دارید؟ به عقیده من قیمت ارز رشد خواهد کرد و ارزش ریال کم می شود. وضعیت تعهدات در اقتصاد خوب نیست. پول یکی از این تعهدات است. امروز مردم به این نتیجه رسیده اند که نمی توانند روی تعهدات حساب کنند. وضعیت بازار سهام یکی از نشانههای بروز این بی اعتمادی است. در بازار های مالی هر آنچه که از جنس انتظارات است و ارزش اش بر اساس انتظاری که از آینده آن کالا دارید تعیین می شود، با فقدان امید به رشد روبرو است. به عنوان یک اقتصاددان می گویم که اقتصاد کشور بیمار است. تمام رشد ها، حاصل تورم است. در بازار های مالی آنچه که ما به آن بازدهی اسمی می گوییم از مسیر تورم ایجاد می شود. سرمایه ها با تولید سود نمی کنند، با تورم سود می کنند. این روند چشم اندازی برای اقتصاد واقعی باقی نمی گذارد و سرمایه چشم به تورم دوخته است. به همین دلیل نمی توان برای به تعادل رساندن بازار هایی نظیر مسکن کاری کرد چون سرمایه میخواهد ارزش خود را در این بازار حفظ کند. با ادامه چنین وضعیتی تورم رو به رشد خواهد بود. دور نمای رسیدن به تعادل بلند مدت اقتصادی دشوار است. پول در کشور به عنوان وسیله حفظ ارزش خاصیت خود را از دست داده است. اقتصاد کلاسیک می گوید هر چه حجم پول افزایش پیدا کند، ارزش آن کمتر خواهد شد. ولی مهمتر از این عامل کاهش قدرت خرید است. امروز مردم کمتر می توانند خرید کنند. وقتی سرعت گردش پول کم است تقاضای کالا و خدمات کمتر می شود و این وضعیت به کلیت اقتصاد صدمه میزند.