ستاره صبح آنلاین، فائزه صدر: حال گردشگری کشور خوب نیست؛ زیرا مردم توان اقتصادی لازم برای را سفر ندارند. سال گذشته که کلاسهای درس بهصورت آنلاین برگزار میشد، معلم پسرم در زنگ انشا از دانشآموزان خواست درباره یکی از سفرهای خود بنویسند، تعداد زیادی از دانش آموزان 10 ساله با صداقت اعلام کردند که به سفری نرفتهاند و نمیدانند درباره چه چیزی باید بنویسند! درکش برایم آسان بود چون پسر خود من هم جز تهران و تبریز شهر دیگری را ندیده بود. آن روز به این فکر کردم که در 10 سالگی مشهد را مثل شهر زادگاهم میشناختم، زیرا هر سال نوروز برای زیارت به مشهد میرفتیم. همچنین بیشتر شهرهای بزرگ کشور را دیده بودم و هر تابستان برای سفر به یکی از شهرهای شمالی روزشماری میکردیم. سفر تجربه ارزنده و نشاطآفرینی برای کودکان است و همچنین تأثیر مثبتی بر جسم و روان بزرگسالان دارد. اگر سفر را تغییری کوتاهمدت بدانیم، میتوان مسافرت را به شکل راهکاری برای فاصله گرفتن از روزمرگی به افراد پیشنهاد کرد. سفر این امکان را به فرد میدهد تا ذهن خود را از زندگی روزمره، مشغلهها و مشکلات رها کند و بعد از دوره کوتاهی استراحت به چهارچوب زندگی عادی خود بازگردد. امروزه به دلیل بالا بودن هزینههای سفر، این کالای تفریحی از سبد برخی خانوادهها حذف شده یا دیگر مثل سابق موردتوجه قرار نمیگیرد. تازهترین گزارش مرکز آمار نشان میدهد سال 1400 تنها 30 درصد از خانوارهای ایرانی سفر کردهاند، درحالیکه فقط در فصل بهار 98، حدود 66 درصد از خانوارهای ایرانی به سفر رفته بودند. کرونا از یک سو و تورم و افزایش هزینهها از سوی دیگر، سفر را از سبد مصرفی بسیاری از خانوارها خارج کرده است. ستاره صبح به بهانه نزدیک بودن فصل سفرهای نوروزی در گفتوگویی با فرخ میرشاهزاده، کارشناس حوزه گردشگری به بررسی وضعیت سفر و جایگزینهای آن پرداخته که در ادامه میخوانید:
این روزها در آستانه عید نوروز و فصل سفر هستیم، اما بسیاری اظهار میکنند به دلیل هزینه بالای سفر ارادهای به خروج از شهر ندارند. با توجه به ویژگیهای مثبت سفر برای اعضای خانواده، آیا جایگزینی برای مسافرت و سیاحت وجود دارد؟ در کشور ما به جایگزین سفر آنطور که باید فکر نشده و زیرساختهای ما برای تغییر در این حوزه آمادگی لازم را ندارند و کالایی که جایگزین سفر شود وجود ندارد. بهطورکلی در حوزه سفر و کالاهای جایگزین آن ضعف داریم. در جامعه بینالملل عرف بر این است که تأسیسات گردشگری احداث شده، ابتدا پاسخگوی نیاز جوامع محلی باشند و بعد به پذیرش نیازهای جوامع برون محلی و برون ملی بیندیشند. دراینارتباط مراکز خدماتی نظیر هتلها و رستورانها، سرگرمی و تفریح را در درجه اول به جامعه محلی ارائه میکنند و در درجه دوم توجه آنها به مسافران است؛ اما تا سالهای پیش در مقابل درب ورودی هتلهای ما تابلوهایی وجود داشت که روی آن نوشته شده بود «ورود برای عموم آزاد است»؛ زیرا ترسی در میان افراد محلی وجود داشت و مانع از ورود آنها به فضای هتل میشد. این تصور وجود داشت که هتل فضایی گرانقیمت و مخصوص مسافران است. ازاینرو مردم شهر انگیزهای برای مراجعه به آن محل نداشتند. وقتی در مورد جاذبههای یک شهر از ساکنین آن شهر سؤال کنید، شاید بسیاری ذهنیتی از آن مکان نداشته باشند. تأسیسات گردشگری در دورهای که هزینه سفر برای بسیاری از افراد سنگین است باید نسبت به ارائه خدمات به جامعه محلی اقدام کنند. بهاینترتیب سفرهای درونشهری توسعه پیدا میکند. امروز مردم به غلط سفر را تنها معطوف به بعد مسافت میدانند و فکر میکنند برای سفر باید مسافتی طولانی طی شود تا به مقصد برسند. گردشگری شهری رشتهای تخصصی است و جذابیت سفرهای درونشهری را توسعه میدهد. لازم است تأسیسات گردشگری موجود در این صنعت اعتقاد پیدا کنند که مشتری اصلی آنها همسایه دیواربهدیوارشان است و میتوانند منافع قابلتوجهی از این همسایگان کسب کنند.
آیا وقت آن نرسیده که متولیان حوزه گردشگری برای بهرهمند شدن عموم جامعه از مواهب سفر طرحهایی ارائه کنند؟ وزارت گردشگری طول عمر زیادی ندارد و جزو جوانترین وزارتخانهها در بدنه دولت است. متأسفانه این نهاد قدرت اجرایی و همتی برای اجرای دیدگاههای ارزشآفرین در عرصه گردشگری را ندارد. این وزارتخانه سه رکن را مدیریت میکند؛ میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری؛ اما اولویت خود را بیشتر بر میراث فرهنگی گذاشته و کمتر به دو حوزه دیگر توجه میکند. این موضوع به گردشگری صدمه زده است. مسئله قابلتوجه دیگر این است که بسیاری از نهادهای ما خود را متولی گردشگری میدانند و هر وقت حرف از گردشگری میشود برای اینکه محبوبیت خاصی برای ارگان یا نهاد خود ایجاد کنند، در آن صنعت ورود میکنند و بعضاً اقدامات غیرتخصصی از جانب آنها اتفاق میافتد. در کشورهای توسعهیافته شهرداریها متولی اجرایی خدمات رفاهی و گردشگری درونشهری هستند و با وزارت گردشگری تعاملی سازنده و مثبت دارند. متأسفانه در ایران از یکسو همه خود را متولی گردشگری میدانند و از سوی دیگر مقاومتهایی از سوی برخی مقاصد گردشگری دیده میشود که ناشی از پیادهسازی نادرست توسعه گردشگری است. در مسیر توسعه گردشگری چهار مرحله داریم. 1. مرحله پذیرش یک مقصد 2. مرحله بیتفاوتی 3. مرحله مقاومت و بازدارندگی 4. مرحله پرخاشگری. متأسفانه ما در برخی از مقاصد سفر به مرحله چهارم توسعه گردشگری رسیدهایم و شاهد مقاومت جوامع محلی در برابر ورود گردشگران هستیم. دلیل این وضعیت به عدم وجود منافع اقتصادی گردشگری برمیگردد. بدون سود حضور گردشگر برای منطقه متأسفانه مقصد، گردشگر را عامل تهاجم فرهنگی و اجتماعی میبیند و عقیده دارد گردشگر به مقصد آنها ضرر و زیان وارد میکند. مسیر توسعه گردشگری باید بهدرستی طی میشد و این شرایط را ایجاد میکردیم که جامعه محلی در مقاصد گردشگری بتواند منفعتی از حضور گردشگران ببرد و گردشگری که به آن مقصد میرود، هزینه کند و این منفعت بین اقشار مختلف توزیع شود. تنها در این صورت مقصد پایدار میماند و سعی میکند صحت، سلامت و جاذبههای گردشگری خود را حفظ کند. اصلاح این فرایند زمانبر است و نیاز به فرهنگسازی دارد و روند فرهنگسازی طولانی است.
با توجه به سنگین بودن هزینه سفر بعد از بحث سفرهای درونشهری آیا میتوان با توسعه گردشهای یکروزه خارج از شهر جامعه را از تجربه سفر بهرهمند کرد؟ متأسفانه گردشهای یکروزه که میتوانند با کمترین هزینه بستر کسب تجارب باارزش برای گردشگران باشند و به جذب بالای گردشگر بینجامند به حوزه خاصی تبدیل شده که برای فرار از هنجارهای اجتماعی شکل میگیرند و ازاینرو خانوادهها و بسیاری از افراد جامعه از شرکت در این تورهای یکروزه پرهیز میکنند. اگر متولی اجرایی متناسبی برای گردشگری هدفمند تعیین شود و به این باور برسیم که از این گردشگری منافع اقتصادی متناسبی عاید متولی خواهد شد و همچنین ایمان داشته باشیم که سفر تأثیر روانی مثبتی بر جامعه خواهد داشت، در آن صورت میتوان امیدوار بود که شکل و شمایل فعلی حوزه گردشگری تغییر کند و سفرهای ارزان داشته باشیم، تورهای یکروزه برای تمام اقشار تعریف شوند و صنعت سفرهای درونشهری جان بگیرد. از نمونههای موفق داخلی میتوان به روستای گرمه خور بیابانک و روستای مصر اشاره کرد. البته در این سفرها با هزینههای جانبی سفر ازجمله هزینههای حملونقل روبرو هستیم.