ما قطع امید نکرده ایم و امیدواریم دولت در ماموریت خود موفق شود. اتفاقاتی افتاده و کارهایی باید می شد که نشده ولی ما ناامید نیستیم و همچنان امیدواریم ولی تغییراتی که امروز شاهد آن هستیم پر هزینه است. وزیری می آید و نمی تواند موفق عمل کند و میرود. همین روند که چطور آمده و چطور نتوانسته کار کند و همین رفتن وزیر خود فرایندی است که برای کشور پر هزینه است. حال کاری با اعتراضاتی که کف خیابان شده نداریم و تنها به مسائل و مشکلات داخل وزارتخانه نگاه می کنیم و می گوییم همین آمدن و رفتن یک وزیر پر هزینه است! هر وزیری چندین معاون دارد. هر معاونی چندین مدیر کل دارد و هر مدیر کلی چندین رییس اداره دارد. همه این افراد با آمدن و رفتن یک وزیر در وضعیت تغییر و جابجایی قرار می گیرند. خیلی کم دیده شده که وزیری بیاید و معاونین وزیر عوض نشود. وزیر جدید که نمی تواند با معاونین وزیر پیشین کار کند. این وضعیت در مورد معاونین هم صادق است. آنها هم نمی توانند با مدیران کل سابق کار کنند و آن ها هم تغییر خواهند کرد. وزیری که چند ماه در وزارت خانه ای مستقر شده است تیم خود را آورده و آنجا مستقر کرده است. پس با تغییر هر وزیری، حجم تغییرات در آن مجموعه به حالت تساعدی بالا می رود. نگارنده متذکر می شود که هر وزیری حدودا 5 نفر معاون دارد و هر معاون می تواند تا 10 مدیر کل داشته باشد و هر مدیر کلی تا 20 نفر رییس اداره دارد. وقتی وزیر عوض می شود مجموعه ای با این تعداد نفرات در شرف تغییر و تحول قرار می گیرد و اتفاقاتی طی این جریان رخ می دهد. برنامه هایی که کلید خورده اند مسکوت می ماند و افراد زیادی طی این جابجایی ها در جاهای نادرستی به خدمت گرفته می شوند یا از خدمت رسانی باز می مانند. نمایندگانی که امروز حرف از استیضاح وزرا و حرف از استعفا و کناره گیری از وکالت مردم می زنند، اگر در زمان رای اعتماد چنین نگاهی داشتند کشور این زمان ارزشمند را از دست نمی داند و چنین هزینه هایی از کف نمی رفت. مشکلاتی که امروز وجود دارد حاصل انتصاب افراد نامناسب در پست ها و موقعیت های حساس و مهم است. که نمایندگان مجلس نیز در این روند بی تاثیر نبودند. گفته شده است برخی از وزرای دولت سیزدهم که برای گرفتن رای اعتماد به صحن آمده بودند همدیگر را نمی شناختند. دولت 17 وزیر و حدودا 8 نفر معاون دارد. جمع این افراد یعنی دولت و وزرا مسئولیتی مرتبط با هم دارند. کار وزیر به این صورت نیست که بگوید من فقط در قبال انجام وظیفه خود در وزارتخانه تحت امر ام مسئولیت دارم. نه اینطور نیست! به طور مثال وزیر امور خارجه در خصوص استانداران نیز مسئولیت دارد. وزیر آموزش و پرورش نمی تواند در ارتباط با وزارت جهاد کشاورزی منفعل و بی تفاوت باشد. در دولت همه چیز مطرح می شود و وزرا همه در این جلسات می نشینند و برای موضوعات مختلف تصمیم می گیرند و رای داده می شود. در پیشنهادی که وزارت جهاد ارائه کرده رای وزیر اموزش و پرورش و رای وزیر امور خارجه نیز لحاظ می شود و هر وزیری بخشی از پیکر دولت هستند. با این نگاه رییس جمهور نمی تواند افرادی را به عنوان وزیر معرفی کند که یکدیگر را نمی شناسند و نظرات و مسیر های متفاوتی داشته اند. دولت از نسبت اشتراکات وزرا بهره می برد. وزرایی که یکدیگر را تا روز رای اعتماد ندیده و نمی شناختند چگونه با هم به تعامل می رسند و با یکدیگر کار خواهند کرد. رییس سازمان برنامه و بودجه شخصیتی ناشناخته نبود. مسعود میرکاظمی پیش از این وزیر بازرگانی و وزیر نفت بود. همچنین سابقه نمایندگی مجلس داشتند و در پست های بالایی خدمت کرده بودند. امروز فرد جدیدی به جای آقای میرکاظمی آمده و مشخص نیست که وی چه نگاهی دارد؟ آیا با معاونین میرکاظمی کار خواهد کرد یا نه؟ اگر رییس جدید سازمان برنامه و بودجه نتواند با تیم آقای میرکاظمی کار کند دست به تغییراتی می زند که یعنی هزینه برای کشور و نظام. هر کسی که از دور دستی بر این آتش داشته با نگاهی به دولتی که در حال شکل گرفتن بود می توانست متوجه شود که حداقل 6 نفر از این افراد نباید رای بیاورند. نمایندگان باید در آن روز ها در موضع امروز خود قرار می گرفتند چون گوش دادن به صحبت موافق و مخالف نشان می داد چه تصمیمی مناسب است. اما افرادی به عنوان وزیر به دولت آمدند که از ابتدا معلوم بود نمی توانند در آن جایگاه کار کنند. امروز چه کسی جز همین نمایندگان مقصر زمان و هزینه ای است که از کشور رفته است؟!